«ابوکمال آخرین پایگاه داعش در منطقه مرزی سوریه بود و انتظار میرود طی چند روز آینده این شهر به طور کامل آزاد شود». «آزادسازی این شهر همچنین به معنای تکمیل آخرین حلقه کریدور زمینی مقاومت است که بر اساس آن، برای اولین بار تهران از طریق زمینی به سواحل مدیترانه و بیروت میرسد؛ تحولی که در تاریخ چندینهزارسالۀ ایران بیسابقه بوده است».
اشاره: موسسه علم و سیاست اشراق در چند سال گذشته پیوسته تلاش کرده تا نشان دهد که حرکت ده سال گذشته جمهوری اسلامی با فرماندهی شهید قاسم سلیمانی حرکتی راهبردی برای «تاسیس منطقه مقاومت» و فراتر از دفع تهدیدی چون داعش است. این حرکت هرچند در ادامه تلاشهای ایران پس از انقلاب اسلامی است اما تفاوتی مهم دارد؛ از آنجاکه نه صرفا به دنبال تقویت گروههای مقاومت که در پی رسمیتبخشی به جغرافیای مقاومت است. گزارش راهبردی «پل سوزان» که توسط بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) تهیه شده است، با نگاهی کاملا خصمانه، معنی راهبردی سیاست جدید ایران در منطقه غرب آسیا را توضیح میدهد و از آن مهمتر کمک میکند تا راهبرد مقابله با جمهوری اسلامی را بهتر درک کنیم.
برای دریافت ترجمه این سند به صورت PDF روی کلیک نمایید.
فهرست مطالب
پیشگفتار
خلاصه مدیریتی
مقدمه
استراتژی ایران و پل زمینی
پل زمینی تکامل مییابد
مسیر جنوبی پدیدار میشود
«بزرگراه مقاومت» ایران
بحث درباره پل زمینی
جابجایی پرسنل
جابجایی تسلیحات
جابجایی تدارکات
عملیاتی سازی راه زمینی: مسیرها و موانع
مسیر شمالی
مسیر جنوبی- شاخه بالایی
مسیر جنوبی - شاخه پایینی
تصریح استراتژی ایالات متحده آمریکا در قبال ایران و پل زمینی
چالش های قانونی ماموریت ایالات متحده آمریکا
توصیه های سیاستی
نظامی
اقتصادی
سیاسی و دیپلماتیک
نتیجه گیری
پیشگفتار
از مک مستر رئیس مرکز قدرت نظامی و سیاسی بنیاد دفاع از دموکراسی و عضو ارشد موسسه هوور
دیوید آدسنیک و بهنام بن طالبلو در گزارش تحقیقیشان تحت عنوان «پل سوزان: کریدور زمینی ایران به مدیترانه» درباره کارزار پایدار ایران برای دستیابی به نفوذ هژمونیک در خاورمیانه، صدور ایدئولوژی انقلابی و تهدید اسرائیل و غرب، فهم تازه و روشنی ایجاد کردهاند. تلاش ایران برای ایجاد پل زمینی از میان سوریه و عراق به جنگ نیابتی چهار دههایاش مرتبط است که دستور کار انقلابی خود را دنبال میکرده است. این مطالعه از آن جهت مهم است که اهداف جمهوری اسلامی را آشکار میکند؛ عنصر مهم استراتژی ایران را به تفصیل توصیف کرده و اقدامات عملی لازم برای مقابله با آن استراتژی و تقویت صلح را توصیه مینماید.
این گرایش در ایالاتمتحده وجود دارد که سیاست ایران را بیش از اینکه در اقدامات جمهوری اسلامی و همچنین در چگونگی آشکار کردن نیات واقعی این کشور درک کند، بر اساس آرزوها و تفکرات مورد ارزیابی قرار میدهد. به عنوان مثال، بسیاری امیدوار بودند که برنامه جامع اقدام مشترک، یا توافق هستهای ایران -بهواسطۀ اغوا و تطمیع این کشور با پیشپرداخت نقدی، سرازیر شدن سرمایهگذاری خارجی و افزایش تجارت پس از لغو تحریمها- رهبران ایران را متقاعد کند که دستورکار انقلابی را کنار بگذارند و به خصومت با کشورهای عربی، اسرائیل و غرب پایان دهند. در عوض، رهبران ایرانی (که صاحبان بسیاری از شرکتهایی هستند که پس از لغو تحریمها از سود توافق نفع بردند)، از ورود سرمایه به کشور برای تشدید جنگ نیابتی خود در منطقه استفاده کردند. رویکردهای آشتیجویانه با ایران که در سالهای اخیر در ایالاتمتحده و اروپا محبوبیت بیشتری کسب کرده، شکست خورد؛ زیرا فرض اصلی آن که پایۀ این رویکردها بود نادرست بود. مواجهه با ایران به عنوان یک دولت-ملت مسئولیتپذیر، رفتار نظام را تعدیل نکرد. تفکر رویایی باعث میشود که در رویارویی با نمایانترین اقدامات و عملیات ایران رضایت داشته باشیم. نظام ایران از این رضایت نهایت استفاده را برده است.
هدف استراتژی ایران تضعیف کشورهای عربی است که رابطۀ دوستانهای با ایالات متحده و سایر کشورهای غربی دارند. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه) جنگ داخلی فرقهای را تداوم میبخشد که عامل اصلی فاجعۀ انسانی و سیاسی در منطقه است. ترس از گروههای نیابتی شیعه ایران است که به سازمانهای تروریستی جهادی اجازه میدهد تا خود را به عنوان حامیان و محافظان جوامع سنی محاصره شده نشان دهند. چرخه خشونتهای فرقهای به ایران اجازه میدهد تا ایدئولوژی خود را صادر کند و مدل حزبالله را به طور گسترده در منطقه توسعه دهد. ایران خواهان دولتهای ضعیف در منطقه است که برای پشتیبانی وابسته به جمهوری اسلامی باشند. سپاه شبهنظامیانی مانند حزبالله در لبنان را که خارج از کنترل دولت است، رشد میدهد، ایران میتواند با استفاده از این گروهها دولتهای مذکور را مجبور به پشتیبانی از طرحهای خود در منطقه نموده و نفوذ ایالات متحده را کاهش دهد. ایران قدرت قهرآمیزی (اجباری) را در لبنان، سوریه و عراق دارد. سپاه همچنین از طریق حمایت از شبهنظامیان شیعه حوثی که با نیروهای تحت حمایت سعودیها و اماراتیها در آن جنگ داخلی ویرانگر درگیر هستند، کنترل سرزمین استراتژیک در یمن را دنبال میکند. هرج و مرج با فراهم نمودن شرایط تاسیس پل زمینی و هوایی خود در منطقه، استراتژی ایران را تقویت میکند.
تفکر رویایی درباره ایران میان سیاستگذاران در مقیاس کلان، بر اساس این است که با سیاست آشتیجویانه از میانهروهایی در ایران حمایت کنند که زبان «شیطان بزرگ» و «مرگ بر آمریکا» را کنار بگذارند و به جنگهای نیابتی دهها سالۀ خود پایان دهند. این در حالی است که سیاستگذاران باید توجه بیشتری به اقدامات نظام ایران به عنوان اصلیترین وسیله برای ارزیابی نیتهاشان داشته باشند. پژوهش ممتاز «پل سوزان» عزم ایران را برای تبدیل شدن به قدرت برتر در خاورمیانه نشان میدهد. این عزم و اراده مبتنی بر ایدئولوژی است که مارکسیسم را با هزارهگرایی شیعه درآمیخته و جهانی بدون غرب را تصور میکند.
باورمندان واقعی به انقلاب اسلامی، از رهبر معظم انقلاب آیتالله علیخامنه ای تا رهبران سپاه، در ایران مسئولیت دارند. اصلاحطلبان میانهرو در زندان یا خارج از کشور هستند. به همین دلیل، سیاست باید مبتنی بر رویکردی باشد که به روشنی با نظام در سراسر منطقه مقابله نماید و تغییر ماهیت نظام ایران را بهگونهای تشویق نماید که خصومت دائمی این کشور با همسایگان عرب، اسرائیل و غرب متوقف شود. دولت ترامپ این روش را اتخاذ کرده و شایستۀ حمایت کنگره ایالات متحده و همچنین کشورهای متحد و شریک است.
سپاه و نظام ایران در معرض تلاشهای منسجم چندملیتی قرار دارند که هدف آن الزام ایران به انتخاب بین ادامۀ جنگ نیابتی خونین یا رفتار مانند یک ملت مسئولیتپذیر است. اقدام هماهنگ چندملیتی برای بستن پل هوایی تهران به دمشق و جلوگیری از عملیاتی شدن پل زمینی فرصتی را برای شروع یک کارزار پایدار برای مقابله با رفتارهای مخرب ایران فراهم میکند. توصیههای روشن در پایان این گزارش یک نقطۀ شروع عالی برای راهاندازی این کارزار است.
خلاصه مدیریتی
• ایران و گروههای نیابتی آن در حال تاسیس یک کریدور رامنشده از تهران تا مدیترانه هستند که از سوی تحلیلگران غربی «پل زمینی» نامیده میشود. این پل زمینی میتواند سرعت حمل و نقل اسلحه به جنوب لبنان و جبهۀ جولان در سوریه را تسریع کند.
• هرچه قدرت و توانایی ایران و حزب الله در مرز شمالی اسرائیل بیشتر شود، خطر شدیدتر میشود، و این امر منجر به یک جنگ منطقهای میشود که مستقیماً متحدان و منافع ایالات متحده را در سراسر خاورمیانه تهدید میکند.
• ایران با بازپسگیری شهر اصلی مرزی ابوکمال در نوامبر 2017 یکی از سه مسیر اصلی از مرزهای خود تا مدیترانه را باز کرده است. گزارشها حاکی از این است که ایران حمل سلاح از طریق این شهر را آغاز کرده است.
• در حال حاضر، مسیر مهم تامین ایران «پل هوایی» به دمشق است که از طریق آن ایران سلاحهای پیشرفته را از سال 2012 به حزب الله و دهها هزار رزمنده دیگر در سوریه رسانده است.
• مقامات ایران و نیروهای نیابتی این کشور بندرت از پل زمینی نام میبرند بلکه اظهارات آنها تاکید بر مبارزه «محور مقاومت» به رهبری ایران علیه ایالات متحده و متحدان آن است.
• ایالات متحده و شرکای محلی آن در حال حاضر مواضع مسدود کنندهای پیش گرفتهاند که دو مسیر از سه مسیر بالقوه پل زمینی در خاورمیانه را بسته است. پادگان ایالات متحده در شهر التنف در شرق سوریه در بزرگراه اصلی بغداد به دمشق قرار گرفته و مسیر جنوبی را مسدود نموده است. علاوه بر این، نیروهای آمریکایی و شرکای محلی آنها در شمال سوریه، شمالیترین مسیر را نیز مسدود نمودهاند.
• بههم ریختن و قطع کردن پل زمینی باید یک هدف اصلی ایالات متحده باشد، اما جاهطلبیهای ایران فراتر از ایجاد یک مسیر تأمین تدارکات موثر به جنوب لبنان و جبهۀ جولان است. هدف تهران براندازی نظم منطقهای، صدور انقلاب و اخراج ایالات متحده به عنوان قدرت پیشرو از منطقه است.
• اگرچه نزدیکترین مشاوران رئیس جمهور ترامپ از تلاش مداوم ایالات متحده برای مقابله با نفوذ ایران حمایت میکنند، با این حال تغییر غیرمنتظرۀ سیاستها، مانند اعلام خروج از سوریه، به اعتبار ایالات متحده در منطقه آسیب جدی وارد نموده است.
