اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





زندگی مقاوم
این جنگ، از واپسین فرصت‌های محور مقاومت در برابر وسوسه سیاست جهان‌گرایانه است


۲۸ آبان ۱۴۰۲   755  1  0 سرمقاله
سیاسی‌بودن برای کشورهای محور مقاومت، تاکنون در داشتن یک دشمن عینی و تلاش برای ضربه‌زدن به آن خلاصه می‌شده است‌. تعریفی کلاسیک از سیاست که تا همین یکی دو دهۀ اخیر، کماکان می‌توانست نیروی مبارزه و وحدت سیاسی را در یک ملت، تامین کند. اما در آینده‌ای که قدرت‌ها، قصد دارند امکان دشمن‌داشتن را از بین ببرند، چگونه می‌توان وحدت سیاسی و استقلال را کماکان بر مدار دشمن‌داشتن بنانهاد؟

۱. رییس‌جمهور چین در میانهٔ جنگ بی‌سابقه در فلسطین، به ایالات متحده سفر کرد. در نگاه اول، ممکن است چنین سفری، تکرار گفت‌وگوهای انگلستان و فرانسه در جنگ‌جهانی اول (سایکس‌پیکو) و گفت‌وگوهای متفقین در جنگ‌جهانی دوم (کنفرانس تهران) قلمداد شود. خاصه اینکه بسیار پیش‌تر از وقوع این جنگ، اراده و جهت‌گیری چین و آمریکا، علی‌رغم تمام اختلافاتی که می‌تواند به دشمنی میان این دو کشور منجر شود، بر خلق جغرافیایی جدیدی در غرب آسیا، به همگرایی رسیده بود. به تعبیر دیگر غرب آسیا، تقاطع سیاست عادی‌سازی آمریکایی و سیاست تنش‌زدایی چینی محسوب می‌شود؛ به‌طوری‌که خلق یک جغرافیای باثبات و بدون هیچ درگیری امنیتی و نظامی در این منطقهٔ جغرافیایی می‌تواند زمینه را برای حداکثرکردن همکاری‌های اقتصادی فراهم کند.

در این بین وقوع عملیات طوفان‌الاقصی و شدت خشونتی که رژیم صهیونیستی در واکنش به آن به خرج داد، اگرچه هر دو بیانگر دشمنی شدید و مرزبندی سیاسی میان طرفین بود اما توسط جریان جهان‌گرا در حال مصادره به نوعی دعوت برای پایان‌دادن به جغرافیای ملی و حرکت به سمت جغرافیای مسطح است. چرا که وقوع صلح درازمدت و پایدار، نیازمند کمرنگ‌شدن مرزهای ملی، و از بین‌رفتن دشمنی‌ها میان کشورهای این منطقه است. بنابراین هرچه جنگ چهرۀ مهیب‌تری داشته باشد، زمینه برای دعوت ملت‌های منطقه به کنار گذاشتن زمینه‌های سیاسی وقوع جنگ مهیاتر می‌شود. به عبارت دیگر، تنها بعد از چنین جنگ‌های خانمان‌سوزی است که سیاست‌های جهانگرایانهٔ اقتصادی می‌توانند از این صحبت کنند که مردم از سیاست خسته شده‌اند‌ و خواستار رفاه و امنیت هستند.

با این حال چرا خبر سفر رییس‌جمهور چین، چنین تبادری را دست‌کم به‌نحو فراگیر و شدیدی در اذهان ایجاد نکرده که ما با نوعی تصمیم‌گیری نهایی قدرت‌ها دربارۀ جغرافیای آیندۀ منطقه روبه‌رو هستیم؟

۲. موجودیت محور مقاومت، فی‌نفسه موجودیت بی‌سابقه‌ای در تاریخ سیاست است. عادت معهود در سیاست این است که قدرت‌ها و بازیگران اصلی، بر سر تصویری از آیندۀ جهان، دوستی‌ها و دشمنی‌هایی را شکل می‌دهند و در لحظات سرنوشت‌سازی از تاریخ، این نبرد تعیین تکلیف می‌شود. این لحظات سرنوشت‌ساز خاصه در قرن بیستم که قرن ایدئولوژی‌ها بود، منجر به نابودی استقلال ملی کشورهایی نظیر ژاپن و آلمان و سلطۀ نوظهور کشورهایی نظیر آمریکا و بعدها چین شد. با این حال علی‌رغم همۀ تفاوت‌ها و تطوراتی که شکل این مبارزات در دهه‌های مختلف به خود دیده است، هیچ‌گاه با ائتلافی از کشورهایی که در جناح کشورهای توسعه‌نیافته و ضعیف هستند، روبه‌رو نبوده است. ائتلافی که ظاهرا رویایی جز استقلال ندارد.

