درباره گروه
این حقیقت که دایرۀ تجربیبودن علم روز به روز وسیعتر میشود و مثلا در ریاضیات معاصر بیش از هر زمانی تلقیهای تجربهگرایانه قوت گرفتهاند و آن هم در حالی که بیش از پنجاه سال ریاضیدانان کوشیده بودند ریاضیات را از هرگونه امر غیرنظری، شهودگرایانه، روانی یا تجربی تخلیه کنند، حکایت از حقیقت ژرف و خطیری دارد که ابعاد آن هنوز ناشناخته مانده است.
تجربیبودن علوم، مرز میان علوم دقیقه و علوم انسانی را از میان میبرد و تمام علوم را سیاسی میکند. آن هم به این دلیل ساده که اذعان به تجربیبودن علوم به معنای اذعان به محدودیتهای اساسی در علم است؛ زیرا اگر علم برای دانستن راهی جز تجربه و شهود نداشته باشد، پس هیچ فرمولی برای تبیین حقیقت وجود نخواهد داشت، بلکه حقیقت همواره به شکل نامنتظرهای ما را به آزمون میکشد. این تجربیبودن، زبان ریاضیاتی علوم را به چالش میکشد و جنبههای ارگانیک و پویای علم را برجسته میکند. همۀ اینها در حالی است که علوم معاصر به رغم اذعان و تعهد به تجربیبودن و پیشینینبودن هر یک از تخصصها، هنوز جرات مواجهه با این حقیقت را نیافتهاند که علوم از اساسا نامنتظره و تجربهگرایانه است. این تجربیبودن علوم، وضع علوم دقیقه و علوم انسانی را متحول میکند و در تلقی ما از فلسفه تاثیری ژرف میگذارد. انتظار انسان از علم و موقعیت انسانی که از محدودیتهای اساسی علم آگاه است، به کلی منقلب میشود. این انقلاب نه تنها علوم انسانی و فلسفه را بغرنج و بارور میکند، بلکه علوم دقیقه را نیز قدرتمندتر خواهد کرد. اگر فلسفه همواره مدعی بوده که موضوعش حقیقت از آن جهتی است که پنهان میماند، امروز میتوانیم اعتراف کنیم که حقیقت هیچ جنبۀ متفاوتی ندارد که بگذارد انسان در پناه آن جنبۀ متفاوت، برای خود آشیانهای بسازد و جنبۀ قاهر، ناآشنا یا پوشیدۀ آن را نادیده بگیرد. امروز میتوان نشان داد که چگونه علوم دقیقه حتی عمیقترین و دقیقترین گزارههای خود را هم مدیون در نظر آوردن این جنبۀ پوشیده هستند. انسان چیزی جز دامنۀ آتشفشان برای ساختن خانهاش ندارد؛ بلکه مسئله علم - که تهدیدی برای معنا و موقعیت انسان در هستی است - در مسائل علم حاضر است و ظاهر میشود.
این درک از علم بیان این حقیقت است که چگونه علم باید در نهادمندیاش درک شود؛ یعنی در موقعیتی که برای انسان میسازد و البته صدق این گزاره مشروط به درک تازهای است که ذیل درک ما از علم، نهادمندی و نظم اجتماعی پیش کشیده میشود و آن هم اینکه هر نهادی، پیگیری وضعی است که انسان با درک این حقیقت سترگ که علم محدود است، پیدا میکند.