مقدمه
نزدیکترین مشاوران رئیس جمهور ترامپ بارها در مورد عزم تهران برای ایجاد یک پل زمینی یا کریدور زمینی در سراسر خاورمیانه هشدار داده اند. مایک پمپئو، وزیر امور خارج در این باره اظهار داست که «نظام ایران همچنان به دنبال کریدوری است که از مرزهای ایران تا سواحل مدیترانه کشیده شده است. ایران میخواهد از این کریدور برای انتقال جنگندهها و سیستم سلاحهای پیشرفته تا آستان درِ اسرائیل استفاده نماید». جان بولتون، مشاور امنیت ملی، قبل از انتصاب به این پست نوشت که «ایران یک هلال کنترل از عراق تا رژیم اسد در سوریه تا حزب الله لبنان ایجاد کرده است». این «موقعیت ژئواستراتژیک ارزشمند» توانایی تهران را در تهدید اسرائیل، اردن و متحدان ایالات متحده در خلیج فارس افزایش میدهد. ترامپ اظهار داشت که «ما نمیخواهیم به ایران فصل صیدی در مدیترانه بدهیم». [به بیان دیگر فعالیت ایران در مدیترانه را مجاز نماییم].
مسیرهای شمالی (قرمز) و جنوبی (سبز) پل زمینی: مسیر جنوبی دارای شاخههای بالا و پایین است که به ترتیب از القائم/ابوکمال و التنف عبور میکنند.
|
مفهوم پل زمینی در ارزیابی واشنگتن از اهداف استراتژیک تهران کامل شده است. قانونگذاران، محققان و خبرنگاران خارجی بر اهمیت آن تأکید میکنند، اما بهندرت این مفهوم را به طور سیستماتیک بررسی کردهاند. از همه مهمتر، هنوز مشخص نیست که رهبران ایران در مورد پل زمینی چه فکری میکنند. اما آنها از این عبارت استفاده نمیکنند. در عوض، تهران از «محور مقاومت» صحبت میکند که ایران را با حزبالله لبنان، رژیم بشار اسد و دیگر بازیگران همفکر متحد میکند.
این گزارش سیر تکامل مفهوم پل زمینی را دنبال نموده و آن را در بستر مناسب استراتژیکی قرار میدهد. ایران در حال حاضر مسیری را برای رسیدن به مدیترانه رفع انسداد نموده است و از ایجاد کنترل بر این مسیر و سایر مسیرهایی که تهران را به بغداد، دمشق و بیروت متصل میکنند، مزایای استراتژیک واقعی به دست میآورد. با وجود این، ساختن پل زمینی، تنها یکی از عناصر استراتژی تهران است که خود را به عنوان قدرت مسلط در خاورمیانه معرفی نماید. مسیرهای لجستیکی ضروری است؛ اما شباهتهای سیاسی و ایدئولوژیکی بستر اصلی محور مقاومت است. علاوه بر این، جاهطلبیهای ایران، نه تنها معطوف به کشورهای واقع در مسیر پل زمینی است بلکه شامل تسلط بر خلیج فارس است. تمرکز نزدیکبینانه ایالات متحده به پل زمینی مانع از آن میشود تا این تهدید گسترده تر ایران را ببیند.
با وجود این، بههمریختن و اختلال در پل زمینی باید یکی از اهداف مهم، در یک استراتژی جامع باشد تا دستاوردهای ایران در منطقه را هم از نظر جغرافیایی و هم از نظر توانایی برای ارعاب یا همکاری دولتهای منطقهای معکوس و وارونه نماید. حضور نظامی ایالات متحده در منطقه، بهویژه در عراق و سوریه، همزمان میتواند برخی از مسیرهای پل زمینی را مسدود نموده و فشار دیپلماتیک واشنگتن را تقویت کند. عقبنشینیهای سراسیمه، چه از عراق در سال 2011 و چه عقبنشینی جزئی که اکنون در سوریه در جریان است، تصوری از ایالات متحده را تقویت کرده که کمتر میخواهد خود را درگیر جنگ نماید.
افزایش فشار تحریمها میتواند تا حدی دسترسی ایران به پل زمینی را محدود نماید. در ماههای نخست سال 2019 ، ایالات متحده تحریم شبهنظامیان شیعه تحت کنترل ایران در سوریه و عراق را آغاز کرد، اگرچه هنوز کار زیادی باقی مانده است. در حال حاضر ، ایران از مسیرهای هوایی به سوریه یا «پل هوایی» -که از سال 2012 مجرای اصلی ارسال اسلحه برای حزبالله و سایر شبهنظامیان شیعه برای جنگ از طرف اسد را تشکیل داده است- ارزش استراتژیک بیشتری کسب می کند. بر اساس این، ایالات متحده فشارهای تحریمی را بر روی خطوط هوایی تجاری که پل هوایی را اداره می کنند، آغاز کرده است.
هزینه شکست میتواند بسیار زیاد باشد. در صورت عدم وجود تلاشهای قاطع به رهبری ایالات متحده برای مقابله با نفوذ ایران در سراسر منطقه، ایران میتواند عراق را کاملاً تابع خود نماید؛ اعزام شبهنظامیان شیعه را که به عنوان لژیون خارجی آن عمل میکنند، افزایش دهد و سوریه را به پایگاه پیشروی تهاجمات خود علیه اسرائیل تبدیل کند. بنابراین ایران ممکن است منطقه را به جنگ بکشاند. واشنگتن هم اکنون میتواند با انجام اقدامات پیشگیرانه، خطر چنین درگیریهایی را در آینده کاهش دهد.
استراتژی ایران و پل زمینی
کمتر از سه سال پیش، ارجاع به عبارت پل زمینی ایرانی نادر بود. قبل از پاییز سال 2016، غیرقابل تصور به نظر میرسید که ایران بتواند کریدوری از تهران تا مدیترانه را کنترل کند. با این حال، تا سال 2017، ارزیابیها در واکنش به تحولات در جبهههای نبرد سوریه و عراق به سرعت تکامل یافتند. در اوایل سال 2018، در مورد معنای «پل زمینی» اجماع تقریبی شکل گرفت، اگرچه در مورد اهمیت آن اختلاف نظر وجود دارد.
جمهوری اسلامی از ابتدای تأسیس خود در سال 1979 تاکنون طرحهای گوناگونی را در مورد خاورمیانه دنبال نموده است. با تغییر و تبدیل جهتگیری از پان آمریکایی و ناسیونالیسم دوره پهلوی به آرمانهای پان اسلامیستی، ضد غربی و ضدصهیونیستی، دولت جدید ایران سعی در صدور انقلاب به امید تضعیف دولتهای همسو با ایالات متحده در خاورمیانه نمود. در اوایل دهه 1980، ایران فرصتی برای مقابله با اسرائیل و حمایت از آرمان شیعیان لبنان دید. نظام چندینهزار نفر از اعضای تازه تأسیس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (سپاه) را به دره بقاع اعزام کرد تا به آموزش مبارزان لبنانی -که تبدیل به حزب الله شدند- بپردازد. ایران همچنین روابط نزدیکی با رژیم اسد در سوریه برقرار کرد، همسایگی آنها با لبنان این کشور را به منبع مهم حمایت از گروه لبنانی تبدیل نمود. اعزام سپاه به لبنان و تلاش ایران برای سرنگونی دشمن بعثی خود در طول جنگ ایران و عراق (1980-1988)، نمونههای اولیه تلاشهای ایران برای صدور انقلاب اسلامی است.
امروز تحلیلگران با استدلال خوب، حزب الله لبنان را «موفقترین و کشندهترین صادرات انقلاب 1979 ایران» توصیف میکنند. استراتژی امنیت منطقهای تهران که با ایدئولوژی انقلابی جسور شده بود و همچنین از نقایص نظامی متعارف خود آگاهی داشت، به مجموعهای از بازیگران غیردولتی مانند حزبالله تکیه دارد. پرورش، مسلحکردن، تأمین مالی و آموزش چنین نیروهایی، نظام را قادر میسازد تا با هزینهای نسبتاً کم، هژمونی ایران را پیش ببرد، در عین اینکه چشماندازهای تشدید یا تلافی مستقیم علیه ایران را محدود مینماید، چرا که نقش این کشور غیر مستقیم است.
حمله آمریكا به عراق در سال 2003، صدام حسین را از قدرت بركنار كرد و راه را برای تلاش طولانیمدت ایران برای مشاركت در دولت عراق باز نمود. با وجود این، ایجاد کنترل یک کریدور زمینی در سراسر عراق به دلیل شورش سنیها که در غرب عراق در امتداد مرز سوریه در جریان بود، دور از ذهن به نظر میرسید. شورش در سال 2007-2008 فروکش کرد، اما ادامه حضور نظامی ایالات متحده چالش مشابهی را به همراه داشت. ایالات متحده از سال 2009 شروع به کاهش نیروهای خود کرد، اما در سال 2011، رژیم اسد کنترل شرق سوریه را به دلیل حضور نیروهای شورشی سنی از دست داد و بدین ترتیب طرحهای منطقهای ایران تهدید شد.
وقوع جنگ در سوریه بحثهایی را در واشنگتن درباره پل زمینی ایرانی ایجاد کرد، اما این عبارت در ابتدا معنای دیگری داشت. به جای یک کریدور از تهران به مدیترانه، این اصطلاح مجموعهای از مسیرهای کوتاهتر از فرودگاهها و بنادر دریایی سوریه به مناطق لبنانی تحت کنترل حزبالله بود. در سال 2012، جکسون دیهل، سردبیر واشنگتن پست، بیان کرد «سوریۀ بشار اسد نزدیکترین متحد ایران و پیوند آن با خاورمیانه عرب است. سوریه پل زمینی جابجایی سلاحها و شبه نظامیان ایرانی به لبنان و نوار غزه را فراهم کرده است. بدون سوریه، ادعای هژمونی منطقهای ایران و توانایی آن کشور برای بهچالشكشیدن اسرائیل، عقیم خواهد شد».
در سال 2013، متیو لویت، متخصص امور حزبالله، گفت: «حفظ پل زمینی برای تأمین مجدد سلاحهای ایرانی» حفظ کنترل خط ساحلی مدیترانه سوریه را برای اسد ضروری میسازد. محمولههایی که به بندرهای طرطوس، بانیاس و لاذقیه وارد میشوند میتوانند مستقیماً به سمت جنوب به لبنان منتقل شوند. اگرچه کشتیهای باری از لحاظ اقتصادی مقرونبهصرفهتر از هواپیما هستند و ظرفیت بسیار بالاتری دارند، اما درعینحال به مراتب مستعد ممنوعیت هستند؛ بنابراین، اسد بهطور فزایندهای به حملونقل از طریق هوا وابسته شد، این امر از اوایل سال 2012 آغاز شد، زمانی که عراق برای اولین بار فضای هوایی خود را برای پروازهای سوریه از ایران باز کرد. عراق اندکی پس از تماس تلفنی اوباما در آوریل با نخستوزیر نوریالمالکی پروازها را به حالت تعلیق درآورد، با این حال پروازها چندینماه بعد از سر گرفته شد. در حقیقت، ایران از یک پل هوایی برای ارسال نیروی انسانی و سلاح به سوریه استفاده میکرد و در این میان، برخی از آنها از طریق زمینی به لبنان منتقل میشدند.
پل زمینی تکامل مییابد
نفوذ روبهرشد ایران در عراق، به لطف افزایش نیروهای بسیج مردمی، بازتعریف پل زمینی را نه تنها از دمشق به لبنان بلکه به عنوان یک کریدور از تهران تا دریای مدیترانه گسترش داد. در حالی که نیروهای بسیج مردمی نه منحصرا شیعه و نه به طور یکنواخت طرفدار ایران هستند، بلکه آنها ابزاری برای نیروهای نیابتی ایرانی مانند کتائب حزب الله، عصائب اهلالحق و دیگران به منظور گسترش نفوذشان، خدمت می کنند.
