اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان






بیانیۀ جمعی از نیروهای سیاسی در رابطه با خروج از انفعال نسبت به بحران غزه


۸ دی ۱۴۰۲   999  3  1 بیانیه

بسم الله الرحمن الرحیم

یک
عملیات ۱۵مهر۱۴۰۲ در غزه، یک زلزلۀ شدید بود. اما مهم‌ترین پیامد طوفان‌الاقصی و حوادث پس از آن، ایجاد یک فضای عمومی و انسانی علیه رژیم در سراسر جهان و به‌ویژه آمریکا و اروپا بوده است. خشمی عمومی و ابرازشده، که نوید شکل‌گیری یک آرایش سیاسی و مردمی ضدّرژیم و هم‌پیمانان آن، یا همان بلوک جهانی غرب، می‌داد. کیست که نداند سرنوشت اسرائیل چقدر به تأثیر این خشم عمومی در سبدهای رأی حامیان این رژیم گره خورده است؟

شگفت اینکه چنین جوّ خشم‌آگین و انتقام‌خواهانه‌ای با حضور و نفوذ جبهۀ مقاومت پدید نیامد. به گواهی رهبران محور مقاومت و شهادت آژانس‌های غربی، این فضا چیزی نبوده که نتیجۀ مهندسی افکار عمومی یا هجمهٔ لشکرهای سایبری یا میان‌داری چهره‌ها و گروه‌های نزدیک به مقاومت باشد. این وضعیت بیش از هر چیز گویای فرصت بزرگی است که در برابر جبهه مقاومت پیدا شده است بی‌آنکه برای پدید آمدنش اقدامی مستقیم کرده باشد. اما آیا ما آمادۀ استفاده از این فرصت هستیم؟

گسترش مطالبات عدالت‌خواهانه علیه رژیم می‌توانست و می‌تواند فشاری سیاسی و فزاینده به کشورهای غربی باشد، تا آنجا که روند کشتار وحشیانۀ مردم غزه را پایان دهد. هم‌چنین فضای اجتماعی اروپا و آمریکا را آمادۀ بازاندیشی دربارۀ مواضع همیشه ضداسرائیلی جمهوری اسلامی ایران و جبهۀ مقاومت سازد. اما نگاهی به تحرکات اجتماعی، سیاسی و مدنی دستگاه‌های جمهوری اسلامی ایران نشان می‌دهد ما آماده نیستیم. به‌رغم برخی تبلیغات بی‌پایه در رسانه‌های حاشیه‌ای در ایران، منطقه و غرب، ما ایرانیان در این تحرکات وسیع جهانی نقشی نداشته‌ایم، بلکه عمدتاً بسیار عقب هستیم. و این برای کشوری که بیش‌ترین هزینه‌های داخلی و خارجی را برای آرمان فلسطین داده، شگفتی‌آور است. تا جایی که اگر نبود مواضع صریح رهبر انقلاب اسلامی و برخی تحرکات نظامیان، می‌توانستیم بپرسیم آیا واقعا ما در اسرائیل‌ستیزی‌مان راست‌کردار و را‌ست‌گفتاریم؟!

دو
این انفعال نتیجۀ چه وضعیتی است؟ گریبان کدام بخش از دستگاه توسعهٔ خارجی سیاسی جمهوری اسلامی ایران را باید گرفت؟

در بعد نظامی و امنیتی، نیروهای وفادار، مجاهد و مخلص نظام، در این چهار دههٔ پس از جنگ تحمیلی بیشترین هزینه‌ها را برای مقابله با اسرائیل و آمریکا در منطقه داده‌اند و پاک‌ترین جوانان و شجاع‌ترین مردان امت را فدای مقاومت کرده‌اند؛ تا جایی که نفوذ نظامی و امنیتی‌شان قلب استکبار را نشانه گرفته است. اما آیا این مجاهدت پیوسته و طولانی و خالصانه، پشتیبانی سیاسی و اجتماعی کافی را داشته است؟ آیا فضای فکری و سیاسی و فرهنگی در منطقه، اروپا و آمریکا به شکل مشابهی شاهد تحرک نیروهای فرهنگی و سیاسی دستگاه‌های نظام بوده‌اند؟

اگر نخواهیم مسئله را به صورت‌بندی‌های سهل‌الوصولی نظیر کمبود بودجه‌ها، نبود نیروی نخبه یا فقدان مدیریت جهادی تقلیل دهیم، باید به وضعیتی فکری توجه کنیم که در دستگاه‌های متکفل سیاست فرهنگی خارجی جمهوری اسلامی ایران، نظیر سازمان فرهنگ و ارتباطات و طیف مشابهی از نهادهای مسئول، حاکم شده است و به شکلی نامولد، چنان تحرکاتی را ضروری نمی‌بیند. یا به‌عکس نوعی از فعالیت‌ها را در دستور کار دارد که نمی‌تواند سازندۀ پیوندهای علمی و سیاسی با نیروهای مستعد و معترض با گرایش‌های مختلف مذهبی و فکری و فرهنگی در سراسر جهان شود.

