اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





گویی دنیا هیچگاه نبوده و عاقبت همیشه بوده است



۱۶ مرداد ۱۴۰۱   1238  8  1 سوگنامه
ابتلا واقعه‌ای است که نه از سر رسیدن به هدفی رخ دهد و نه از سر امید به وعده‌ای. بلکه هدف‌ها و امیدها و وعده‌ها را محو کند تا روشن شود که آیا این انسان فانی را رسد تا در این ابتلا قد راست کند؟ امام، همان که پیش‌گام است، در ابتلای خویش دستگیری نتواند داشت؛ دستگیری چون وعده‌ای که به پاداش عمل ببخشند یا هدفی که به تصویر آن دلخوش کند و یا امیدی که بار واقعۀ ابتلا را سبک نماید. جز این اگر باشد، انسان در ابتلا به دست نیامده است، صرفاً چیزی به او هبه شده است.

بسم الله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن على الى محمد بن على و من قبله من بنى‌هاشم، اما بعد فکان الدنیا لم‌تکن و کان الاخره لم‌تزل والسلام.

جهان برای انسان جز ابتلا نیست و جهانی که غیر آن باشد برهوت است. و ابتلا نیست جز ملاقات جهان آنجاکه هستی را برای انسان تنگ می‌کند؛ آنجاکه انسان در خطرش یا خود را همچون انسان برمی‌کشد یا از آن فرومی‌افتد. این جهانی است در کمین انسان و این انسانی است در انتظار ظهور خویش. اما راه این ابتلا پیش روی انسان نه‌چندان حاضر و آماده است. انسانی باید باشد تا در او راه ابتلای انسان باز شود؛ تا انسانی پیش‌قدم نشود و جهان با او همچون کمین‌گاه ظاهر نشود، انسان‌ها در ورطۀ جهان، پراکنده و رهایند. امام، همانطور که او را چنین خوانده‌اند، پیشروست؛ پیشتر از همه، جلوۀ ابتلای جهان را حاضر می‌کند و از این رو او را انسان کامل گفته‌اند. او کامل است چراکه در او و ابتلای او انسان به دست آمده است و ما انسان‌ها آنگاه که شریک ابتلای اوییم راهی به سوی انسان یافته‌ایم. 

ما انسان‌ها از وجود امام امیدواریم، اما او که جلودار است خود سر به چه امیدی دارد؟ 

ابتلا واقعه‌ای است که نه از سر رسیدن به هدفی رخ دهد و نه از سر امید به وعده‌ای. بلکه هدف‌ها و امیدها و وعده‌ها را محو کند تا روشن شود که آیا این انسان فانی را رسد تا در این ابتلا قد راست کند؟ امام، همان که پیش‌گام است، در ابتلای خویش دستگیری نتواند داشت؛ دستگیری چون وعده‌ای که به پاداش عمل ببخشند یا هدفی که به تصویر آن دلخوش کند و یا امیدی که بار واقعۀ ابتلا را سبک نماید. جز این اگر باشد، انسان در ابتلا به دست نیامده است، صرفاً چیزی به او هبه شده است. ابتلا همۀ زندگی است و آنگاه رخ دهد که چیزی بیرون آن نمانده باشد که نگه‌دار آن باشد و امام، همان امکان گام برداشتن انسان، در اینجاست. 
...
و حسین علیه‌السلام به جهت قیام و تغییر، رهسپار کوفه گشت اما مقیم کربلا شد و کربلا دار بلاست. تا روز عاشورا، کربلا هم جایی برای عبادت است و هم برای خلوت و هم برای تحلیل قیام و توضیح علل آن. اما روز عاشورا، کربلا دیگر دار بلاست، و دار بلا نه فرصتی برای هدفی دارد و نه وقتی برای شواهد و علل و اسباب. گویا هیچ چیز پیش از آن نبوده و هنوز زمان و مکانی پس از آن نیست. همه منتظرند. 

عاشورا به ظهر می‌رسد و حسین علیه‌السلام قربانی می‌دهد و هر چه قربانی می‌دهد جوهرۀ محضی در او ظاهر می‌شود که در اتصال با هیچ امر دیگری در جهان نیست؛ هیچ توضیحی آن را کفایت نمی‌کند و هیچ سابقه‌ای دلیل آن نمی‌شود. همه چیز خلاصه می‌شود در واقعه و در حضور حسین علیه‌السلام. آن جوهرۀ محضی که ز راه قربانی در او شکل گرفته بود، زمان و مکان از او و به تدریج از همه می‌گرفت و او نیک می‌دانست؛ نه گامی به شتاب برمی‌داشت و نه به کندی؛ نه با هیجان و شور می‌نگریست و نه با حزم و احتیاط. هر کلمه‌ای در توصیف این حال نارساست و هر معیاری چون تکیه‌گاهی برای فهم آن بی‌معناست. گامی که او در ابتلا برمی‌داشت در جایی و در ساعتی نیست؛ زمان و مکانی بیرون از دید چشمانش و زور گام‌هایش نبود. تنها بود و البته فرصت تنهایی نداشت، که تنهایی از آنِ حماسه‌سازان و مغمومین تراژدی است. تنهایی اینجا نه بدواً از سر غربتی است که هست، که از سر گامی است که تنها به‌واسطۀ او می‌توانست برداشته شود، گامی که در پیوند با آن جوهرۀ محضی بود که در او ظاهر شد و این فراتر از هر امید و هدفی است. آیا او حالا در پی اقامۀ دین بود یا دین در آن گام که حسین علیه‌السلام برمی‌داشت خود را می‌شناخت و راهی از سر ابتلای او برای هدایت انسان‌ها پیدا می‌کرد؟ آنات زمان و خطوط مکان در جوهرۀ محضی که با حسین علیه‌السلام همراه بود ماهیت گذران و محدود خود را می‌باختند و جلوه آخرت می‌شدند، گویی دنیا هیچگاه نبوده و همیشه عاقبت بوده است. پس از آن بود که سربازانی از ازل تا به ابد رو در رویش ایستادند؛ او را کشتند و هر روز کشتند و در همه جا کشتند. دشمنانی که تا به ابد در صف دشمنی ماندند و یارانی که هر روز متولد می‌شوند و کشته می‌شوند؛ و خون ریخته‌ای که هر روز از پسِ قربانی می‌جوشد تا معادلۀ بسته زمان و مکان را باز کند. 

در این تکرار راز هر تولدی نهفته است و آنها که در جست‌وجوی راهی برای انسان‌اند تا در این جهان گذران قد راست کند، به این تکرار متوسل می‌شوند. عاشورا تنها فرصت است. 

عاشورا امام حسین ع انسان
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
علی
گفت:
عالی. این.جاست که گویند کربلا دری از درهای بهشت است.
۱۴۰۲/۵/۶
18:30
سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)