در اواخر سال 2015، علی خدری، مشاور برجسته سابق به چندین سفیر ایالات متحده در عراق، هشدار داد: «ایران ممکن است نقش مخرب ایفا کند و به دنبال حفظ توانایی خود در حمله به اسرائیل با ایجاد پل زمینی خود در سراسر عراق، سوریه و لبنان باشد».
اولین ارزیابی دقیق از پل زمینی امتدادیافته تا مدیترانه در پاییز 2016 ظاهر شد و با یک داستان والاستریت ژورنال در مورد ترس اعراب سنی به تبع سقوط داعش «یک چالش بالقوه خطرناکتر: یک کریدور زمینی از تهران تا بیروت» تحت کنترل ایران آغاز شد. در ماه اکتبر، گاردین انگلیس اولین نقشه دقیق مسیر ادعایی را منتشر کرد که از ایران به عراق مرکزی میرسید و سپس با عبور از شهر سنجار قبل از ورود به سوریه در گذرگاه مرزی ربیعه به سمت شمال غربی حرکت کرد.
داستان همسو و پشتیبان، پل در حال ظهور را به عنوان «دستاورد تاریخی بیش از سه دهه در ساخت» ارائه داد. به گفته خبرنگار مارتین چولوف، کریدور زمینی یکی از «پروژههای بسیار مشتاقانه تهران، تأمین هلال نفوذ در سراسر عراق و سوریه بود که به دریای مدیترانه ختم میشود». چولوف با استفاده از منابع ناشناس که او آنها را مقامات منطقه معرفی میکرد، ادعا کرد که ایران برای ساختن پل زمینی «با هماهنگی مقامات ارشد دولتی و امنیتی در تهران، بغداد و دمشق» که همه تحت هدایت فرمانده نیروی قدس سپاه، سرلشکر قاسم سلیمانی است، برنامه مشخص و کاملاً ثابت داشته است.
مسیر پل زمینی شمالی همانطور که در ابتدا در اکتبر 2016 تصور میشد. منبع: گاردین (انگلیس)
|
دیگر ناظران غربی موافق این نظرند که مسیر شمالی قابلقبولترین مسیر است. به عنوان بخشی از حرکت خود به سمت موصل، واحدهای گروههای بسیج مردمی وفادار به تهران حضور خود را در شمال غربی عراق افزایش دادند. به دنبال تصرف فرودگاه تلعفر توسط واحدهای نیروهای بسیج مردمی، شهری مهم در جاده موصل به سنجار، هانین غدار تحلیلگر هشدار داد، «ایران ممکن است از عراق و سوریه به عنوان پلی به لبنان استفاده کند» وی خاطرنشان کرد: «اگر ایران موفق شود، سه کشور درگیر این استراتژی هر آنچه که از حاکمیت شان باقی مانده را از دست میدهند».
مسیر جنوبی پدیدار میشود
ایدهها در مورد پل زمینی همراه با تحولات در میدان جنگ همچنان ادامه داشته است. در سال 2017، ائتلافی به رهبری ایران که شامل شبهنظامیان خارجی شیعه و نیروهای رژیم اسد بود، به سمت شرق مرز سوریه با عراق حرکت کردند و در نهایت به شهر مرزی ابوکمال در دره رود فرات رسیدند. در ماه مه، ایهود یاآری، روزنامهنگار اسرائیلی ارزیابی کرد که ایران «در حال ساخت دو کریدور زمینی به سمت مدیترانه» است. اولین کریدور شمال بود که از سنجار عبور میکرد. مسیر دوم در ادامه فرات از بغداد و از بیابان به غرب و شمال میگذشت تا اینکه قبل از رسیدن به سوریه به شهر مرزی القائم میرسد. در ماه اکتبر، نیروهای دولت عراق و واحدهای نیروهای بسیج مردمی گذرگاه مرزی رابعیه را که قبلاً توسط کردهای عراق کنترل میشد، تصرف کردند و نگرانیها درباره مسیر شمالی را تقویت کردند.
با پایان تابستان سال 2017، مقامات دولتی، روزنامهنگاران و کارشناسان سیاست شروع به بحث در مورد پل زمین با تکرار بیشتری نمودند. آسوشیتدپرس و رویترز هر دو داستانهایی را در مورد بررسی پل زمینی و شبهنظامیان شیعه که در مسیر آن فعالیت میکردند، ارائه دادند. شاخص اصلی علاقۀ مستمر به پل زمینی کار INSS، یک اتاق فکر تحت حمایت دولت اسرائیل، بود که دو روش مواجهۀ طولانی دربارۀ این موضوع منتشر کرد. مقالۀ اول با جزئیات، سه مسیر بالقوۀ پل زمینی را مشخص کرد. علاوه بر مسیر شمالی و مسیر جنوبی در امتداد فرات، مسیر جنوبی دیگری را که از بغداد خارج میشود و به سمت تقاطع مرزهای عراق، سوریه و اردن در حال اجرا است، شناسایی کرد. مقالۀ دوم به نقش ضروری شبهنظامیان شیعۀ مورد حمایت ایران در تأمین کریدور زمینی تأکید کرد:
«ترجیج اصطلاح محور مقاومت برای ایران نشانگر اولویتبندی کشورهای همکار و بازیگران غیردولتی برای خدمت به عنوان وسیله سیاست خارجی نظام است ... [پل] زمینی ابزاری است که ایران می تواند برای تأمین این محور مورد استفاده قرار دهد و طرحهای استراتژیک خود را برای منطقه عملی نماید».
مایکل پرجنت از موسسه هادسون نقشههایی تولید نمود که حضور این شبهنظامیان را در بیشتر مناطق عراق نشان میداد. وی به کنگره گفت: «آن را یک پل زمینی ایران، یک محیط مجاز به سوریه بنامید –یا هرچه می خواهید بنامید– آن وجود دارد». عبارت «محیط مجاز» تأکید میکند که بخشهای مهم پل زمینی از مناطق نفوذ سیاسی تشکیل شده است تا مرزهای جادهای یا مرزهای استراتژیک. در بیشتر مناطق عراق، شبهنظامیان مورد حمایت ایران میتوانند بدون دخالت نیروهای امنیتی تحت کنترل نخستوزیر فعالیت کنند؛ بنابراین، هنگام جابجایی محمولههای غیرقانونی، شبهنظامیان میتوانند هر کدام از مسیرهای مناسب موجود را انتخاب کنند.
در پاییز سال 2017، پل زمینی برای اولین بار در جلسه استماع کنگره تحت عنوان «مقابله با دامنه گستردهای از تهدیدهای ایران» در مرکز صحن قرار گرفت.: نماینده اد رویس، رئیس وقت کمیته امور خارجه مجلس، در سخنان آغازین خود گفت:
«[این] حیاتی است که ما اتمام «پل زمینی» از ایران به عراق به سوریه و به لبنان را متوقف نماییم. این یک خطر غیرقابلقبول و صریحاً یک شکست استراتژیک خواهد بود. این فقط امنیت اسرائیل نیست. من احساس میکنم اگر ایران این مسیر ترانزیتی را حفظ (امن) کند، این پایان تلاش چندین دهه ایالاتمتحده برای حمایت از لبنان مستقل است. امنیت اردن نیز به خطر میافتد».
بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل ابراز نگرانیهای مشابهی را شروع کرد. در ژوئن 2017، نتانیاهو به پیگیری ایرانیان برای ایجاد یک پل زمینی اشاره کوتاهی کرد. وی در طی سخنرانی مارس 2018 در واشنگتن توضیحات بیشتری داد و گفت: «این پل میتواند مسیری از «تهران به طرطوس در دریای مدیترانه» را ترسیم کند و به این ترتیب ایران میتواند «از نزدیکتر به اسرائیل حمله کند».
«بزرگراه مقاومت» ایران
مقامات ایرانی اشاره صریحی به «پل زمینی» نکردهاند. نشریات فارسیزبان معمولاً برخلاف گزارش تحلیلهای غربیها که به پل زمینی اشاره میکنند، از عبارت «کریدور زمینی» استفاده مینمایند. با این حال منابع فارسیزبان توجه زیادی به جغرافیای استراتژیک دارند. برای تهران، «محور مقاومت» همچنان چارچوب مناسب برای استراتژی خود در منطقه است. این محور یک ساختار سیاسی است که شامل مجموعهای از بازیگران از جمله ایران، کشورهای متحد مانند سوریه و بازیگران غیردولتی -عمدتاً شبهنظامیان شیعه- با درجات مختلف وفاداری ایدئولوژیکی و استقلال عملیاتی است که ایالاتمتحده آمریکا تعدادی از آنها را سازمانهای تروریستی معرفی کرده است.
ترجیح اصطلاح محور مقاومت برای ایران نشاندهنده اولویتبندی دولتهای همکار و بازیگران غیردولتی برای خدمت به عنوان ابزاری برای سیاست خارجی نظام است. موجودیتهای این محور لزوماً وابستگی قومی-فرقهای ندارند بلکه دارای تمایلات ضد غربی هستند که تهران میتواند از طریق حمایت سیاسی و مادی از آن استفاده کند. از این منظر، پل زمینی ایران ابزاری است که میتواند برای تأمین این محور و تحقق بخشیدن به طرحهای استراتژیک ایران برای منطقه مورد استفاده قرار گیرد.
هیچ معیار جغرافیایی برای عضویت در محور مقاومت وجود ندارد، با این حال مقامات ایرانی و رسانههای طرفدار نظام از دلالت های استراتژیک جغرافیایی محور مطلع هستند. همان طور که اکبر هاشمی رفسنجانی رئیسجمهور پیشین ایران در سال 2012 به یک مقام عراقی توضیح داد که «سوریه باید به وضعی تبدیل نشود که راههای شما و مسیرهای ما مسدود شود. ما باید سوریه را داشته باشیم. اگر رشته از لبنان تا اینجا قطع شود، اتفاقات بدی رخ خواهد داد». اظهارات هاشمی رفسنجانی نشان میدهد که سوریه -بیشتر از عراق- در طراحیهای منطقهای ایران نقش اساسی دارد. ایران به سوریه احتیاج دارد و پل زمینی است که از نظر منطقی به ایران اجازه میدهد تعهدات خود را در آن جبهه افزایش دهد. اخیراً، سردار سرلشکر محمدعلی عزیز جعفری فرمانده پیشین سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سال 2017 گفت: «مرز مشترک فلسطین اشغالی و نزدیک بودن آن به عراق موقعیت تعیینکنندهای را برای جمهوری اسلامی ایجاد کرده است». اهمیت سوریه در سال 2013 به زیرکی در اظهارنظر حجتالاسلام مهدی طائب، دیده میشود که گفت: «سوریه سیوپنجمین استان و یک استان استراتژیک برای ما است... اگر سوریه را از دست بدهیم، نمیتوانیم تهران را حفظ کنیم».
اعتماد به اظهارات عمومی ایران با توجه به تمایل نظام به اغراق و فریب، مشکلات خود را دارد؛ اما اظهارات در نشریات فارسیزبان منبع آشکار و همچنان یکی از معدود شاخصهای فهم نیات استراتژیک نظام است. پیمایش در این میدان مین کلید فهم نیات ایرانی است.
حداقل در سه مورد، مقامات ایرانی صحبت غرب درباره پل زمینی را تکرار کردهاند. سرتیپ سپاه یدالله جوانی در سال 2015 ادعا کرد که آمریکا میداند که «با اتصال زمینی از طریق عراق و سوریه ، [ایران] به یک قدرت تعیینکننده در سواحل مدیترانه تبدیل شده است». در تابستان سال 2017، مشاور ارشد امور بینالملل رهبری، علیاکبر ولایتی اعلام کرد که «بزرگراه مقاومت» درحال اتصال تهران به بیروت از طریق موصل و دمشق است. در سال 2018، خبرنامه خط حزبالله خاطرنشان كرد كه نیروهای مقاومت «یك کریدور زمینی مقاومت» بین تهران، عراق، سوریه و لبنان را بازگشایی کردهاند و در حال حاضر، آنها زیرساختهای لازم را در جولان برای ایجاد دست برتر مقاومت علیه صهیونیستها فراهم کردهاند.
