اکنون این نیروها آزاد شدهاند و در سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی خلیدهاند. آنها به نام استقلال، جمهوری اسلامی را به سوی آن تعادل نامولد و سیاستزدای جدیدی سوق میدهند که همنوا با سیاستزدایی از منطقۀ ما است. مجموعۀ آن نیروها «تولید» را علیه «نیروهای مولد» به کار خواهند انداخت. این خطر بیش از هرجا در چهرۀ خدمترسان دولت جدید ایران رخ خواهد نمود؛ جایی که حکومت مستضعفین جای خود را به ایدۀ سیاستزدایی شدۀ «خدمت به محرومین» میدهد
یک. ده سال پیش اگر جغرافیای سیاسی اطراف ایران آتشفشانی، از هم پاشیده و مملو از بیمها بود، این روزها همهجا نشانههای امیدآفرین و فریبندۀ همگرایی به چشم میخورد. ایران و عربستان در حال گفتوگو برای تنشزدایی و به پایانرساندن جنگ در یمن هستند؛ هرچند که در ظاهر این گفتوگوها اندکی سرد شده است. افغانستان صاحب حکومتی شده که توان خاموش نگهداشتن شعلههای جنگ داخلی را دارد و هیچ دشمن بینالمللی بالفعلی هم ندارد. مجادلات ارمنستان و آذربایجان که دهها سال ادامه داشت با جنگی تعیینکننده به پایان رسیده و قفقاز جنوبی بیش از هر زمان دیگری همگرایی را تجربه میکند. از همه اینها اما مهمتر همگرایی میان کشورهای عربی و اسرائیل است. جغرافیای اطراف ما با سرعت در حال متقارنشدن است. تفاوتهای ماهوی کارکرد خود را از دست دادهاند و دوستان و دشمنان به همکاران و حداکثر رقبا تبدیل شدهاند. در یک جمله «جغرافیای سیاسی منطقه در حال تبخیر شدن است.» اما این به چه معنا است؟
تصویر منتشر شده در نشریه اسراییلی هاآرتص ذیل خبر اولین پرواز به مقصد اسراییل از حریم هوایی عربستان سعودی
|
دو. «نفتالی بنت» نخستوزیر جدید اسرائیل فرزند پدر و مادری آمریکایی است که یک روز پس از جنگ ششروزه از سانفرانسیسکو به سرزمینهای اشغالی آمدند و او را در حیفا به دنیا آوردند. او سیاستمداری است با دو سایهروشن متفاوت در خط زندگی خودش: از سویی یک کارآفرین در حوزۀ نرم افزار است و از سویی یک اسرائیلی متعصب با تجربهای بارز در ارتش اسرائیل. او پیش از این «وزیر اقتصاد»، «وزیر آموزش و پرورش» و سپس «وزیر دفاع» رژیم صهیونیستی بوده است. بنت در سال ۲۰۱۱ جنبش اسرائیل من را بنیان گذاشت که هدفش افزایش صهیونیسم در میان حامیان راست میانه و ایجاد گفتوگو میان جوامع مذهبی و سکولار و پایداری اسرائیل بود. اینها شخصیت و افکار بنت را به خوبی روشن میکند. او نخستوزیر جوانی است و ۴۸ سال دارد و میراثدار بنیامین نتانیاهو است که هنگام ترک این سمت ۷۱ ساله بود. بنت یک «راستگرای جوان» است. این ترکیب شاید یک ترکیب ایدهآل برای روسای دولت در منطقهای باشد که از پس نبردهای خونین بنا است جغرافیایی آرام و امیدبخش را تجربه کند. بنت یک نمونۀ عالی برای درک واقعیاتی است که چهرۀ آیندۀ جغرافیای این منطقه را میسازند. نفتالی بنت همان کسی است که میخواهد اسرائیل را با مرحلۀ دشوار چینگرایی در منطقۀ ما سازگار کند. او همان کسی است که تحت شعار کاهش وابستگی اقتصادی اسرائیل به اروپا -که مواضعش در مجادله میان اسرائیلیان و فلسطینیان خوشایند اسرائیلیها نیست- دست به اقداماتی زد که شرکای جدیدی را در اقتصاد، جایگزین اروپا میکرد. از پس این تصمیم سهم چین و آفریقا در اقتصاد این رژیم افزایشی چشمگیر یافت. به عنوان بخشی از این روند، وزارت اقتصاد تحت رهبری او گفتوگوهایی اقتصادی با روسیه و چین و گفتوگویی پیوسته با هند برای تجارت آزاد و هدایت هیئتهای اقتصادی به چین و هند را بنیان گذاشت. شرکای اقتصادی اسرائیل در سال ۲۰۱۷ به ترتیب آمریکا، انگلیس، تایوان و چین اعلام شدهاند. اخیراً دولت بایدن برای کنترل چینگرایی در اقتصاد اسرائیل، بنت را تحت فشار قرار داده است. روزنامۀ معاریو اخیرا نوشت مقامات آمریکایی در جریان سفر رئیس شورای امنیت داخلی رژیم صهیونیستی به واشنگتن خطرات سرمایهگذاریهای عظیم چین در زیرساختها و فناوریهای پیشرفته را مورد بررسی قرار دادهاند. ساخت مسکن برای محرومان و کاهش قیمت مواد غذایی از نقاط قوت بنت در صحنۀ اقتصاد محسوب میشود.
