اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





ناکامی سیاسی کارشناسان
گفتار کارشناسانه، سیاستمدار نمی‌سازد و این اتفاقی نیست


۱۱ خرداد ۱۴۰۰   2260  4  0 دیدگاه
قطعا یک سیاستمدار نمی‌تواند از اطلاعات کارشناسانه مربوط به حوزه خود خالی و تهیدست باشد؛ اما نه نیازی وجود دارد که یک سیاستمدار واجد اطلاعات تخصصی مربوط به تصمیمات و اقدامات سیاسی باشد و نه اینکه در فقدان آن خللی در عملکرد سیاسی او بوجود می‌آید. بر حسب قاعده بعد از اتخاذ تصمیمات سیاسی نوبت کارشناسان است که الزامات یا نیازهای اجرایی عمل سیاسی را مشخص کرده و بدان پاسخ دهند.

 

اشاره: یادداشتی که در ذیل می‌آید کوششی است از دکتر کچوییان برای تفسیر صحنه سیاست و به تبع آن انتخابات. ایشان تلاش می‌کند تا نشان دهد چگونه معقولیت سیاسی از جنس عقلانیت‌های کارشناسانه نیست و چگونه تصمیم سیاسی مطابق معیارهای منطقی اتخاذ نمی‌شود؛ کنش و تصمیم سیاسی تکیه به امکانات و اقتضائات ندارد و از مبدا اراده‌ی جهت‌مند انسان برمی‌خیزد. این تنها پس از اراده سیاسی است که امکانی برای طرح و نظر کارشناس و اصحاب تخصص باز می‌شود. حالا اگر صحنه سیاست از بازیگرانی پر شود که همه از سر تخصص و توان کارشناسی پا به صحنه گذاشته‌اند و پیوسته گفتار سیاسی را به گفتار کارشناسی تقلیل می‌دهند باید عمیقا نگران از دست رفتن مسئولیت سیاسی یک ملت بود. البته همچنان این پرسش مطرح است که آیا گفتار کارشناسی و تخصصی که خود را از هر جهتی عاری می‌نمایاند، همان گفتار علمی است، یا اینکه علاوه بر مصادره صحنه سیاست، صحنه علم را هم اشغال کرده است؟


یادداشت زیر می‌تواند زمینه مناسبی برای پیگیری پرسش بالا فراهم کند. این مقاله پیش از این در روزنامه‌ی فرهیختگان منتشر شده است و به پیشنهاد سایت و پذیرش نویسنده محترم با اندکی تلخیص منتشر می‌شود.

 


... یک خطای جدی در کشور این است که اصولا حتی نخبگان نیز درکی از ماهیت کار سیاسی ندارند و عموما  آنرا با تخصص در سطوح بالای دانشگاهی اشتباه می‌گیرند. این بدترین خطای ممکن در این زمینه است چون معمولا متخصصین دانشگاهی در حوزه‌های‌های مختلف به‌ویژه سیاست، بدترین نامزدهای مسؤولیت‌های سیاسی هستند. حتی پست‌های تخصصی در حوزه سیاست مثل وزارتخانه‌های صنعتی یا بهداشت نیز ماهیتا کاری تخصصی نیستند گرچه تخصص می‌تواند به آن کمک کند. به همین دلیل حتی در این حوزه‌ها نیز حرکت به سمت تفکیک تخصص از مدیریت رفته و مثلا مدیریت بهداشتی از حوزه تخصصی پزشکی، جدا شده است. سیاستمداری و سیاست‌ورزی اساسا یا اولا و بالذات به حوزه‌ی عمل یا عقل عملی مربوط است که از عقل نظری و دانش نظری کاملا متمایز و جداست. در حقیقت، همانگونه که وبر نیز متذکر می‌شود سیاست‌ورزی نوعی فن یا هنرست که از اساس نیازمند دانش نظری و مدرک تخصصی نیست. به همین دلیل است که در میان سیاستمداران افراد زیادی مثل جان میجر پیدا میشوند که تا دیپلم بسختی پیش رفته بود.


در حقیقت، از نظر فایرابند عرضه سیاست به عنوان تخصص یکی از مغالطات یا فریب‌هایی است که برای فروش تصمیمات سیاسی در پوشش تخصص و محروم‌سازی عموم از مداخله در سیاست انجام می‌گیرد. با اینکه در ایران قطعا سیاست به چنین سطحی از مباحثات نرسیده است اما خطای مشابهی در آن کاملا مسلط و شایع است. در واقع، اکثریت نامزدها صرفا به اعتبار تخصص در یک زمینه‌ی دانشگاهی خصوصا در حوزه‌های انسانی دچار توهم این شده‌اند که شایسته‌ی پست‌های سیاسی می‌باشند، در حالی که اگر به‌صرف همین خصیصه باشد آنها بدترین نامزدها در این زمینه هستند.