چند تحلیلگر ایرانی نیز از اصطلاح «کریدور زمینی مقاومت» استفاده کردهاند. یکی از ناظران سیاست خارجی ایران در خبرگزاری نیمهرسمی تسنیم اظهار داشت که اهداف ارتش آمریکا در سوریه اساساً دو لایه دارد: یکی مقابله با قدرت ایران و دیگری جلوگیری از ایجاد یک کریدور زمینی مقاومت. برخی دیگر از این اصطلاح برای توصیف سهم و منافعی که تحولات میدان نبرد در سوریه نصیب استراتژی ایران میشود استفاده کردهاند. یکی از تحلیلگران در یک خبر نوشت: «ابوکمال آخرین پایگاه داعش در منطقه مرزی سوریه بود و انتظار میرود طی چند روز آینده این شهر به طور کامل آزاد شود». «آزادسازی این شهر همچنین به معنای تکمیل آخرین حلقه کریدور زمینی مقاومت است که بر اساس آن، برای اولین بار تهران از طریق زمینی به سواحل مدیترانه و بیروت میرسد؛ تحولی که در تاریخ چندینهزارسالۀ ایران بیسابقه بوده است». وی افزود كه آمریكا سعی داشت «از تحقق این مسیر زمینی جلوگیری نماید».
کمبود ارجاعات فارسیزبان به پل زمینی ممکن است عمدی باشد. باسم مرو و قاسم عبدالزهرا، خبرنگاران آسوشیتدپرس در سال 2017 نوشتند: «رهبران ایرانی از صحبت علنی در مورد هدف خود برای پیوند دادن به اصطلاح محور مقاومت پرهیز میکنند». به همین ترتیب، تهران اغلب در مورد درگیریهای سوریه، درحالیکه بر فداکاری نیروهایش تأکید دارد، میزان کشتهشدگان خود را کم گزارش کرده است.
با این حال، نیروهای نیابتی تهران با جاهطلبیهای این کشور همسو هستند. سخنگوی شبهنظامیان شیعه عراق کتائب حزبالله به مرو و عبدالزهرا گفت: «هدف ما جلوگیری از هرگونه مانع از عراق برای سوریه است. مقاومت نزدیک به رسیدن به این هدف است». به همین ترتیب، وزیر اطلاعات سوریه گفت: «هدف ایجاد ارتباط جغرافیایی بین سوریه، عراق و محور مقاومت است». پسزمینۀ مقامات تهران بعضاً بسیار نزدیک به نیروهای نیابتیشان است. یک مقام گمنام سپاه به والاستریت ژورنال گفت، «ایجاد یک کریدور زمینی از طریق عراق و سوریه یک هدف اساسی برای تقویت دفاع ایران در برابر دشمنان منطقهای است».
رسانههای ایرانی قطعاً از برنامههای ایجاد زیرساختهای حملونقل برای پل زمینی، هرچند بدون اظهارنظر در مورد کاربرد نظامی آن گزارش دادهاند. با بازنشر گزارش مطبوعات عربی، رسانههای ایرانی گفتهاند که بزرگراه اصلی 1700 کیلومتری، ایران را به عراق، سوریه و لبنان متصل خواهد کرد. اگرچه مشخص نیست که این بزرگراه همان چیزی باشد که محمد اسلامی، وزیر راه و شهرسازی ایران در فوریه 2019 در مراسم احداث بزرگراه جدید که سه شهر در غرب ایران را به هم متصل میکند و از برنامههای گسترش آن به عراق و سوریه اطلاع داده است. در آوریل 2019، اسحاق جهانگیری، معاون اول رئیسجمهور ایران، از قصد ایران برای «اتصال خلیج فارس از عراق به سوریه و مدیترانه از طریق راه آهن و جاده» اعلام کرد.
در آگوست 2018، یک مقام ایرانی اعلام کرد که ایران قصد دارد یک خط ریلی متصلکننده خلیجفارس به مدیترانه، از بصره در جنوب عراق تا ابوکمال در مرز عراق و سوریه و به سمت دیرالزور در شمال شرقی سوریه پیش ببرد. وی اظهار داشت که این پروژه برای چین که ایران مشتاق بهبود روابط اقتصادی خود با آن برای جبران تحریمهای ایالات متحده است، جذاب خواهد بود. در سفر حسن روحانی، رئیسجمهور ایران در مارس 2019 به عراق، گزارش شده است که ایران تفاهمنامهای را برای یک پروژه راهآهن امضا کرده است که «اتصال بصره شهر نفتخیز جنوبی عراق و مرز ایران را طراحی کرده است». مشخص نیست که آیا این پروژه بخشی از اتصال راهآهن به مدیترانه است که در آگوست 2018 پیشبینیشده است. در آوریل 2019، رئیس شرکت راهآهن جمهوری عراق همچنین اخبار مربوط به راهآهن فراملی بین ایران، عراق و سوریه را تکرار کرد.
اگرچه چین برنامهای برای توسعه شبکه ریلی از طریق عراق و سوریه اعلام نکرده است، اما در زمینۀ طرح «یک کمربند یک جاده» با ایران همکاری کرده است. چین همچنین سرمایهگذاری زیادی در شبکه ریلی داخلی ایران انجام داده و هدف آن اتصال ایران به آسیای میانه از طریق راهآهن است. علاوه بر این، یک شرکت چینی قطارهای سریعالسیر مورد استفاده در خط ریلی موجود بغداد-بصره را ساخته است. تحریمهای ترمیمشده ایالاتمتحده، ممکن است هزینههای مشارکت زیرساختهای چین با جمهوری اسلامی را افزایش دهد. در حال حاضر، به نظر میرسد بانکهای چینی برای پردازش معاملات مربوط به ایران بسیار کوچک هستند.
بحث دربارۀ پل زمینی
آیا احداث پل زمینی یک رویداد مهم و تاریخی است یا صرفاً حاشیهای بر پیکار چهلسالۀ ایران و دشمنانش است؟ جیمز جفری که اکنون به عنوان نمایندۀ ویژه برای درگیری در امور سوریه فعالیت میکند، به کنگره گفت که با همۀ کسانی که «ایدۀ پل زمینی را تحریک کردهاند» مخالف است. وی توضیح داد، «ایرانیان، به دلیل خوبی... از توانایی ما در رهگیری و قدرت پایینآوردن هواپیما در صورت ناراحتی و شکستمان، ترس دارند» وی ادامه داد، «ما هوای خاورمیانه را کنترل میکنیم. ما شن و ماسه را کنترل نمیکنیم این همان کاری است که آنها میخواهند انجام دهند».
با تثبیت دولت اسد و فروکشکردن التهاب جنگ در سوریه، بدون شک نیاز فوری ایران برای گشودن مسیر تأمین زمینی وجود ندارد. با وجود این، عدم اطمینان از آینده، انگیزۀ کافی برای ایران جهت یافتن گزینهای برای کریدور هوایی خود فراهم میکند. تاکنون، اسرائیل خود را محدود به محاسبه محمولههای سلاح پیشرفته پس از حضور در زمین کرده است. با این حال، همچنین میتواند به هواپیماهای باری هنگام پرواز، همچون ایالاتمتحده حمله کند. در حال حاضر، ریسک ضدیت روسیه ممکن است مانع این نوع تشدید شود، اما تهران نمیتواند تصور کند که همیشه اینگونه باقی بماند. سه بخش ذیل، کاربرد نسبی پل زمینی را در نسبت با پل هوایی برای جابجایی پرسنل، سلاح و سایر تجهیزات تجزیه و تحلیل میکند.
1. جابجایی پرسنل
ایران و سوریه در حال حاضر برای اینکه جنگجویان شبهنظامی که برای اسد میجنگند را به سوریه برسانند به هواپیماهای غیرنظامی متکی هستند. درحالیکه مبارزان حزبالله میتوانند از طریق زمینی از مرزهای لبنان و سوریه عبور کنند، این یک گزینه برای افغانها، پاکستانیها یا حتی بسیاری از عراقیها نیست. این جنگجویان خارجی معمولاً فقط چند ماه در سوریه به طور همزمان خدمت میکنند و تلفات سنگینی میبرند، بنابراین دائماً به نیروهای کمکی نیاز است.
در اوایل سال 2018، تحقیقی در بنیاد دفاع از دموکراسی تخمین زده است که ایران حدود 15000 رزمنده خارجی شیعه را در سوریه دارد. این شامل کسانی که توسط حزبالله لبنان مستقر شدهاند نیست. حملونقل هوایی قادر به جابجایی آنها است. فرزین ندیمی از موسسه سیاست خاور نزدیک واشنگتن تخمین زده است که هواپیماهای ایرانی و سوری در یک دوره دوماهه در سال 2017 بیش از 21000 مسافر را به دمشق آوردهاند.
هنوز هم به دلیل تحریمها، ایران و سوریه به ناوگان کوچک و قدیمی هواپیماهای تجاری تکیه دارند. ندیمی حدود ده هواپیمای تجاری را لیست میکند که مسئولیت بیشتر پروازهای پل هوایی را بر عهده داشتهاند. پس از انعقاد توافق هستهای ایران در سال 2015، تهران سفارش صدها هواپیما به ارزش دهها میلیارد دلار از تولیدکنندگان غربی را صادر کرد. اما فقط تعداد انگشتشماری پیش از خروج ایالاتمتحده از توافق هستهای در سال 2018 که مجبور به لغو سفارشها شدند، به دست ایران رسید.
اگر تعداد زیادی از هواپیماهای تجاری ایران و سوریه از رده خارج شوند، پل زمینی میتواند به گزینهای ضروری برای جابجایی رزمندگان از طریق هوا تبدیل شود. بهعلاوه، حملونقل جادهای بسیار ارزانتر است. وسایل نقلیۀ جادهای همچنین میتوانند مسیرهای خود را به سرعت تنظیم کرده و تطبیق دهند، در صورت لزوم توقف کنند و با رفتوآمد وسایل حملونقل غیرنظامی ترکیب شوند. جابجایی پرسنل بر روی زمین همچنین از ظرفیت حملونقل هوایی برای محمولههای باارزش بالاتر مانند سلاحهای پیشرفته حفظ میکند.
2. جابجایی سلاح
یک پل زمینی به عنوان وسیلۀ حملونقل سلاح، مانند سلاحهای سبک یا راکت ها و موشکهای برد کوتاهتر، از قابلیت قابلتوجهی برخوردار است. با وجود این، تاکنون، پل هوایی نیز برای تأمین نیازهای ایران در این زمینه کافی بوده است. ندیمی تخمین زده است که هواپیماهای ایرانی و سوری در مدت دو ماه که وی نظارت داشته است، توانستهاند 5000 تن تجهیزات را به دمشق منتقل کنند.
جابجایی همان محموله از طریق زمین به 125 تا 250 کامیون احتیاج دارد، زیرا یک تریلر معمولاً 20-40 تن بار یا محتویات دو کانتینر حملونقل استاندارد حمل میکند. با وجود این کامیونها به راحتی در دسترس هستند، درحالیکه ایران و سوریه ناوگان کوچک و قدیمی هواپیماهای تجاری دارند، یک مسیر زمینی ممکن است به گزینۀ مناسبتری تبدیل شود. حتی توانایی گسترش قابلتوجهی ظرفیت لجستیکی ایران را دارد.
درحالیکه جابجایی بار از طریق دریا از حملونقل هوایی یا زمینی کارآمدتر است، اما خطر مهار نیروی دریایی قابل توجه است. در سال 2009، نیروی دریایی ایالاتمتحده کشتی باری که 2000 تن مواد منفجره از ایران در مسیر سوریه حمل میکرد را رهگیری کرد.
