اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





محاسبه، مواجهه است
تاملی بر یک مقاله از الکساندر کویره دربارهٔ گالیله


۲۳ آذر ۱۳۹۸   2748  4  0 گروه مطالعات علوم دقیقه
اگر هندسه کارش محاسبه است و می‌­خواهد در این محاسبه، جهان ما را از آشفتگی نجات دهد و شکل و صورتی به آن بخشد به ناچار باید از تازگی، نیرومندی و شگفتی چیزها اندازه بگیرد. این حساب باید حسابی دربارۀ چیزهایی باشد که آن‌ها در تأثیر و تأثرشان جلوه‌­ای از خود را به نمایش می­‌گذارند.

فیزیک علم حرکت است و در توجه به مسئلۀ حرکت متولد شده است. اما آیا موضوع فیزیک حرکت به معنایی است که ما می­‌فهمیم؟ گویا توجه به مسئلۀ حرکت توجه به بحرانی است که در حرکت جسم ظاهر می­‌شود. ماده اگر ظهوری دارد، پس حرکتی دارد و از خود خارج می­‌شود و بالعکس در هر حرکتی باید نقطۀ اتکایی وجود داشته باشد تا حرکت به‌عنوان حرکت قابل درک باشد. اما اینکه یک جسم چگونه می‌­تواند همزمان پذیرای این دو وجه باشد، همچنان با طرح مسئلۀ حرکت قابل پیگیری است. حال اگر اساسی­‌ترین پرسش فیزیک، حرکت باشد پس در لحظۀ رخداد انقلاب در فیزیک مسئلۀ دگرگونی مفهوم حرکت باید در میان باشد. کویره با چنین توجهی تلاش کرده است تا به توضیح انقلاب علمی قرن هفدهم بپردازد. چنانچه فیزیک قبل از قرن هفدهم را تحت‌تأثیر نگاه ارسطویی بفهمیم که در آن حرکت در سطح بالاتری از سکون است و با ذات امور مرتبط است، در قرن هفدهم در این درک از حرکت تحولی ایجاد می‌­شود. حرکت و سکون تفاوتشان را از دست می‌­دهند و مفهوم اینرسی زاده می‌شود. مسئلۀ حرکت در فیزیک مدرن با طرح اینرسی دنبال شده است.

به اعتقاد کویره[1] «فیزیک مدرن با آثار گالیله و در آن [لحظه‌ای] متولد می­‌شود که با قانون حرکت اینرسی به‌عنوان قانون اصلی و بنیادی فهمیده می­‌شود». اما اصل اینرسی چه امکانی به فیزیک داده است که کویره آن را به‌عنوان نقطۀ اصلی انقلاب در فیزیک مدرن به حساب می‌­آورد؟ ناگفته پیداست که اینرسی ­باید جسم را دوباره طرح و تعریف کرده باشد. حال پرسش مهم این است که جسمی که در اصل اینرسی ظاهر شده چه جسمی است؟ کویره تاکید می­‌کند که این جسم، جسمی است که «مطلقاً نسبت به حرکت و سکون متقارن است». وقتی که حرکت و سکون در یک وضع قرار گیرند، با زایل‌کردن مفهوم حرکت از حرکت، بحران حرکت از بین می­‌رود و جسم حد و مرز مشخص، روشن و از پیش تعیین‌شده پیدا می­کند. به گفتۀ کویره چنین امکانی در علم مدرن با درنظرگرفتن «حرکت به‌عنوان ترجمۀ هندسی محض از یک نقطه به نقطه دیگر»انجام می­‌شود. او می­‌نویسد: «حرکت به‌هیچ‌وجه بر جسمی که با آن پیوند دارد، تأثیر نمی­‌گذارد؛ اینکه جسم در حال حرکت باشد یا در حال سکون، هیچ‌گونه تغییری در جسم ایجاد نمی‌­کند. بدین جهت جسم، مطلقاً نسبت به هر دو حالت بی­‌تفاوت است». با یکسان‌انگاشتن حرکت و سکون، حرکت عارض بر جسم می­‌شود و یک جسم می‌­تواند مستقلاَ وجود داشته باشد.

