درباره گروه
این طرح پژوهشی مدعی است «مهمترین چیزی که ما را از دستیافتن به سینما بازداشته است، فقدان دیدگاه نسبت به سینما است». ما فاقد دیدگاه سینمایی، و تبعا به دور از پختگی و حرکت، و فاقد سنت نظری سینما هستیم. این وضع، نه وضع سینمای ما، که وضع نقد سینمایی است. نقد، خوب و بد را عیان میسازد. تا این قدرت تشخیص نباشد، نمیدانیم چه میخواهیم و تا ندانیم چه میخواهیم، هرگز به چیزی هم دست نخواهیم یافت.
منتقدان چه سودایی در سر دارند؟ این پرسش به خودی خود، از امری سوال میکند که گویا اهمیت همیشگیاش را از دست داده است. اما مگر نقد فیلم، و منتقد، هرگز اهمیتی داشتهاند؟ آنها که دست به نوشتن نقد فیلم میبرند، خود را فیلمسازان شکستخورده نمیپندارند. هر چند توجیه دقیقی هم برای کارشان ندارند. گویا نمیدانند چرا مینویسند، اما نمیتوانند ننویسند! همچون فیلمسازان، نقاشان یا نویسندگان و بسیاری دیگر که در کار هنرند، در کار منتقدان نیز نوعی بیخویشی پنهان است.
کار منتقد، آشکارا از واکنش به فیلم آغاز میشود. منتقد در مواجهه با فیلمها، پس از آنکه تاثیری - چه علاقه و چه تنفر - در او داشته باشند، به شرط آنکه درگیری به وجود آمده باشد، وادار به بروز میشود و با نوشتن خود را خلاص میکند و نفس راحتی میکشد. منتقد نمیتواند در برابر فیلمی که دل او را لرزانده، بیکار بماند. نمیتواند سکوت کند. تا ننویسد، نگوید و واکنش ندهد، احساس فعالبودن، زندهبودن و حضور در جهان نمیکند. هر نقد که حاصل گفتوگو با فیلم، و سینماست، داستان منتقد با سینما را شکل میدهد. چنین است که وضع او با آدمهای فیلمدوست تفاوت دارد. منتقد مخاطب جدی و پرورشیافتۀ سینماست. فیلمها هستند تا فهم او از سینما، و درکش از زندگی وسیع شود. در این فرآیند، منتقد خودش معنا میشود. همچنین هر نوشتۀ سینمایی (نقد ژورنالیستی، آکادمیک، تئوری و تاریخنگاری سینما) حامل نظری دربارۀ سینماست. نظری که معنایی از سینما به دست میدهد و اهمیت، موقعیت، کارایی، بودن و چگونهبودن این پدیده را برای ما آشکار میسازد. حال، پرسش این است که منتقد چگونه در کار خود توفیق مییابد؟ تاثیر منتقد در صحنۀ سینما چگونه رخ میدهد؟
اما چه چیز باعث میشود در این لحظه و اینجا، نیازمند پرسش از نقد باشیم؟ چرا باید بدانیم نقد چیست و چگونه عمل میکند؟ تمام آنچه باعث میشود طرح نقد تا این اندازه برای ما حیاتی شود، وضع آشفتهایست که در نظام کلی سینمای ایران میبینیم. در ایران هر چه خبر و رویداد سینمای هست، از آشفتگی، بیوضعی و بی سلیقگی میگوید. این آشفتگی به راستی از فقدان نقد، و در نتیجه از فقدان دیدگاه میآید. نظر، نظر ما دربارۀ سینما، از خلال کار منتقد گشوده میشود. اینکه از راز کار منتقدان میپرسیم میخواهیم بدانیم آیا در کار او کورسوی امیدی برای ما هست؟ آیا ممکن است، سینمای ما که اکنون سرگردان است و نمیدانیم به کدام راه میرود، به دست همین منتقدان به حاشیه پیوست شده، راه خود را باز کند؟