3. جابجایی تدارکات
ایران مطمئناً در حملونقل دریایی لوازم دیگری غیر از سلاح، موفقیتهایی نیز کسب کرده است. دولت اسد پس از ازدستدادن کنترل شمال شرقی سوریه که بیش از 90 درصد نفت خام این کشور را قبل از سال 2011 تولید میکرد، به طور فزایندهای برای واردات به ایران متکی شد. تانکرهای اعزامی توسط ایران، هر کدام نزدیک به یک میلیون بشکه نفت خام در اختیار داشتند، بارهای خود را به طور منظم در بندر بانیاس سوریه در سال 2018 تخلیه کردند، اگرچه اجرای شدیدتر تحریمهای ایالاتمتحده موانع جدیدی ایجاد کرده است؛ بنابراین یک پل زمینی امن ممکن است تجارت نفت و سایر کالاهای تجاری را تسهیل کند، اما نه در مقادیری که اهمیت استراتژیک زیادی داشته باشند.
عملیاتیسازی پل زمینی: مسیرها و موانع
آیا پل زمینی فقط یک رویاست، یا پیش از این یک مسیر تأمین عملیاتی است؟ اگر عملیاتی باشد، چقدر مستعد ایجاد اختلال است؟ پاسخ به این سؤالات مشخص نیست. تا حدی، این سردرگمی ناشی از اختلاف نظر در مورد آنچه که میتواند یک پل عملیاتی باشد، برمیگردد.
میتوان تعاریف حداقلی و حداکثری را از هم تمیز داد. برای حداقلگراها، پل زمینی زمانی وجود دارد که بتوان مسیر عبور از تهران به مدیترانه را بدون عبور از قلمرو تحت کنترل سفت و سخت داعش یا ایالاتمتحده ترسیم نمود. از نظر حداکثرگرایان، پل زمینی ناقص باقی خواهد ماند تا زمانی که ایران و نمایندگان نتوانند کل کریدور را ایمن کنند و این امکان را برای خود فراهم کنند تا بدون هیچ مانعی افراد و تجهیزات را حمل نمایند. در بین این تعاریف طیفی از گزینههای میانی نیز نهفته است.
گاردین هنگام انتشار اولین داستان اصلی در مورد پل زمینی در اکتبر 2016، مسیری را توصیف کرد که دوام آن به همکاری نیروهای قدرت محلی مانند شبهنظامیان کرد سوریه و روسای قبایل عراق بستگی داشت. طبق گزارش پیگیری ماه بعد این نشریه، ایران مجبور شد مسیر را به فاصله 140 مایل به جنوب تغییر دهد تا از تمرکز فزاینده نیروهای آمریکایی در شمال شرقی سوریه جلوگیری کند. دو ماه بعد، دكستر فیلكینز ، خبرنگار نیویوركر، توصیف كرد كه چگونه ایران سرانجام در ماه ژوئن پل زمینی را «ایمن كرد»، وقتی «شبه نظامیان شیعه طرفدار ایران رشته آخر روستاهای عراق در نزدیكی مرز سوریه را تصرف كردند». با این حال، فیلکینز خاطرنشان کرد، «ظاهراً هنوز هیچ کامیون ایرانی یا وسایل نقلیه دیگری از مسیر استفاده نکردهاند». پیشرفت غیرمنتظره آشکار ایران موقتی بود؛ در طی چند ماه، مشارکت رو به رشد بین نیروهای آمریکایی و نیروهای کرد سوریه در شمال شرقی سوریه، مسیر اصلی پل زمینی را به خطر انداخته است.
در نوامبر 2017، نیروهای ارتش سوریه و شبهنظامیان شیعه با پشتیبانی روسیه، نیروهای داعش را از ابوکمال در مرز سوریه و عراق اخراج نمودند. این امر آنها را قادر ساخت تا با نیروهای نیابتی ایرانی در القائم در طرف عراق همکاری کنند؛ فصلنامه ارزیابی استراتژیک اسرائیل، اولین ارزیابی سیستماتیک را از مسیر چندگانه پل زمینی ارائه داد که همه آنها را شکننده و ناچیز ارزیابی کرد. این تحقیق پیگیری پل زمینی از سوی تهران را «یک جستجو»، نه یک واقعیت توصیف کرد. در مقابل، یک تحلیلگر فرانسوی نتیجه گرفت که پل زمینی اکنون «کاملاً محکم و پابرجا» است. از نظر وی، تصرف ابوکمال نقطه عطفی در تاریخ شام بود، درست مثل پیروزی انگلیس در فشودا در سال 1898 که امپراتوری انگلستان را به عنوان قدرت برتر (نخست) استعماری در آفریقا برپا کرد.
چه کسی درست میگوید؟ برای پرداختن دقیقتر به این سؤال، لازم است سه مسیر اصلی مرتبط با پل زمینی بررسی شود: مسیر شمالی و دو شاخه مسیر جنوبی
مسیر شمالی
امکان استفاده برای ایران |
خیر |
گذرگاه مرزی اصلی |
ربیعه (عراق) به الیعربیه (سوریه) |
راههای اصلی |
بزرگراه شماره 1 و بزرگراه شماره 47 در عراق؛
بزرگراه شماره 6 و آزادراه M4 در سوریه |
ارزیابی:
اگر ایالاتمتحده مشارکت قوی خود را با نیروهای کرد سوریه حفظ کند، این مسیر به طور موثر برای ایران بسته خواهد ماند؛ اما اگر خروج آمریكا از سوریه این رابطه را تضعیف كند، یگانهای دفاع خلق، شبهنظامیان اصلی كرد-سوری، ممكن است مسیر شمالی به ایران را باز كنند. این امر با همکاری یگانهای دفاع خلق با ایران و دولت اسد در جهت دستیابی به منافع مشترک در طی سالهای اول جنگ داخلی سوریه سازگار خواهد بود.
نقشهها اغلب تهران را به عنوان نقطۀ آغازین هر مسیر مرتبط با پل زمینی نشان میدهد. در عمل، حملونقل احتمالاً از هر جایی كه دولت ایران تجهیزات و کالاهای خود را تولید و ذخیره میکند، منشأ میگیرد. جغرافیا و عوامل سیاسی احتمالاً در جایی که محمولههای ایرانی از عراق عبور میکنند حاکم هستند. مرز بین دو کشور تقریباً کمتر از 1000 مایل ادامه یافته، بنابراین گزینههای متعددی وجود دارد.
گذرگاههای شمالی از ایران به عراق از کوههای زاگرس عبور میکند که «نقاط انسداد و خطرات محیطی در زمستان را نشان میدهد». در طرف عراق، برخی مناطق، تحت کنترل چریکهای کرد قرار دارد که از نحوه برخورد ایران با مردم کرد خود ناراضی هستند. سایر کردهای عراق روابط صمیمانهای با ایران دارند، اما ممکن است نخواهند واشنگتن را با همکاری با دشمن اصلی منطقهای خود تحریک کنند؛ بنابراین، ایران ممکن است ترجیح دهد از گذرگاههای جنوبیتر استفاده کند که عناصر همسوی دولت عراق یا حتی شبهنظامیان شیعه مورد حمایت ایران کنترل آن را در دست دارند.
پس از ورود به عراق، محمولهها در مسیر شمالی به گذرگاه مرزی ربیعه به سوریه میرسد که در شمال غربی موصل قرار دارد. همچنین مسیرهای غیررسمی وجود دارد که از شمال عراق از مرز به سوریه عبور میکنند. با این حال، نیروهای کرد متحد با ایالاتمتحده -حداقل در حال حاضر- خاک سوریه را در مرز سوریه کنترل میکنند، بنابراین این مسیر نمیتواند به یک شریان اصلی لجستیکی تبدیل شود.
مسیر جنوبی- شاخۀ بالایی( فوقانی)
امکان استفاده برای ایران |
بله |
گذرگاههای مرزی اصلی |
القائم (عراق) به ابوکمال (سوریه) |
راههای اصلی |
برزگراه شماره 12 عراق؛
بزرگراه شماره 4 سوریه |
ارزیابی:
شاخۀ بالایی مسیر جنوبی اکنون به طرف ایران باز است، اگرچه ممکن است از امنیت کامل برخوردار نباشد. همانند مسیر شمالی، انتخاب گذرگاههای مرزی از ایران به عراق ترکیبی از جغرافیا و سیاست را منعکس میکند. عبور از استان دیاله عراق میتواند مسافت را تا بغداد کاهش دهد، اما دیاله جایی است که داعش بیشترین پیشرفت را در بازسازی مجدد خود پس از سقوط خلافت داشته است؛ بنابراین، احتمالاً قابلفهم است که مسیر از جنوب عراق، جایی که جمعیت آنها به طور عمده شیعه هستند، وارد عراق شود.
مسیر جنوبی بالایی، از بغداد در امتداد شمال غربی رودخانه فرات در سرتاسر استان الانبار تا شهر مرزی القائم ادامه مییابد. الانبار یکدستترین منطقه سنینشین عراق است، جایی که هم شورشیان ضد ایالاتمتحده و هم شورشیان داعش در آن قویترین بودند. با این حال، کتائب حزبالله، شبهنظامی شیعه مورد حمایت ایران، اکنون حضوری قدرتمند در نزدیکی مرز، از جمله در امتداد جادههای داخل و خارج از القائم دارد.
آن سوی مرز القائم، شهر ابوکمال سوریه واقع شده است. همانطور که در بالا ذکر شد، نیروهای طرفدار ایران در نوامبر 2017 کنترل این شهر را به دست گرفتند. گذرگاه رسمی مرزی هنوز بازگشایی نشده است، با این حال گزارشهای اسرائیلی نشان میدهد که شبهنظامیان شیعه از جادههای کنارگذر خاکی ساختهشده توسط داعش استفاده میکنند. در ژوئن گذشته، اسرائیل شهرکی در جنوب ابوکمال را هدف حملات هوایی خود قرار داد و گفته شد که 20 نفر از اعضای حزب کتائب حزبالله که ظاهراً سلاحهای ایرانی را وارد سوریه میکردند، کشته شدند. یک مقام ناشناس اسرائیلی به والاستریت ژورنال گفت که هدف از این حملات نشان دادن این پیام به ایران است که اسرائیل پل زمینی را تحمل نخواهد کرد. این نشان میدهد که تهران و نیروهای نیابتی آن باید به دنبال فعالسازی مسیر جنوبی بالایی باشند.
از آنجا که داعش دیگر قلمرویی را در شرق سوریه تحت کنترل ندارد، حملات اخیر در نزدیکی ابوکمال انجام شده است. در اوایل ماه فوریه، جتهای روسی پس از حمله داعش به نیروهای طرفدار دولت در آن حومه، حملات هوایی را علیه اهداف داعش انجام دادند. بر اساس اخبار طرفدار اسد، حملات داعش «ارتش عربی سوریه» را مجبور به تقویت خطوط خود برای جلوگیری از نفوذ احتمالی کرد. این تحولات نشان میدهد که مسیر تأمین مداوم از ابوکمال از امنیت کمتری برخوردار است.
خطر دیگر مرتبط با ابوکمال، نزدیکی نیروهای آمریکایی و شرکای سوری آمریکا است، زیرا این شهر درست روبروی فرات و مناطق تحت کنترل ائتلاف ضد دولت اسلامی (ضد داعش) قرار دارد. در سال 2018، ائتلاف بیش از 350 حمله به اهداف داعش در حوالی ابوکمال آغاز کرد. پس از عبور از ابوکمال، زمین مسطح است و عبور در مابقی خاک سوریه از موانع کمی برخوردار است. پایگاه هوایی T4، که ایران از آن یک هواپیمای بدون سرنشین مسلح در سال 2018 به اسرائیل فرستاد، در حدود 200 مایلی غرب ابوکمال، آن سوی صحرای باز قرار دارد.