گالیله در پاسخ به رقیب ارسطویی‌­اش که از او دربارۀ مثال معروف سقوط توپ از بالای دکل کشتی پرسیده بود: «آیا شما آن را آزمایش کردی؟» با افتخار اعلام نمود: «نه، و به آن نیازی ندارم، زیرا بدون هیچ‌­گونه تجربه‌­ای می­‌توانم تصدیق کنم که این چنین است، زیرا غیر از این نمی­‌تواند باشد.» این عبارت بیان­‌کنندۀ اساس موضع گالیله و البته دکارت دربارۀ فیزیک و فهم هندسی جهان است. کویره تلاش می‌­کند تا با تفسیری که از هندسه می­‌دهد این انقلاب را توضیح دهد. او می‌­نویسد: «درست همانطور که حرکت، جسمی را که با آن در نسبت است تحت‌تأثیر قرار نمی‌­دهد، حرکت یک جسم هم به‌­هیچ‌­وجه با سایر حرکت‌­هایی که ممکن است همزمان انجام شود، تداخل ندارد. بدین ترتیب یک جسم ممکن است به شماری از حرکات نسبت داده شود که برای تولید نتیجه‌­ای بر اساس قواعد هندسی محض ترکیب شدند. برعکس، هر حرکت داده‌شده بر اساس همان قوانین می­‌تواند به هر تعداد از اجزای آن تجزیه شود». در این عبارات، کویره می­‌خواهد نشان دهد که چگونه در هندسه، کشاکش نیروها تحمل نمی­‌شود. درواقع هندسه با جداکردن نیروها از هم، اجسام را صلب و ساکن می‌کند و به آن‌ها تمامیت می‌­بخشد. در هندسه، چیزها شکل دارند و به این ترتیب با جداشدن یک شیء از محیطش و استقلال آن، مسئلۀ حرکت حالت عارضی پیدا می­‌کند. همانطور که گفتیم این جدایی کشاکش امور و ارتباط اساسی آن‌ها را زیر سوال می‌­برد. اگر یک جسم از محیط فیزیکی‌­اش جدا نشود و همواره در رابطه فهمیده و یافته شود، محاسبه امکان‌­پذیر نیست. اما گویا با این جدایی اجسام حدومرز پیدا می‌کنند و عینیت می‌­یابند. چنین حدومرز بخشیدنی به اجسام آن‌ها را در وضعیتی تضمین‌شده و پیشینی قرار می­‌دهد. بدین نحو مسئلۀ حرکت از ذات امور تهی می­‌شود و جسم فارغ از اینکه چگونه در جهان تعین پیدا کرده است قابل محاسبه می­‌گردد. این محاسبه­‌پذیری همان جهت ضروری است که از پس آن، هندسه موجه می­‌شود و می­‌تواند به جهان روشنایی و وضوح بخشد. اما چگونه هندسه این کار را انجام می­‌دهد؟ مکان به‌عنوان موضوع هندسه از پیش، فرض گرفته می‌­شود و همچون ظرف، وضعی متقارن پیدا می­‌کند. این بدان معنی است که چیزها مکان طبیعی­‌شان را، آنگونه که ارسطو طرح کرده بود، از دست می­‌دهند. مکان، تضمین معقولیت حرکت و تخلیۀ حرکت از نیروست. از همینجاست که هندسه بحران حرکت را کنار می­‌گذارد و حرکت محاسبه ­پذیر می­ شود. اما آیا محاسبه­‌پذیرکردن جهان به تمامه توضیح­‌دهندۀ جسم است؟ آیا محاسبه­‌پذیرکردن جهان به‌نحو هندسی از پس توضیح حرکت برآمده است؟

لایب‌نیتس در رساله دینامیک خود می‌­گوید: «این سوءتفاهم بود که فیزیک دکارتی را به بیراهه کشاند. زیرا تا آنجا که جهان را صرفاً ذیل امتداد هندسی توصیف می­‌کرد نمی‌­توانست کنش‌­گری اجسام را توضیح دهد چه برسد به اینکه محاسبه کند.» نکتۀ مهمی که در این عبارت لایب‌نیتس وجود دارد نه تأکید بر توجه به نیرو، همچون ذات چیزها، و اهمیت ارتباط آن‌ها و نشان‌دادن وجه بحرانی اجسام در برابر درک محاسبه­‌پذیر از آن‌هاست؛ بلکه اتفاقا تأکید بر این است که چگونه آن وجه بحرانی و آن ذات متلاطم امکان محاسبه­‌پذیرکردن اجسام است. او با این بیان تلاش می­‌کند تا توضیح دهد که اگر هندسه به ما کمک می­‌کند تا محاسبه کنیم و وضع چیزها را در جهان ببینیم، اگر قرار است با هندسه چیزها از هم جدا شوند و شکل و هویت مستقل داشته باشند، این شکل‌داشتن، مستقل‌بودن، مرزداشتن و بنابراین محاسبه‌­پذیرکردن چیزها، چگونه ممکن است؟ اگر ما از وضع انضمامی چیزها چشم بپوشیم و آن‌ها را در ارتباط و کشاکش نبینیم آیا موفق به محاسبۀ آن‌ها خواهیم شد؟ اگر قرار باشد محاسبۀ چیزها قدر و اندازۀ آن‌ها را به دست دهد، چگونه ممکن است از نیروی آن‌ها چشم بپوشد؟ اگر قرار است به‌واسطۀ محاسبه، به چیزها نزدیک شویم، این نزدیک‌شدن چگونه ممکن است با کنترل و مفروض‌انگاشتن‌شان و بنابراین فروکاستن­شان به دست آید؟

اگر هندسه کارش محاسبه است و می‌­خواهد در این محاسبه، جهان ما را از آشفتگی نجات دهد و شکل و صورتی به آن بخشد به ناچار باید از تازگی، نیرومندی و شگفتی چیزها اندازه بگیرد. این حساب باید حسابی دربارۀ چیزهایی باشد که آن‌ها در تأثیر و تأثرشان جلوه‌­ای از خود را به نمایش می­‌گذارند. محاسبه، مواجهه است نه اینکه راهش را سد کند و در کنترلی، چیزها را ایمن سازد.

پانوشت

  1. ^ Koyre, Alexandre (1943). Galileo and the scientific revolution of the seventeenth century. Philosophical Review 52 (4):333-348.
گالیله انقلاب علمی هندسه
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)