بینشی که مجاهدت مجاهدان را وسیله‌ای برای توسعۀ تشیع هویتی می‌بیند و دیگریِ خود را در طیف‌بندی‌های مذهبی جست‌وجو می‌کند و همت خود را مصروف تبلیغات مذهبی و مناسک ملی کرده است. این در حالی است که آبشخور مقاومت و انقلاب در ایران، همیشه قرائتی ایدئولوژیک از تشیع بوده که حامل دعوتی جهانی به طرحی از قدرت و سیاست است. بله! ریشۀ همۀ مظالم در آن ستم‌های جبران‌ناپذیری است که بر انبیا و اولیا علیهم‌السلام رفته است. اما اگر اهتمام و دغدغۀ ما به همین مظالم و همین دردهای امروز انسان نباشد، کجا آن زخم‌ها و درد‌های جگرسوز اهل‌الله شنیدنی و دیدنی خواهد بود.

نتیجۀ این وضعیت، نه‌فقط انفعال و عقب‌ماندگی نسبت به جهاد علیه استکبار است، بلکه موجب هزینه‌های نابجا برای مجاهدان جبهۀ مقاومت می‌شود. ریشه‌های شیعه‌هراسی را در منطقه نباید تنها در بوق‌های تبلیغات‌چی‌های انگلیس و اسرائیل جست‌وجو کرد. هزینه‌هایی که نتیجۀ انتخاب‌های هویت‌گرایانهٔ ملی و مذهبی دستگاه‌های متکفل ارتباطات فکری و فرهنگی است را هم باید دید. و همین‌ها است که هر از چندگاهی رهبران مقاومت را وامی‌دارد تا تأکید کنند آن تقابل اصلی نه شیعه و سنی یا عرب و عجم، که مقاومت و تسلیم است.

سه
چه باید کرد؟ با آن‌چنان ریشه‌یابی که ذکرش رفت، چه سیاستی باید اتخاذ کرد‌؟

یک سیاست، اتخاذ رویکردی انتقادی و تذکر و هشدار نسبت به حاکمیت چنان بینش هویت‌گرایانه‌ای در دستگاه‌های دیپلماسی فرهنگی و عمومی است. بینشی که تا عمیق‌ترین لایه‌های تصمیم‌گیری نظام مقدس نفوذ کرده و جای‌گیر شده است. چنین رویکردی، یعنی انتقاد و هشدار، گرچه برای معدودی می‌تواند تکان‌دهنده باشد، اما در وضعیتی که بینش‌ها تبدیل به سیاست‌ها و سیاست‌ها تبدیل به رویه‌ها و رویه‌ها تبدیل به اقدامات تکرارشونده و رسوب‌یافته شده‌اند و گزینش‌های منفعلانه، فرصت‌ها را یکی پس از دیگری بر باد می‌دهند چرا که موقعیت‌های پیش آمده را اصلاً فرصتی نمی‌دانند، تذکر و هشدار و انتقاد نمی‌تواند کار اصلی باشد.

سیاست دیگر اقدام به نوعی تغییرات اداری و ساختاری است. الحاق بخش‌های جدید به ساختار اداری دستگاه‌های فعلی، تبدیل‌کردن سازمان‌ها به شورا‌ها، پیوند دادن‌شان در شوراهای هماهنگی، ارتقای این شوراها به اشکالی از قرارگاه، و امثالهم، گرچه بدواً موجب نوعی تحرک اداری است اما نمی‌تواند حامل نیروی تصمیم باشد. همان بینش‌های جاگیر و رویه‌هایی که تبدیل به عادت شده‌اند، همۀ این اقدامات اداری را خنثی می‌کنند و به عقب برمی‌گردانند؛ و بلکه موجب ناامیدی و سرخوردگی از امکان تحول می‌شوند.

آنچه با آن مواجهیم یک وضعیت روحی است. وضعیتی که مبارزه را پایان‌یافته تلقی می‌کند و مدت‌هاست خود را برای یک زندگی امن و عادی آماده کرده است. تمایل به عادی‌سازی روابط با آمریکا، توافق با قطب‌های بلوک سازش در منطقه، و تلقی از جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یک بازیگر عادی از نتایج چنین وضعیتی است. منحصر به چپ و راست هم نیست‌؛ آن‌چنان که مواضع سیاسیون اصول‌گرا، اصلاح‌طلب و نواصول‌گرا در این روزهای پس از ۱۵‌مهر۱۴۰۲ نشان می‌دهد. همان آرایشی که اکنون در حال آماده‌شدن برای پیروزی در انتخابات اسفندماه است.