سیاست به‌مثابه فعالیت در میدان سیاسی حوزه ای عملی است که ماهیتا ربطی به سیاست بعنوان علم یا علم سیاست ندارد که به حوزه نظر تعلق دارد. سیاست‌ورزی نتیجه عفل عملی است که «سازنده» قلمرویی است که دانش سیاسی به کمک عقل نظری وظیفه «شناخت» آن را بعهده دارد. سیاست‌ورزی نوعی فن یا هنر است که در ریشه ماهیتی ذاتی و اکتسابی دارد که از طریق درس و آموزش سیاست یا هر دانش دیگری در دانشگاه و مدرسه به دست نمی‌آید.


این مهم است که نسبت سیاست با کارشناسی و دانش تخصصی از امور مختلف جامعه و کشور مثل اقتصاد یا صنعت و کشاورزی نیز روشن شود چون بسیاری از نامزدها نیز صرفا به اعتبار چنین آگاهی‌هایی خود را شایسته ورود به عرصه مسؤولیتهای سیاسی فرض کرده و می‌کنند. بی‌شک کشورداری یا حکمرانی بدون این‌گونه دانش‌ها و اطلاعات ممکن نیست اما اینگونه اطلاعات و آگاهی‌ها نیز ربط ذاتی به سیاست ندارند. در واقع؛ کارشناسی یا نیاز به اینگونه اطلاعات تخصصی در مرتبه متاخر از سیاست و عمل یا تصمیم سیاسی موضوعیت می‌یابد. سیاست‌ورزی در مرتبه خود متقدم بر تصمیمات کارشناسانه قرار دارد. سیاست به مرحله ای از اقدام سیاسی، خواه تصمیم سیاسی یا عمل سیاسی، مربوط می‌گردد که در آن مصالح یا منافع و  اولویت‌ها یا تقدم و تاخر کارها و امور مشخص گردیده و بر اساس ارزش‌ها یا معیارهای هنجاری، درستی یا نادرستی و ضرورت یا عدم ضرورت آن تعیین می‌گردد. تنها هنگامیکه تصمیمات و اقدامات سیاسی لازم مشخص گردید، نوبت به کار کارشناسانه می‌رسد. قطعا یک سیاستمدار نمی‌تواند از اطلاعات کارشناسانه مربوط به حوزه خود خالی و تهیدست باشد؛ اما نه نیازی وجود دارد که یک سیاستمدار واجد اطلاعات تخصصی مربوط به تصمیمات و اقدامات سیاسی باشد و نه اینکه در فقدان آن خللی در عملکرد سیاسی او بوجود می‌آید. در حقیقت، بر حسب قاعده بعد از اتخاذ تصمیمات سیاسی نوبت کارشناسان است که الزامات یا نیازهای اجرایی عمل سیاسی را مشخص کرده و بدان پاسخ دهند.


همانطوریکه از فایرابند گفته شد، مغالطه شایعی وجود دارد که براساس آن کارشناسی بجای عمل سیاسی نشانده می‌شود. با اینکه مباحثات مربوط به این مغالطه بخشی از تاریخ سیاست قرن میلادی گذشته بوده و با مناقشات مربوط به نظریه پایان ایدئولوژی، پایان یافته است اما هنوز بکارگیری این مغالطه وجهی از منازعات سیاسی در بسیاری از جوامع است. برای اینکه نیاز به بحث تفصیلی در این زمینه نباشد کافی است به موارد برجسته یا نمونه‌های کاملا حدی یا صورت حاد مساله توجه شود. تاریخ سیاست در گذشته و حال از اینگونه حالات پر است. نمونه های آن در گذشته در جنگ دوم کشورهای اروپایی یا مبارزات مردم فلسطین و لبنان یا جنگ تحمیلی یا برجام در دوران ما کاملا در اذهان زنده است. آنکه برای الزام به قرارداد یا تسلیم در برابر آمریکا بر قدرت نظامی و قدرت تخریبی بمب‌های آمریکا یا توان هسته‌ای آن دست می‌گذارد، در حقیقت از مغالطه کارشناسانه استفاده میکند کما اینکه قرارداد اولیه انگلیس و آلمان هیتلری یا سیاستمدارانی مثل عرفات یا سازگاران در جریان اشغال لبنان از استدلالهای مشابهی بهره برده‌اند. بر اساس معادلات ناشی از توان قدرت نظامی جنگ تحمیلی می‌بایستی بلافاصله پس از اشغال خرمشهر و بخشهایی از غرب و جنوب کشور با تسلیم ما به پایان می‌رسید چون کاملا روشن است که نه در آن شرایط و نه در این شرایط قدرت نظامی یا قدرت آتش نیروهای ما با ارتش صدام و آمریکا متوازن نبوده و نیست. اما انتخاب نبرد با اشغالگران صهیونیست توسط حزب الله و حماس یا جهاد و یا انگلیس پس از گسترش تجاوزات آلمان و ایران در برابر صدام الزام یا اساس کارشناسانه نداشته است. در واقع، در تمامی این موارد دانش و اطلاعات کارشناسانه در مورد توان نظامی حکم به قبول سازش یا تسلیم و پذیرش شکست می‌کرده است، بااینحال تصمیم به نبرد و مقاومت گرفته شده است. انتخاب نبرد در تمام این موارد تصمیماتی سیاسی است که بر اساس ارزشهای استقلال و شرافت یا نفی ذلت‌پذیری و سلطه انجام گرفته است و چه بسا در مواردی، که بسیار در تاریخ بوقوع پیوسته و نمونه اتم آن کربلا محور هویت ایرانی است، انتخاب نبرد و اراده مقاومت به نابودی کامل یک ملت یا گروه منجر شود، باینحال، مبارزه و مقاومت انتخاب شده و هزینه آن نیز با افتخار پرداخت شده است.


