ابتلا واقعهای است که نه از سر رسیدن به هدفی رخ دهد و نه از سر امید به وعدهای. بلکه هدفها و امیدها و وعدهها را محو کند تا روشن شود که آیا این انسان فانی را رسد تا در این ابتلا قد راست کند؟ امام، همان که پیشگام است، در ابتلای خویش دستگیری نتواند داشت؛ دستگیری چون وعدهای که به پاداش عمل ببخشند یا هدفی که به تصویر آن دلخوش کند و یا امیدی که بار واقعۀ ابتلا را سبک نماید. جز این اگر باشد، انسان در ابتلا به دست نیامده است، صرفاً چیزی به او هبه شده است.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ من الحسین بن على الى محمد بن على و من قبله من بنىهاشم، اما بعد فکان الدنیا لمتکن و کان الاخره لمتزل والسلام.
جهان برای انسان جز ابتلا نیست و جهانی که غیر آن باشد برهوت است. و ابتلا نیست جز ملاقات جهان آنجاکه هستی را برای انسان تنگ میکند؛ آنجاکه انسان در خطرش یا خود را همچون انسان برمیکشد یا از آن فرومیافتد. این جهانی است در کمین انسان و این انسانی است در انتظار ظهور خویش. اما راه این ابتلا پیش روی انسان نهچندان حاضر و آماده است. انسانی باید باشد تا در او راه ابتلای انسان باز شود؛ تا انسانی پیشقدم نشود و جهان با او همچون کمینگاه ظاهر نشود، انسانها در ورطۀ جهان، پراکنده و رهایند. امام، همانطور که او را چنین خواندهاند، پیشروست؛ پیشتر از همه، جلوۀ ابتلای جهان را حاضر میکند و از این رو او را انسان کامل گفتهاند. او کامل است چراکه در او و ابتلای او انسان به دست آمده است و ما انسانها آنگاه که شریک ابتلای اوییم راهی به سوی انسان یافتهایم.
ما انسانها از وجود امام امیدواریم، اما او که جلودار است خود سر به چه امیدی دارد؟
ابتلا واقعهای است که نه از سر رسیدن به هدفی رخ دهد و نه از سر امید به وعدهای. بلکه هدفها و امیدها و وعدهها را محو کند تا روشن شود که آیا این انسان فانی را رسد تا در این ابتلا قد راست کند؟ امام، همان که پیشگام است، در ابتلای خویش دستگیری نتواند داشت؛ دستگیری چون وعدهای که به پاداش عمل ببخشند یا هدفی که به تصویر آن دلخوش کند و یا امیدی که بار واقعۀ ابتلا را سبک نماید. جز این اگر باشد، انسان در ابتلا به دست نیامده است، صرفاً چیزی به او هبه شده است. ابتلا همۀ زندگی است و آنگاه رخ دهد که چیزی بیرون آن نمانده باشد که نگهدار آن باشد و امام، همان امکان گام برداشتن انسان، در اینجاست.
...
و حسین علیهالسلام به جهت قیام و تغییر، رهسپار کوفه گشت اما مقیم کربلا شد و کربلا دار بلاست. تا روز عاشورا، کربلا هم جایی برای عبادت است و هم برای خلوت و هم برای تحلیل قیام و توضیح علل آن. اما روز عاشورا، کربلا دیگر دار بلاست، و دار بلا نه فرصتی برای هدفی دارد و نه وقتی برای شواهد و علل و اسباب. گویا هیچ چیز پیش از آن نبوده و هنوز زمان و مکانی پس از آن نیست. همه منتظرند.
عاشورا به ظهر میرسد و حسین علیهالسلام قربانی میدهد و هر چه قربانی میدهد جوهرۀ محضی در او ظاهر میشود که در اتصال با هیچ امر دیگری در جهان نیست؛ هیچ توضیحی آن را کفایت نمیکند و هیچ سابقهای دلیل آن نمیشود. همه چیز خلاصه میشود در واقعه و در حضور حسین علیهالسلام. آن جوهرۀ محضی که ز راه قربانی در او شکل گرفته بود، زمان و مکان از او و به تدریج از همه میگرفت و او نیک میدانست؛ نه گامی به شتاب برمیداشت و نه به کندی؛ نه با هیجان و شور مینگریست و نه با حزم و احتیاط. هر کلمهای در توصیف این حال نارساست و هر معیاری چون تکیهگاهی برای فهم آن بیمعناست. گامی که او در ابتلا برمیداشت در جایی و در ساعتی نیست؛ زمان و مکانی بیرون از دید چشمانش و زور گامهایش نبود. تنها بود و البته فرصت تنهایی نداشت، که تنهایی از آنِ حماسهسازان و مغمومین تراژدی است. تنهایی اینجا نه بدواً از سر غربتی است که هست، که از سر گامی است که تنها بهواسطۀ او میتوانست برداشته شود، گامی که در پیوند با آن جوهرۀ محضی بود که در او ظاهر شد و این فراتر از هر امید و هدفی است. آیا او حالا در پی اقامۀ دین بود یا دین در آن گام که حسین علیهالسلام برمیداشت خود را میشناخت و راهی از سر ابتلای او برای هدایت انسانها پیدا میکرد؟ آنات زمان و خطوط مکان در جوهرۀ محضی که با حسین علیهالسلام همراه بود ماهیت گذران و محدود خود را میباختند و جلوه آخرت میشدند، گویی دنیا هیچگاه نبوده و همیشه عاقبت بوده است. پس از آن بود که سربازانی از ازل تا به ابد رو در رویش ایستادند؛ او را کشتند و هر روز کشتند و در همه جا کشتند. دشمنانی که تا به ابد در صف دشمنی ماندند و یارانی که هر روز متولد میشوند و کشته میشوند؛ و خون ریختهای که هر روز از پسِ قربانی میجوشد تا معادلۀ بسته زمان و مکان را باز کند.
در این تکرار راز هر تولدی نهفته است و آنها که در جستوجوی راهی برای انساناند تا در این جهان گذران قد راست کند، به این تکرار متوسل میشوند. عاشورا تنها فرصت است.
علی
گفت:
عالی. این.جاست که گویند کربلا دری از درهای بهشت است.
۱۴۰۲/۵/۶
18:30