درباره گروه
این روزها سازمانها همۀ اجزا و ابعاد زندگی ما را در بر گرفتهاند. ما با این تصور که سازمانها ابزارهایی در اختیار ما هستند، برای زندگی بهتر به آنها تن میدهیم. اما به تدریج این سازمانها هستند که ما را به تمامه به خدمت خود در میآورند. سازمانها به جای آنکه ابزار باشند، به شکل خودمختارانهای در برابر ارادههای ما مقاومت میکنند. این خودمختاری تنها در برابر زندگی روزمره شهروندان قرار ندارد. بلکه اجرای سیاستهای خود دستگاه حاکمیت را نیز به چالش میکشد. همین خودمختاری است که حاکمیت و شهروندان را وادار میکند تا همواره با سازمانها به عنوان موجودیتهایی که مزاحم پیشبرد اهداف اقتصادی و سیاسیشان هستند بنگرند. شهروندان به انحای مختلف تلاش میکنند تا از سازمانها و رویههای بیحاصل اداری و مقررات دستوپاگیرش بگریزند. حاکمیت هم در تلاشی وارونه، به محض مواجهه با مقاومت سازمانهای ریشهدار دست به تاسیس سازمانهای جدید میزند.
با این حال، آیا وقت آن نرسیده است که سازمان را به عنوان موجودی زنده در نظر گیرم؟ موجودی که میتواند طرف گفتوگوی سیاست قرار گیرد؟ آیا فرض سازمان به عنوان موجود زنده، روشهای نوینی در مطالعه آن پیش روی ما نمیگذارد؟ آیا زنده در نظر آوردن سازمان نمیتواند به ما تعریفی جدید از سیاست بدهد؟
میز مطالعات سازمانی در موسسه اشراق، با چنین تلقیای خود را موظف به مطالعۀ تجربی و ضمنی برخی از سازمانهای نوظهور در ایران کرده است.