۳. واقعیت آن است که سفر رییس‌جمهور چین به آمریکا می‌تواند به جهت گفت‌وگوهایی برای پایان‌بندی جنگ اخیر باشد و در این صورت با گام بعدی تلاش‌ها برای مسطح‌شدن جغرافیای جهان رو‌به‌رو خواهیم بود. با این حال این واقعیت که در جنگ اخیر، محور مقاومت، ضلعی مستقل از توافقات ابرقدرت‌ها به‌شمار می‌رود اجازه نمی‌دهد به‌سادگی دربارۀ نوعی تصمیم‌گیری قاطع دربارۀ جهان توسط دو ابرقدرت سخن بگوییم. محور مقاومت در وضع بالفعل خود، اجازۀ هیچ تعیین تکلیف فوری و قاطعی دربارۀ کمرنگ‌شدن وحدت‌های سیاسیِ ملی را نمی‌دهد چرا که خود منبع جوشان تولید وحدت سیاسی است. آنچه در انقلاب ایران رخ داد اگرچه پس از چند‌دهه تجربه‌آموزی، در حال تکثیر است و امروز اعضای جبهۀ مقاومت نه تنها نیروهایی ملی هستند، بلکه در جهت تقویت این وحدت ملی، در فرایند‌های سیاسی کشورشان نقش مستقیم دارند.

۴. میزی که سایکس و پیکو دور آن نشستند، میزی که روزولت، چرچیل و استالین دور آن نشستند و میزی که بایدن و پینگ دور آن خواهند نشست، به‌سادگی برای محور مقاومت جا ندارد. محور مقاومت خواستار حضور در این میز هم نیست. این یک وضعیت کاملا جدید در تاریخ بشر است و باید به‌خوبی به تجربه‌ای که در حال از سر گذراندن آن هستیم، واقف شویم. تجربۀ مقاومت در لحظه‌ای شکل گرفت که گروه‌هایی در میانۀ انتخاب بین موجودیت سیاسی مستقل و تن‌دادن به معادلات تحمیلی از سوی بیگانگان، اولی را انتخاب کردند. این انتخاب از آنجا که سلطه بیگانگان بسیار فراگیر بود، می‌توانست تا مدت‌های مدیدی و در کشورهای متعددی تکرار شود و کماکان هم می‌تواند. اما تجربۀ مقاومت در ایران، به‌عنوان پیشتاز این انتخاب پس از ۴۵ سال، بیانگر ضرورت برداشتن گام جدیدی در این راه است.

۵. سیاسی‌بودن برای کشورهای محور مقاومت، تاکنون در داشتن یک دشمن عینی و تلاش برای ضربه‌زدن به آن خلاصه می‌شده است‌. تعریفی کلاسیک از سیاست که تا همین یکی دو دهۀ اخیر، کماکان می‌توانست نیروی مبارزه و وحدت سیاسی را در یک ملت، تامین کند. اما در آینده‌ای که قدرت‌ها، قصد دارند امکان دشمن‌داشتن را از بین ببرند، چگونه می‌توان وحدت سیاسی و استقلال را کماکان بر مدار دشمن‌داشتن بنانهاد؟

۶. نیروی محرکۀ مسطح‌کردن جهان و از بین‌بردن مرزهای ملی، دعوتی برای زندگی است. همین دعوت است که می‌تواند حتی موجودیت‌‌های پرحرارتی نظیر رژیم صهیونیستی و فلسطین را که امروز در میانۀ بی‌سابقه‌ترین نبرد نظامی تاریخ‌شان قرار دارند، دعوت کند تا برای همیشه دشمنی را کنار بگذارند و ذیل طرح دو دولت، به بازسازی زندگی شهروندهایشان ذیل گفتمان امنیت و رفاه بپردازند. تشکیلات خودگردان در فلسطین و حزب چپ میانه‌رو در رژیم صهیونیستی، سالهاست که در حال نمایندگی‌کردن از این گفتمان هستند و همواره این وسوسه را به جان جبهۀ مبارزه با دشمن‌شان انداخته‌اند که آیا کافی نیست؟