... باید توجه داشت که تفکیک ماهوی کارشناسی و تخصص یا دانش علمی با سیاست و عمل ولایی یا حکمرانی به معنای بی‌ارتباطی مطلق این دو حوزه نیست. در بسیاری موارد علم و دانش تخصصی در امر سیاسی مداخله و اثر دارد؛ آنچه خطاست الزام به تصمیم سیاسی بر اساس نظر کارشناسانه است. بااینحال، انتخاب سیاسی ممکن است حکم به عمل بر اساس الزامات کارشناسانه بکند؛ بطور مثال در مواردی ممکن است تصمیم به جنگ یا صلح بر اساس ارزیابی قدرت نظامی یا موازنه های قدرت انجام گیرد؛ حکم به جنگ بشود چون کشور دارای قدرت برتر نظامی است یا تصمیم به صلح با دشمن گرفته شود چون وصعیت توان نظامی دشمن در موقعیت برترست. اما در تمامی این موارد تصمیمات مذکور به تعیین مسیر بر اساس وضعیت قدرت نظامی، خود تصمیمی سیاسی است، نه اینکه معادلات قدرت و توان نظامی تصمیم به جنگ یا صلح را موجب شده باشد. به بیان دیگر، در حقیقت، از میان امکانهای مختلف این انتخاب شده است که «در صورتی وارد در جنگ بشویم که امکان پیروزی وجود داشته باشد». همانطوریکه در مواردی ولو به قیمت تلفات بسیار مادی و جانی جنگ انتخاب می‌شود، در مواردی پذیرش صلح متضمن از دست رفتن استقلال یا ذلت پذیری نیست و پرهیز از تلفات یا آسیب به اقتصاد کشور و نظایر آن انتخاب سیاسی کشور بوده است چون مردم یا رهبران سیاسی کشور حاضر بقبول این خسارات نبوده اند؛ درنتیجه با توجه به اینکه ارزیابی کارشناسان نظامی از قدرت طرفین، آسیب‌ها و تلفات را بالا و قطعی تشخیص داده‌اند، اجتناب از جنگ برای پرهیز از آسیب انتخاب شده است؛ در صورتیکه اگر انتخاب سیاسی جنگ می‌بود آسیب‌ها و تلفات نیز پذیرفته می‌شد و عدم توازن قدرت صلح یا سازش را الزام آور نمی‌ساخت.


بااین وجود، تشخیص مغالطه تخصص و سیاست همیشه بسادگی ممکن نیست. آنکه در بیانیه انتخاباتی خود میگوید که حل مشکلات اقتصادی کشور نیازمند علم و تخصص است و با داغ و درفش نمی‌شود و با این اظهارات می‌خواهد نامزدهای دارای سابقه نظامی را از دور خارج کند در حقیقت از این مغالطه استفاده می‌کند زیرا فردی با سابقه نظامی بدنبال آن نیست که این سابقه نظامی را برای حل مشکلات کشور بکار گیرد کما اینکه تخصص‌های مدعی بر فرض وجود، مبنای تعیین تصمیمات سیاسی برای حل مشکلات کشور نیست. ...اینکه یک ملت پیشرفت اقتصادی یا فرهنگی را هدف بگیرد از تصمیمات سیاسی است که از درون هیچ علمی و تخصصی استنتاج نمی‌شود کما اینکه راه‌حل‌های پیشرفت اقتصادی یا فرهنگی نیز تنوعی دارد که انتخاب میان آن‌ها و از جمله نگرش به غرب و ادغام در نظام جهانی اقتصاد به عنوان راه‌حل غربگرایانه تصمیمی سیاسی و ایدئولوژیکی است و نتیجه هیچ دانش و علمی از جمله علم اقتصاد نیست.

کارشناس سیاستمدار تصمیم
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)