مسیر جنوبی- شاخۀ پایینی
امکان استفاده برای ایران |
خیر |
گذرگاه مرزی اصلی |
الولید (عراق) التنف (سوریه) |
راههای اصلی |
بزرگراه شماره 11 یا جاده سریعالسیر عراق؛
بزرگراه شماره 2 سوریه |
ارزیابی:
شاخۀ پایینی مسیر جنوبی کوتاهترین مسیر از بغداد به دمشق را ترسیم میکند، اگرچه مستقیماً از شهر استراتژیکی التنف عبور میکند که در اختیار نیروهای آمریکایی در غرب مرز سوریه - عراق است. پایگاه نظامی ایالاتمتحده در التنف در کنار بزرگراه اصلی بغداد به دمشق واقعشده و شاخه پایینی مسیر جنوبی پل زمینی را مسدود میکند.
پایگاه نظامی ایالاتمتحده در التنف در کنار بزرگراه اصلی بغداد به دمشق واقعشده و شاخه پایینی مسیر جنوبی پل زمینی را مسدود میکند.
|
از ایران تا بغداد، شاخه پایینی و شاخه بالایی یکی است. سپس، در حدود 75 مایلی غرب بغداد شاخه پایینی از بالایی جدا شده و از طریق بیابان به سمت غرب به مرز سوریه میرسد. این مسیر برای کامیونها ایده آل است زیرا از جاده عوارضی تازه احداثشده در عراق میگذرد که در این کشور اول است.
پس از عزیمت از عراق از طریق گذرگاه مرزی الولید، شاخه جنوبی به التنف میرسد، که تقریباً 200 سرباز آمریکایی و 300 مبارز از جيش مغاويرالثورة (ارتش تکاوران انقلابی) به عنوان یک نیروی شریک عرب سوری در آن مستقرند. این نیروها علاوه بر انجام عملیات علیه داعش، از «منطقه رفع درگیری» با شعاع 55 کیلومتر (35 مایل) حفاظت میکنند.
دشمنان و رقبا به طور مداوم آمادگی ایالاتمتحده و شرکای آن برای اجرای منطقه را آزمودهاند. در ژوئن 2016، پنتاگون از روسیه برای حملات هوایی نزدیک كه نیروهای آمریكا و ائتلاف را به خطر میانداخت، انتقاد كرد. در ماه مه 2017، هواپیماهای آمریکایی به کاروانی از نیروهای مورد حمایت ایران که شامل تانک و خودروهای ساخت زرهی بودند که قصد ساخت مواضع جنگی را داشتند، برخورد کردند. در ژوئن 2017، ایالاتمتحده با کاروان دیگری برخورد کرد و یک هواپیمای بدون سرنشین ایرانی را سرنگون کرد. بعداً در همان ماه ایالاتمتحده دومین هواپیمای بدون سرنشین ایرانی را سرنگون کرد.
اسد و پوتین همچنین با ایجاد تعلل و تأخیر و یا مسدودکردن کمک و مساعدت به اردوگاه پناهندگان رکبان، که در «منطقه ممنوعه» ایالاتمتحده قرار دارد، سعی کردند ایالاتمتحده را از التنف بیرون نمایند. مسکو و دمشق با سرزنش ایالاتمتحده از شرایط رکبان، امیدوارند که ایالاتمتحده را برای خروج از التنف شرمسار و سرافکنده نمایند. این اردوگاه 40 تا 50هزار پناهجو دارد كه كاملاً به کمکهای بشردوستانه وابستهاند. روسیه و اسد در برابر درخواستهای سازمان ملل برای ارائه کمک در طول سال 2018 سنگاندازی میکردند و درعینحال روسها اصرار داشتند که خروج ایالاتمتحده از التنف مشکل را حل میکند. کاروانهای کمک سرانجام در نوامبر 2018 و فوریه 2019 وارد شدند. یک مقام سازمان ملل گفت که در اردوگاه هیچ پزشکی وجود ندارد و چندین کودک از سرما جان خود را از دست دادهاند.
گذشته از التنف، هیچ مانع عمدهای برای ایجاد پل زمینی وجود ندارد. محمولهها میتواند از طریق بزرگراههای سوریه با 150 مایل مستقیماً به دمشق حرکت کنند.
تصریح استراتژی ایالاتمتحده در قبال پل زمینی
اعلام ناگهانی و غیرمنتظره ترامپ مبنی بر خروج آمریکا از سوریه در دسامبر 2018 -که فقط دو ماه بعد این دستور تا حدی معکوس شد- عدم قطعیت استراتژی ایالاتمتحده را نشان میدهد. ترامپ سیاست بهچالشکشیدن ایران را دنبال کرده است که در خروج از توافق هستهای برجام و بازگرداندن تحریمهای جامع انعکاس یافته است. با این حال وی در برابر صحبت مشاوران ارشد خود در مورد تلاش گسترده برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه، به ویژه در سوریه مقاومت کرده است. تا زمانی که کاخ سفید این ناسازگاری و تناقض را برطرف نکند، دولت فاقد چارچوب مشخصی برای برخورد با پل زمینی خواهد بود.
شناخت عزم ایران برای تبدیلشدن به قدرت برتر در خاورمیانه و صدور انقلاب خود، پیششرط یک استراتژی موثر است. ایران ترجیح میدهد از رویکردهای نامتقارن استفاده کند بهگونهای که در عین خنثی کردن ثروت و نیروی متعارف برتر ایالاتمتحده و متحدانش، مزایای سیاسی و ایدئولوژیکش را برجسته میسازد. این اولویت و رجحان منجر به تأکید بر موشکهای بالستیک، یک برنامه سلاح هستهای و پرورش صبورانه نیروهای نیابتی خارجی شده است.
بزرگترین دارایی و سرمایه ایران در شام و عراق روابط این کشور با سایر اعضای محور مقاومت است. پل زمینی به عملیاتی شدن این روابط کمک میکند. این یک عنصر پشتیبانی کننده است، نه محور استراتژی ایران. بنابراین، ایالاتمتحده نمیتواند از عهده تمرکز نزدیکبین روی پل زمینی برآید. با این حال، به اشتباه دولت توجه کافی نشده است. این امر هم به پل زمینی و هم به طور گستردهتر به اهمیت استراتژیک شمال شرقی سوریه مربوط میشود.
پمپئو وزیر امور خارجه آمریکا اظهار داشته است که «ایران مجبور به انتخاب خواهد شد: یا برای حفظ اقتصاد خود به جهت حمایت از زندگی در داخل بجنگد یا اینکه ثروت گرانبهایش را برای جنگ در خارج از کشور به هدر دهد؛ منابعی برای انجام هر دو نخواهد داشت». سوریه گرانترین ماجراجوییهای خارجی تهران است، بنابراین کاهش فشارهای آمریکا بر رژیم اسد خودشکستی است. وزارت امور خارجه برآورد میکند که ایران 16 میلیارد دلار برای حمایت از اسد از سال 2012 هزینه کرده است. بیشتر پشتیبانی ایران از سوریه به صورت نفت خام بوده است، زیرا دولت اسد کنترل میدانها نفتی خود در شمال شرقی سوریه را از دست داده است، این مناطق قبل از اینکه تحت کنترل ایالاتمتحده و شرکای سوری خود قرار گیرد، در دست داعش بود. شمال شرق سوریه همچنین دارای زمینهای کشاورزی، گاز طبیعی و منابع برق آبی ارزشمندی است. عقبنشینی ایالاتمتحده احتمالاً این داراییها را به اسد بازمیگرداند و هزینه حمایت ایران از سوریه را به میزان قابلتوجهی کاهش میدهد.
به همین ترتیب، خروج كامل آمریكا از سوریه موانع اساسی را برای كنترل دو مسیر بالقوه پل زمینی توسط ایران را برطرف میکند و به این ترتیب تهران میتواند نیروها و تسلیحات را به طور کارآمدتری جابجا نماید. در صورت رفتن نیروهای آمریکایی از التنف، جاده بغداد به دمشق به طور موثری به روی رفتوآمد ایران باز میشود؛ همچنین عقبنشینی آمریکا به مشارکت نزدیک ایالاتمتحده با یگانهای مدافع خلق در شمال شرقی سوریه آسیب میزند که شاید هم غیرقابلجبران باشد. به خاطر ترس از حمله ترکیه، یگانهای مدافع خلق احتمالاً دنبال حمایت مطمئن از اسد و تهران میرود. در ازای دریافت این حمایت، اسد و تهران احتمالاً بر آزادی حرکت در شمال شرقی سوریه، از جمله چیزهای دیگر، اصرار مینمایند.
بههمزدن و قطعکردن پل زمینی باید بخشی از تلاش گستردهتری برای مقابله با نفوذ ایران در منطقه باشد، عناصری از آن در حال حاضر وجود دارد. دولت فشارهای مالی و سیاسی بر سپاه را از طریق اعمال تحریمهای اضافی وزارت خزانهداری به سرعت افزایش دهد و به طور رسمی سپاه را به عنوان یک سازمان تروریستی خارجی تعیین نماید.
دولت همچنین از پرتاب موشکهای ایرانی (به دلیل تأخیر در گزارش عمومی فارسیزبان، ردیابی آنها دشوارتر شده است) به عنوان نقطه اشتعالی برای برجستهکردن موارد نقضهای معمول قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل توسط ایران استفاده میکند. ایالاتمتحده همچنین به دنبال افشای اشاعه سلاحهای ایران از طریق نمایش اسلحه های غنیمت گرفتهشده ایرانی از جبهههای جنگ در سراسر منطقه است. با این حال، هیچ یک از این اقدامات جایگزینی برای عقبراندن ایران از قلب خاورمیانه -عراق، سوریه و لبنان- نیست. گلاویز شدن و رسیدگی به موضوع ایران در سه کشوری که پل زمینی از آن عبور میکند، تعهد حداقلی واشنگتن را برای عقبراندن نفوذ ایران در منطقه عملیاتی میکند. در صورت عدم فشار کافی، ایران به سرعت به اوجگیری خود ادامه خواهد داد و به تدریج خطر یک آتش بزرگ را افزایش میدهد.
چالشهای قانونی مأموریت ایالاتمتحده
مأموریت مجاز نیروهای آمریکایی در سوریه و عراق جنگ با داعش است. در طی شهادتدادن در اوایل سال 2018 در کمیته خدمات مسلح مجلس و سنا، ژنرال جوزف ووتل، رئیس وقت فرماندهی مرکزی ایالاتمتحده، تأکید کرد که «مقابله با ایران از مأموریتهای ائتلاف در سوریه نیست». در عمل، این بدان معناست که نیروهای آمریکایی نمیتوانند علیه پرسنل ایرانی، شبهنظامیان شیعه یا نیروهای رژیم اسد عملیاتی را آغاز کنند. با این حال، اگر هر یک از این نیروها در وضع تهدید باشند، نیروهای آمریکایی ممکن است در دفاع از خود اقدام کنند. به عنوان مثال، هنگامی که شبهنظامیان شیعه و هواپیماهای بدون سرنشین ایرانی وارد منطقه ممنوعه در اطراف التنف شدند، این مقام ارتش ایالاتمتحده توسل به زور را برای پاسخ انتخاب کرد.
با وجود چنین محدودیتهای قانونی، نیروهای آمریکایی در حال حاضر موثرترین مانع برای ایجاد پل زمینی ایران در سوریه هستند، فقط به این دلیل که حضور آنها به عنوان یک عامل بازدارنده عمل میکند؛ بنابراین، پس از تکرار اینکه مقابله با ایران مأموریت نیروهای آمریکایی در سوریه نیست، ووتل گفت که سربازان آمریکایی میتوانند «از اهداف ایران برای ایجاد خطوط ارتباطی از طریق این مناطق حیاتی و تلاش برای اتصال تهران به بیروت ممانعت کنند». به همین ترتیب، جیمز جفری، نماینده ویژه ایالاتمتحده در سوریه به كنگره گفت كه «در سوریه جلوگیری از گسترش بیشتر ایران نتیجه جانبی» حضور نظامی آمریكا است. ووتل، جفری و دیگر مقامات ارشد میدانند که آنها باید توضیح دهند که چگونه حضور نیروهای آمریکایی ایران را محدود میکند حتی اگر این کار مأموریت آن نیروها نباشد.