از چپ شاه‌حسین پادشاه وقت اردن، اسحاق رابین نخست‌وزیر وقت رژیم صهیونیستی، بیل کلینتون، رئیس جمهور وقت آمریکا، یاسر عرفات رئیس وقت تشکیلات خودگردان، حسنی مبارک رئیس‌جمهور وقت مصر

۷. محور مقاومت باید در برابر این وسوسه مقاومت کند. یعنی باید امکان شکل‌گیری چنان وسوسه‌ای را در جغرافیای سیاسی منطقه، ضعیف کند. در همین راستا تصمیم انصارالله یمن مبنی بر توقیف کشتی‌های منتسب به رژیم صهیونیستی و همچنین دور جدید حملات حزب‌الله لبنان، چنین هدفی را دنبال می‌کند. چنین راهبردی، بیش از آنکه به دنبال به‌دست‌آوردن یک موفقیت تیز برای مصرف در مذاکرات صلح باشد، به دنبال گسترش دامنه فشار بر روی اسرائیل است. این فشار باید بتواند ممتد و روزافزون باشد به‌نحوی که امنیت و حیات اسرائیل بیش از پیش غیرقابل تضمین شود. تنها در این صورت است که که ایدۀ صلح پایدار نمی‌تواند وعدۀ امنیت و رفاه را به‌عنوان آبی بر روی آتش مبارزه برای رفع اشغالگری به کار بندد.

8. عملیات طوفان‌الاقصی اگرچه فی‌نفسه دستاورد بزرگی در نشان‌دادن استقلال فلسطینیان در تصمیم‌گیری و مبارزه علیه اسرائیل بود، اما موفقیت بزرگتر در گروی تداوم زمان این بحران است. طولانی‌تر شدن روزافزون مبارزه علیه اسرائیل از دورانی که تنها 6 روز به طول می‌انجامید تا دوران جنگ 33 روزه و امروز که این جنگ بیش از 40 روز طول کشیده است، معیار اساسی برای شکل درست ضربه به رژیم صهیونیستی است چرا که زمان همواره علیه این رژیم عمل می‌کند. در چنین شرایطی، و با توجه به طمعی که قدرت‌های بزرگ به خاموش کردن التهاب از طریق مذاکرات صلح و آتش‌بس دارند، محور مقاومت باید راهبرد افزایش دامنه فشار بر اسراییل را درست از همان نقطه‌ای در پیش بگیرد که عملیات طوفان‌الاقصی از آن متولد شد: استقلال گروه‌های مقاومت. اگر محور مقاومت چنین استقلالی را برای اعضای خود بیش از پیش بخواهد، آنگاه دامنۀ گروه‌هایی که می‌تواند علیه اسراییل فعال کند افزایش خواهد یافت. این گسترش اگرچه مخاطرات واضحی برای سازماندهی آینده ائتلاف میان نیروهای مقاومت دارد، اما تاثیر واضحش بر ضیق کردن امکان حیات اسرائیل ضرورت آن را غیرقابل انکار می‌نماید.

9. نتیجۀ این راهبرد باید تبدیل به نوع خاصی از پایان‌بندی جنگ شود. پایان‌بندی‌ای که امکان فشار سیاسی بر اسرائیل را نگه دارد و ضمنا ارتقا دهد. محور مقاومت اگر نتواند شریان‌های تداوم حیات اسرائیل یعنی امکان مراوده آن با بیرون را مختل کند، دیگر معلوم نیست بتواند همچنان دعوتی عمومی برای استقلال ملت‌ها داشته باشد. چرا که با تحقق رویای صلح پایدار آمریکا و چین برای غرب آسیا، ملت‌های این منطقه دیگر ملت نیستند بلکه شهروند یک جهان یکپارچه‌اند و بنابراین استقلال برایشان معنا و جاذبه‌ای نخواهد داشت.

 

اقتصاد سیاسی زندگی جهان‌گرایی
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)