سه. آمریکا منطقۀ غرب آسیا را از کانون جغرافیای سیاسی خود به حاشیه رانده و چین برای مقابله با فشار دریایی آمریکا به راههای خشکی روی آورده که طبعاً از سرزمینهای هموار و آرام کمتنش و بدون جنگ عبور خواهد کرد. در این بین منطقۀ خاورمیانه در رویارویی چین و آمریکا یک نقطه تعادل پیدا کرده: سیاست زدایی از غرب آسیا. بی شک این مژدهای بزرگ برای بازیگران پیرو و مهمترین تهدید برای سیاسیترین بازیگران منطقه است. این واقعیت ماهیت جمهوری اسلامی را با مخاطرههای بزرگ رو در رو کرده است؛ آن هم در وضعیتی که فعالیت جمهوری اسلامی در منطقه تاثیر قابل توجهی در شکلگیری این ماجراها داشته. حالا ما با موقعیتی مواجهیم که از لحاظ سیاسی یک سرزمین سوخته است. هر اندازه جمهوری اسلامی به دنبال همگرایی منطقه بر محور سیاست و استقلال بوده اما حالا یک بازی همگرایانۀ جدید میرود تا آن طرح را منسوخ کند. همه به دنبال همگرایی هستند اما کدام همگرایی پیروز خواهد بود؟ همگرایی سیاست زدایندهای که منطقه را در نقطۀ تعادل چین و آمریکا قرار خواهد داد یا همگرایی سیاسی که طرح مستقل و فعال خود را در جهان خواهد داشت ؟
چهار. آیا آرایش سیاسی در داخل جمهوری اسلامی توان به دوش کشیدن این پرسش را دارد؟ قاسم سلیمانی به عنوان رهبر جنبش استقلال منطقه توسط آمریکاییها و بدون واکنش شدید بازیگران جهانی ترور شد که اثر آن غالباً در سیاست خارجی جمهوری اسلامی پیگیری میشود اما چه بسا تأثیر آن در آرایش سیاسی نیروهای داخل ایران کمتر نباشد زیرا برنامههای محور مقاومت در منطقه به اندازهای مدون و فرماندهان آن به اندازهای کارکشته هستند که خون شهید را زنده نگه دارند اما هیچ کدام از آنها توان جایگزینی ظرفیت سیاسی شهید در آرایش داخلی نیروها را ندارند. قاسم سلیمانی اگرچه متمرکز بر فعالیتهای منطقهای بود اما همین فعالیت از او شخصیتی بسیار وزین در آرایش داخلی نیروهای سیاسی جمهوری اسلامی ساخته بود که محور نیروهای مولد و آیندهمند در برابر نیروهای درخودمانده، متعصب و سیاستگریز بود. یعنی همۀ آنهایی که نمیتوانستند یا مایل نبودند صاحب موضعی بنیادی باشند و عمل سیاسی را با طرحی از عالم و آدم پیوند بزنند.
اکنون این نیروها آزاد شدهاند و در سیاستهای رسمی جمهوری اسلامی خلیدهاند. آنها به نام استقلال، جمهوری اسلامی را به سوی آن تعادل نامولد و سیاستزدای جدیدی سوق میدهند که همنوا با سیاستزدایی از منطقۀ ما است. خطری که میتواند شعلهاش دامن ما را بگیرد چنین شکلی خواهد داشت: مجموعۀ آن نیروها «تولید» را علیه «نیروهای مولد» به کار خواهند انداخت. این خطر بیش از هرجا در چهرۀ خدمترسان دولت جدید ایران رخ خواهد نمود؛ جایی که حکومت مستضعفین جای خود را به ایدۀ سیاستزدایی شدۀ «خدمت به محرومین» میدهد.
این اگر چه به تضاد میان سیاست تولید با مصرف گسترده منابع حمایتی انجامیده است، اما بیش از همه خود را در تصویری که از جمهوری اسلامی در چشم ملت مقاومش در حال شکل گرفتن است، نشان خواهد داد. تصویر خطرناک دولتی که هدفش گویی صرفاً اداره نیمبند روزمره ایرانیان است و آهنگی از حماسۀ ملتی که برای چیزی بزرگتر این همه هزینه داده، در آن شنیده نمی شود. حال آنکه از این راه که ما آمدهایم دیگر نمی توان به سادگی بازگشت. جمهوری اسلامی پس از این همه هزینه دادنها، نمیتواند صرفا به عنوان دولت خدمترسان مشروعیتش را حفظ کند. این تصور که می توان به رویای خاورمیانه سیاستزدایی شده پیوست، دانسته و ندانسته نیروهای بالقوه بزرگی را در هستۀ جمهوری اسلامی پشت سر خود بسیج کرده. در حالی که این رویا برای جمهوری اسلامی تعبیر ناشدنی است و حداکثر می تواند رویای حکومتی دیگر در ایران باشد.
محمد
گفت:
کاش نویسنده محترم میگفت که این همه هزینه یعنی چقدر هزینه! مثلا ما بهلحاظ رشد اقتصادی چقدر هزینه دادهایم
۱۴۰۰/۸/۲۳
11:19