همه نمایندگان مجلس متوجه این نیستند. شیث مولتون که عضو کمیتۀ خدمات مسلح مجلس نمایندگان است، یکی از مقامات دولت را به چالش کشید تا توضیح جان بولتون، مشاور امنیت ملی مبنی بر اینکه نیروهای آمریکایی تا زمان ترک نیروهای تحت حمایت ایران در سوریه باقی بمانند را توضیح دهد. مولتون گفت: «این به نظر من مانند عملیاتی علیه ایران است» که غیرقانونی است. در سنا، چندین نماینده دموکرات با توسل به قانون پیشگیری از جنگ غیرقانونی با ایران، هرگونه استفاده از زور علیه ایران را بدون اجازه کنگره منع کردند. روزنامهنگاران همچنین سؤالاتی را در مورد اینکه آیا «خزش ماموریت» در سوریه و عراق میتواند منجر به تشدید تصادفی خصومت با ایران شود، مطرح کردهاند؟
برای بیش از یک دهه، با وجود اجماع نظر قاطع در مورد منسوخ بودن این قانون، ثابت شده است که کنگره در بهروزرسانی و اصلاح مجوز 2001 خود برای مأموریتهای ضد تروریستی ناتوان است. تا زمانی که شرایط در کپیتول هیل تغییر نکند، دولت باید روی مواضع واضح خردمندانهای که استادانه درست شده بایستد: تهدید ناشی از داعش، اعزام نیرو به سوریه و عراق را توجیه میکند، اما معقول و مناسب است که نحوه حضور و چگونگی استقرار نیروها نیز به انسداد ایران کمک کند.
توصیههای سیاستی
ایالاتمتحده برای مقابله با نفوذ ایران در خاورمیانه باید به تمام عناصر قدرت ملی تکیه کند. توصیههای زیر برای ایجاد اختلال و برهم زدن پل زمینی و ادغام این هدف در یک استراتژی منسجم منطقهای است.
1. نظامی
• تقویت حضور نظامی ایالاتمتحده و متحدانش در سوریه: اجازه ترامپ برای باقی ماندن 400 سرباز آمریكایی در سوریه از فاجعه خودساخته اش جلوگیری كرد. با این حال، اندازه این نیرو منعکسکننده محاسبات سیاسی است تا محاسبات نظامی. اگر 400 سرباز قادر به اجرای مأموریتی باشند که در ابتدا به یک گروه 2000 نفره اختصاص داده شده است، دولت باید برنامه آتی استقرار نیروها را آماده کند. کاخ سفید همچنین باید اعضای ائتلاف ضد داعش را برای ارسال واحدهای اضافی ترغیب کند تا کل نیروها به تعداد قبل از عقبنشینی آن نزدیکتر شود. این باید اطمینان دهد که مسیر پل زمینی شمالی برای ایران بسته باقی میماند.
• نگهداشتن نیروهای آمریکایی در التنف: گزارشهای خبری حاکی از آن است که 400 سرباز آمریکایی در سوریه در پادگان 2000 نفری واقع در التنف باقی خواهند بود. حتی قبل از لغو دستور خروج ترامپ، مقامات ارشد در حال بررسی نحوه نگهداری نیرو در التنف به دلیل توانایی آن در مسدود کردن مسیر بهینه تهران برای پل زمینی بودند. این پایگاه همچنین ممکن است ارزش دائمیاش را به عنوان نقطه اقدام عملیات علیه داعش ثابت کند، که این امر توجیه حضور ایالاتمتحده را محکم میکند. به عنوان مثال ماه مه گذشته، ارتش کماندوهای انقلابی به عنوان یک نیروی شریک عرب در التنف، محموله 1.4 میلیون دلاری داروی غیرقانونی را با هدف تأمین مالی داعش جلوگیری کرد.
ایالاتمتحده همچنین باید کار خود را برای اطمینان از رسیدن کمکهای بشردوستانه به اردوگاه پناهندگان در روکان ادامه دهد. این موضوع کمک میکند تا اتهاماتی را که وجود ایالاتمتحده در التنف علت بدبختی پناهندگان است، را خنثی کند، حتی اگر در این انسداد دمشق و مسکو مقصر باشد. ایالاتمتحده همچنین باید در این موضوع به اردن تکیه کند تا کمکرسانی را تسهیل کند، زیرا روکان مستقیماً در مرز اردن قرار دارد. واشنگتن باید به عمان اطمینان دهد که این همکاری منجر به درخواست جذب دهها هزار پناهنده اضافی، علاوه بر صدها هزار نفر قبلی در اردن نمیشود.
• آمادهسازی طرحهای دردست اقدام برای عملیات بازپسگیری ابوکمال: ایران و نیروهای نیابتیاش در حال حاضر در ابوکمال دست بالا را دارند. اگر یک دولت اسلامی محبوب -یا تولد یک نیروی چریکی از خاکستر آن– در هر صورتی ادعای مجددی بر شهر و اطراف آن داشت، ائتلاف باید به فکر بازپسگیری آن باشد. با این کار، شاخه بالایی مسیر جنوبی پل زمینی، تنها راهی که اکنون به ایران باز میشود، بسته میشود.
• برقراری مشارکت و همکاری نظامی پایدار با عراق: ایالاتمتحده باید سطح نیروهای فعلی را در عراق حفظ کند و تلاشهای خود را برای آموزش واحدهای عراقی ماهر، غیر فرقهای و مقاوم در برابر نفوذ ایران، گسترش دهد. کاخ سفید همچنین باید بحث در مورد توافقنامه وضعیت نیروهای ایالاتمتحده را دوباره آغاز کرده و توافقنامه چارچوب استراتژیک را که آینده روابط ایالاتمتحده و عراق را ترسیم میکند، بهروز کند. اگر سیاستمداران در بغداد عزم خود را برای مقابله با ایران نشان دهند، دولت ترامپ باید پیشنهاد تعمیق روابط امنیتی را برای آنها بدهد. بعید به نظر میرسد که بغداد نیروهای امنیتی خود را برای مقابله با نیروهای نیابتی ایرانی که در حال اجرای پل زمینی هستند اعزام کند، اما آنها توانایی جلوگیری از چنین فعالیتی و به اشتراک گذاشتن اطلاعات را با ارتش ایالاتمتحده دارند.
• کمک به نیروهای دموکراتیک سوریه برای تبدیل شدن به یک شریک خودکفا: اکنون که داعش وارد مرحله شورش شده است، به اقدامات امنیتی ضد تروریستی و دفاعی نیاز مستمر وجود دارد. ایالاتمتحده باید نیروهای را که شامل نیروهای شریک محلی کرد و عرب است، آموزش داده و تجهیزات لازم را برای خنثی کردن شورش و حفظ ثبات فراهم کند. این نیروهای شریک در جنگ علیه خلافت چندین هزار مبارز را فدا کردند و کارآیی خود را در جبهههای جنگ نشان دادند. آنها همچنین باید توانایی دفاع از شمال شرقی سوریه را در برابر تهاجمات محدود در فرات یا مرزهای بینالمللیاش داشته باشند.
• پشتیبانی از اسرائیل در هدف قرار دادن محمولههایی که از پلهای هوایی و زمینی ایران عبور میکنند: اسرائیل انجام بیش از 200 حمله هوایی در سوریه را تأیید کرده است. نزدیکی و مجاورت بسیاری از اهداف مورد حمله اسرائیل به فرودگاه دمشق نشان میدهد که این کشور سلاحهایی را هدف قرار میدهد که از طریق پل هوایی ایران به سوریه میرسند. ادامه حملات اسرائیل میتواند از عملیاتی شدن پل زمین جلوگیری کرده یا حداقل سودمندی آن را کاهش دهد. ایالاتمتحده باید به طور مناسب داراییهای اطلاعاتی، نظارتی و شناسایی خود را برای پشتیبانی از مأموریتهای اسرائیل بکار گیرد. ایالاتمتحده همچنین باید به روسیه بفهماند که مسکو نباید در عملیاتهای اسرائیل دخالت کند، چه مستقیم و چه غیرمستقیم از جمله به ایران برای مستقر شدن در مجاورت نیروهای روسی یا فروش سیستمهای ضد هوایی پیشرفته به اسد خودداری کند.
• درخواست از کنگره برای اصلاح جزئی مجوز استفاده از نیروی نظامی برای ایجاد ممنوعیت عبور محمولههای غیرقانونی سلاحهای ایرانی از مرزهای عراق و سوریه: برای بیش از یک دهه، قانونگذاران در مورد نیاز به مجوز استفاده از نیروی نظامی جدید، برای مبارزه با تروریسم توافق کردند، اما فاقد نقاط مشترک دو حزب بودند. قانونگذاران باید یک مجوز استفاده از نیروی نظامی جدید را در نظر بگیرند که شامل اجازه مجازات برای حملونقل غیرقانونی سلاحهای سازمانهای تروریستی در مرزهای عراق و سوریه است که احتمالاً مهمترین نقطه اتصال پل زمینی است. این مجوز میتواند به عنوان یک بازدارندگی قدرتمند عمل کند، زیرا ایران شرط میبندد که عزم ضعیف آمریکا مانع از استفاده واشنگتن برای جلوگیری از حمل سلاح به نیروهای نیابتی خود یا توسط آنها شود. كنگره با بررسی مجوز استفاده از نیروی نظامی كردن میتواند نگرانیهای خود را در مورد مجاز بودن فعالیتهای بیشتر از عملیات علیه سازمانهای تروریستی تعیینشده در یك منطقه جغرافیایی كاملاً محدود، كاهش دهد.
2. اقتصادی
• زمینگیر کردن خطوط هوایی مورداستفاده از پل هوایی ایران به سوریه: چهار شرکت حملونقل تجاری پروازهای پل هوایی را انجام میدهند. دو شرکت هواپیمایی ایرانی ماهان، دومین شرکت بزرگ کشور و شرکت هواپیمایی پویا که متعلق به سپاه هستند؛ و برای سوریه نیز شرکتهای هواپیمایی عربی سوریه و شرکت چم وینگز که شرکت خصوصی هستند. ایالاتمتحده هر چهار شرکت را به عنوان موجودیت تروریستی تعیین کرده است، اما تأثیر آن محدود شده است. ماهان ایر به خدمات خود در مقصد اروپا، خلیجفارس و جنوب شرقی آسیا ادامه میدهد.
یک رویکرد جدید برای ممانعت و مزاحمت برای این شرکتهای حملونقل این است که ایالاتمتحده ارائهدهندگان خدمات مانند بیمهها و تأمینکنندگان سوخت را که هر شرکت هواپیمایی برای ادامه پرواز به آن وابسته است، هدف قرار دهد. دولت ترامپ اخیراً چندین مورد را تحریم کرده است، اما تعداد زیادی همچنان باقیماندهاند. ایالاتمتحده تحت فشار قرار دادن دوستان و متحدان خود را برای پاسخگو بودن ماهان ایر شروع کرده است، که در این میان آلمان و فرانسه را به اخراج این شرکت هواپیمایی سوق داده است. گسترش این کارزار فشار، فوریت و ضرورت دارد.