واکنش به چنین وضعیتی نیازمند سیاستی بنیادی‌تر است. رویکردی باید در پیش گرفت که بتواند نیروی انقلابی را، نیرویی که مدعی شکلی از بودن انسان در این جهان است و نمی‌خواهد به مرزهای تاریخی و هویتی محدود بماند، جذب کند و به کار بیندازد. به تناسب چنان رویکردی باید اقدامات شجاعانه‌ای انجام داد:

  • نخست: شکل‌دهی به ائتلافی از نیروهای معتقد به تشیع تحول‌خواه ایدئولوژیک که آمادۀ احیای امر سیاسی و توقف جریان تنزیل سیاست به اداره و فرهنگ و امنیت‌اند. لازم است تمام نیروهای ایدئولوژیک درون حاکمیت با قبول مرجعیت این ائتلاف سیاسی مانع بازتولید روندهای پدرسالارانه و محفلی گذشته شوند. به خصوص از سپاه پاسداران به عنوان کانون این نیروها در حاکمیت و حامی اصلی آن در گروه‌های مردمی، توقع می‌رود ضمن اعتماد به این حرکت مسیر استقلال و بلوغ آن را هموار سازد.
  • دوم: ورود ائتلاف در عرصۀ سیاسی گام دوم خواهد بود. امری که در صحنۀ داخلی می‌تواند با به‌رقابت‌کشیدن تشیع ملی‌گرایانه و هویتی در قالب سازوکارهای انتخاباتی و بسیج عمومی از انتخابات دور دوازدهم مجلس شورای اسلامی آغاز گردد؛ و در عرصۀ جهانی نیز با توسعۀ مناسبات سیاسی با گروه‌های مستعد برون‌مذهبی تداوم یابد.
  • سوم: دستگاه‌های دیپلماسی فرهنگی، عمومی و اقتصادی همچون سازمان فرهنگ و ارتباطات فارغ از ماهیت دیپلماتیک، تجانسی با هدف پیوند با جریان‌های مستعد و معترض جهانی ندارند. تنها با انحلال این دست سازمان‌های کم‌خاصیت و پرخرج و در اختیار قرارگرفتن این منابع در ساختارهای برآمده از ائتلاف ایدئولوژیک، می‌توان از این فرصت عظیم جهانی بهره برد. این امر با لابی‌گری و چانه‌زنی محقق نخواهد شد. تنها با توفیق ائتلاف در رقابت سیاسی، می‌توان امید به چنین تصمیمی تحولی داشت.

 

انسجام: ائتلاف نیروهای سیاسی-مدنی جبهۀ مقاومت


امضاکنندگان حقوقی:

موسسه علم و سیاست اشراق - به نمایندگی سیدعلی کشفی
اندیشکده مرصاد - به نمایندگی حمید عظیمی
اندیشکده راهبردی امید (مرکز تحقیقات علمی-سیاسی تابعه بسیج دانشجویی علامه طباطبائی) - به نمایندگی ایمان کرمی
مرکز نوآوری‌های اجتماعی مبتدا - به نمایندگی ایمان عادلی
اندیشکده سبا‌‌ (سپهر بین الملل اقتصادی اجتماعی ) - به نمایندگی محمد بهمن‌آبادی
پایگاه اینترنتی شعوبا - به نمایندگی محمد قطرانی
تشکل بین‌المللی فراشناخت - به نمایندگی علی زمانی
اتحادیه امت واحده - به نمایندگی علیرضا کمیلی
مرکز تراب بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) - به نمایندگی سیدمهدی سیدطباطبایی
مجمع اسلامی حبل‌الله مشهد - به نمایندگی مهدی محمدآبادی
موسسه فرهنگی اجتماعی سلمان - به نمایندگی محمد دشتی
موکب الرضا(ع) شهرستان کنگاور ـ به نمایندگی سجاد کاظمی
موسسه سمای تربیت ـ به نمایندگی صدیقه قربانی
سازمان دارالقرآن الکریم - به نمایندگی علی تقی زاده
اندیشکده برهان - به نمایندگی محمد خلیلی


برای امضای بیانیه به این آدرس مراجعه نماییید.


 

دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
امیر
گفت:
آخرین توصیه: ... تدبیر، فکر، طرّاحی، جلوتر از شجاعت و مردانگی مورد نیاز و احتیاج است. با تدبیر حرکت بکنید. ۸ آذر ۴۰۲
۱۴۰۲/۱۰/۱۳
2:14
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)