• اعمال تحریمهای تروریستی علیه کلیه نیروهای نیابتی عراقی تحت کنترل یا اقدام به نمایندگی از نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: ایالاتمتحده طبق دستورالعمل اجرایی 13224، نیروی قدس را به عنوان یک سازمان تروریستی تعیین کرده است. هر موجودیت تحت کنترل آن نیز به همان ترتیب ذیل سازمان تروریستی قرار میگیرند. در ماه مارس، وزارت امور خارجه، حرکت حزبالله النجبا و رهبر آن، اکرم الکابی، را به لیست تروریستهای جهانی ویژه محاصرهشده ایالاتمتحده اضافه کرد. سایر اهداف احتمالی واجد شرایط برای تعیین عبارتاند از: عصائب اهل الحق، کتائب امام علی، کتائب سیدالشهدا، لواء ذوالفقار و لواء ابوالفضل العباس، به همراه رهبران آنها. کتائب حزبالله به دلیل فعالیتهای تروریستی قبلی از سال 2009 در این لیست قرار دارد. متأسفانه در دولت عراق غالباً اراده سیاسی برای مقابله با نیروهای طرفدار ایران وجود ندارد. عصائب اهل الحق از طریق شاخه سیاسی خود، الصدیقون، 15 کرسی در انتخابات پارلمانی 2018 به دست آورد. با وجود این، موثرترین استراتژی برای بیاعتبار کردن گروههای نیابتی تهران نشان دادن این است که آنها در خدمت یک قدرت خارجی هستند. مبارزه با نفوذ ایران در عراق به یک تلاش طولانی مدت نیاز دارد که عمدتاً ماهیتی دیپلماتیک و اقتصادی دارد.
• اعمال تحریمهای تروریستی علیه همه نیروهای نیابتی در سوریه که تحت کنترل نیروی سپاه قدس یا حزبالله لبنان قرار دارند و یا به نمایندگی از آنها اقدام میکنند: در ژانویه، دولت ترامپ دو گروه شبهنظامی شیعه لشکر فاطمیون تمام افغان و تیپ زینبیون پاکستان را معین کرد که سپاه قدس برای جنگ در طرف اسد اعزام نموده است. نیروی قدس همچنین به رژیم اسد کمک کرده است تا نیروهای دفاع ملی و نیروهای دفاع محلی خود را تأسیس کند. از دیگر اهداف بالقوه میتوان به قوات امام الرضا و مشهد السیده الرقیه (با نام مستعار نیروی جعفری) اشاره کرد. حزبالله -که خود در اکثر موارد گسترش نیروی قدس است- نیز نقشی اساسی در آموزش و مشاوره نیروهای نیابتی در سوریه دارد.
• کمک به عراق برای کاهش وابستگی اقتصادی به ایران: وابستگی بغداد به تهران برای برق وارداتی و کالاهای دیگر اهرمهایی را ایجاد میکند که ایران میتواند با استفاده از آن امتیازاتی را از عراق برای خود و نیروهای نیابتیاش کسب کند. ایالاتمتحده باید از تلاشهای چندجانبه برای سرمایهگذاری و کمکهای خارجی لازم برای احیای اقتصاد جنگزده عراق و ارائه خدمات اساسی مانند برق، آب شیرین و فاضلاب به مردم پشتیبانی کند. این میتواند به عراق کمک کند تا مسیر خود را ترسیم کند و قدرت مقاومت در برابر ایران را داشته باشد.
• افزایش سریع کارزار فشار اقتصادی ایالاتمتحده علیه رژیم اسد: ایالاتمتحده علاقه گستردهای دارد که دولت اسد را به خاطر جنایات جنگی مسئول بداند و آن را تا حد ممکن تضعیف کند. اگر قانون سزار قانونی شود، به احتمال زیاد در سال جاری، قوه مجریه طیف وسیعی از اختیارات جدید را بدست میآورد که میتواند برای تشدید تحریمها به کار گیرد. دولت ترامپ پیش از این اقدامات مهمی را برای جلوگیری از صادرات نفت خام ایران به سوریه برداشته است، اگرچه حفظ فشار اضافی همچنان ضروری است.
علیرغم اعتراض اروپا به سیاست ایالاتمتحده در قبال ایران، در برخی موارد از نظر تحریم سوریه تهاجمیتر است، بنابراین واشنگتن و بروکسل باید تلاشهای خود را هماهنگ کنند. تلاشهای مشترک میتواند شامل عدم پذیرش کمکهای بازسازی شود، مگر اینکه اسد پرونده خود را در زمینه حقوق بشر به طرز چشمگیری بهبود بخشد. ایالاتمتحده و اتحادیه اروپا همچنین باید در اصلاح کمکهای بشردوستانه سازمان ملل متحد به سوریه، که اسد برای پرداخت یارانه رژیم خود تحریف میکند، اصلاح کنند.
• تشدید فشار تحریمها علیه حزبالله: حزبالله دریافتکننده اصلی سلاحهایی است که از پل هوایی و پل زمینی عبور میکنند. حزبالله تحت هدایت تهران، در جبهه اسد میجنگد و سایر نیروهای نیابتی ایرانی را آموزش میدهد. در درازمدت، ایالاتمتحده باید تلاش کند تا شبکه جنایی فراملی حزبالله را که فعالیتهای خود را تأمین میکند، از بین ببرد. در حال حاضر، دولت ترامپ باید اختیارات جدید ایجاد شده توسط قانون اصلاحات پیشگیری از تأمین مالی بینالمللی حزبالله سال 2018 یا HIFPAA را به کار گیرد. دولت میتواند کسانی را در بخشهای دولتی و خصوصی لبنان هدف قرار دهد که ورود اسلحه برای حزبالله از طریق پل هوایی و زمینی را تسهیل میکنند.
3. سیاسی و دیپلماتیک
• پشتیبانی از تلاشهای بغداد برای خارجساختن کنترل واحدهای حشدالشعبی از نیروی سپاه قدس: این نبردی سخت خواهد بود. قوانین عراق حشدالشعبی را به عنوان یکی از اجزای شناخته شده نیروهای امنیتی کشور در آورده است، درعینحال اختیارات نخستوزیری بر حشدالشعبی همچنان اسمی است. صرفنظر از این، حشدالشعبی بودجه قابلتوجهی از بغداد دریافت میکند. ایالاتمتحده تلاش کرده است تا تأثیر این نیروهای نیابتی ایرانی را محدود کند، با این حال فرماندهان ارتش ایالاتمتحده بیدلیل نقش آنها در جنگ با داعش ستودهاند. اکنون همه مقامات آمریکایی باید بر افشای وفاداری این نیروهای نیابتی به تهران متمرکز شوند، زیرا ملیگرایی عراق همچنان نیرویی قدرتمند است. ایالاتمتحده توانایی بسیار محدودی در هدایت سیاستهای عراق دارد، با وجود این نیابتیهای ایران حاکمیت قانون و دولت مردمی در عراق را تهدید میکنند. نقش آنها در بهرهبرداری از یک پل زمینی بالقوه همچنان برای برنامههای تهران مهم است.
• تلاش برای حل تنشهای کردها و ترکها در شمال شرقی سوریه: آنکارا بارها تهدید کرده است که علیه یگانهای مدافع خلق در شمال شرقی سوریه، جایی که سربازان آمریکایی نیز در آنجا هستند، به اقدام نظامی روی خواهد آورد. خشونت مداوم بین نیروهای ترکیه و یگانهای مدافع خلق میتواند نیروهای دموکرات سوری را که در آن یگانهای مدافع خلق نقش اصلی را دارد، از هم بپاشد. همچنین میتواند روابط ایالاتمتحده با کردهای سوریه را تضعیف کند و آنها را به جستجوی حمایت از دمشق، مسکو و تهران سوق دهد. در این سناریو، مسیر شمالی پل زمینی احتمالاً دوباره باز میشود.
ایالاتمتحده باید برای جلوگیری از چنین نتیجهای با اطلاع دادن به آنکارا که ایالاتمتحده حمله ترکیه به شمال شرقی سوریه را تحمل نخواهد کرد، تلاش کند. در همان زمان، واشنگتن میتواند به آنکارا اطمینان دهد که یگانهای مدافع خلق از شورش کردها در ترکیه پشتیبانی نمیکند، که توسط PKK،(سازمان تروریستی که توسط ایالاتمتحده تعیین شده است) رهبری میشود.
• کمک به حفظ استقلال شرکای محلی کرد و عرب در سوریه: علاوه بر مشارکت نظامی مداوم برای جلوگیری از تجدید حیات داعش -به توصیههای نظامی در بالا مراجعه کنید- ایالاتمتحده باید روابط سیاسی خود را با شرکای محلی حفظ کند تا استقلالشان را عمدتاً از دمشق و حامیانشان در تهران و مسکو حفظ نماید. درحالیکه ممکن است اسد و شرکایش از ایجاد یک چالش بزرگ نظامی برای امنیت شمال شرقی سوریه سر باز بزنند، در همین راستا، ایالاتمتحده باید بودجه تثبیت را علاوه بر آنچه متحدان خلیجفارس در حال حاضر آن را تأمین میکنند، فراهم كند. این همچنین باید به شرکای محلی کمک کند تا بازار نفت خود را پیدا کنند تا جایگزین درآمدی شود که ایالاتمتحده برای جلوگیری از فروش و تجارت با رژیم اسد از دست میدهند.
• بهرهبرداری از تعارض منافع بالقوه روسیه و ایران در سوریه: روسیه مصممتر از ایران برای حفظ رژیم اسد نیست. برخلاف ایران، این کشور به دنبال حفظ روابط مثبت با اسرائیل است؛ بنابراین، نیروهای روسی با شرکای ایرانی یا نیابتیهای ایرانی در سوریه عملیات انجام میدهند، اما برای مقاومت یا جلوگیری از موج حملات هوایی اسرائیل که داراییهای ایران را هدف قرار میدهد، هیچ اقدام معنیداری انجام نمیدهند. اگر ایران بدون ملاحظه و بیپروا به دنبال افزایش تعارضات با اسرائیل باشد، روسیه ممکن است متمایل به همکاری آرام و دوستانه با دولت نتانیاهو برای کاهش تهدید قرار گیرد. اگر این تهدید به مقدار زیاد بسته به سلاحهایی باشد که از طریق پل زمینی در حال جابجایی است، روسیه ممکن است به طور غیرمستقیم از تلاش برای برهم زدن و از هم گسیختن آن پشتیبانی کند. از سوی دیگر، انفعال روسیه در برابر حملات هوایی اسرائیل در سوریه ممکن است منافع آن را برای یافتن راههایی برای تسکین دادن و آرام کردن ایران افزایش دهد.
• ترغیب اتحادیه اروپا برای مسئولدانستن ایران به دلیل اقدامات بیثبات کنندهاش در خاورمیانه: توافق هستهای ایران همچنان مورد اصلی اختلافات بین ایالاتمتحده و اروپا است، با وجود این، اتحادیه اروپا و اعضای برجسته آن همچنان فعالیتهای بیثبات کننده ایران، به ویژه حمایت از دولت اسد را محکوم میکنند. در اوایل سال 2018، اتحادیه اروپا با پیشنهاد وضع تحریمها علیه برنامه موشکهای بالستیک ایران و علیه شبهنظامیان و فرماندهان مختلف آنها، تلاش کرد واشنگتن را برای ماندن در توافق هستهای اغوا کند. بعداً، اتحادیه اروپا اولین تحریمهای جدید تروریستی خود را در پی حملات خنثیشده تهران در پاریس و کپنهاگ علیه ایران اعمال کرد، درحالیکه تهران خشونت اضافی در سوریه را تسهیل کرده است. واشنگتن باید بررسی کند که آیا شرکای اروپایی آن آمادگی اقدامات تنبیهی علیه ایران و نیابتیهایش از جمله افرادی که در این پل زمینی درگیر هستند را دارند یا خیر.
نتیجهگیری
ایالاتمتحده باید برای بستن پل هوایی تهران به دمشق و جلوگیری از عملیاتیشدن پل زمینی تلاش کند. این تلاشها نباید منفرد باشد بلکه باید بخشی از پاسخ جامع به نفوذ روزافزون ایران در منطقه باشند. همان طور که رئیسجمهور ترامپ در آوریل 2018 گفت که «ما نمیخواهیم فعالیت ایران در مدیترانه را مجاز نماییم» ناتوانی و قصور در اقدام، دقیقاً همین را به تهران تقدیم میکند.