اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





خطبهٔ نامنتظره
تولید جغرافیا مقدم بر هر تصمیمی در این جنگ است.


۲۹ مهر ۱۴۰۳   411  4  0 سرمقاله
رهبر انقلاب بیش از آن‌که به دنبال شعله‌ور کردن جنگ یا نابودی اسرائیل باشد، مراقبت و پرورش مردم و جغرافیای مقاومت را دستور کار خود قرار داده است. برای چنین طرحی باید به نظم و شیوه زندگی مردم نظر کرد و تأسیس این جغرافیا و مردم را بر هر امر دیگری ترجیح داد. با این طرح است که جنگ معنای انسانی خود را باز می‌یابد و کنترل آتش جنگ و تمرکز بر تقویت مردم مقاومت تا توسعه و تثبیت جغرافیای مقاومت، بر جنگ پایانی با اسرائیل اولویت خواهد داشت. محور مقاومت هنوز به عنوان یک جغرافیای ملی تأسیس نشده و جنگ اگر چه در ظاهر موفق باشد، آینده‌ای نخواهد ساخت. جبهه مقاومت اگر چه شبکه اعتقادی و نظامی قدرتمندی تدارک کرده است اما هنوز موفق به تأسیس بازار مستقل و مولد خود نشده است. فقدان بازار برای جبهه مقاومت به معنای فقدان روابط معنادار اجتماعی و در یک کلمه فقدان جامعه و جغرافیای واقعی است.

خطبه‌های نماز جمعه رهبر انقلاب، بسیار نامنتظره بود. از پس آن روزهای نفس‌گیر که وعده انتقام هنیه به تعویق افتاد تا تمام نیروی انتظار و خشم فشرده مردم مقاومت، به مدد موشک‌های سپاه بر خاک سرزمین‌های اشغالی نشست، همه انتظار خطبه‌ای آتشین و تهاجمی داشتند. اما بر خلاف انتظار، رهبر انقلاب خطبه‌ای سرد و آرام خواندند. خطبه‌ای که بنا داشت هیجان‌ها را خاموش کند و آتش میدان را فروبنشاند. تأکید کردند که نه هیجان‌زده می‌شویم و نه تعلل می‌کنیم. رفتار ما قانونی و مطابق منطق بین‌الملل است.

نماز جمعه آن روز، حامل تضادی شگرف بود. نفس برپایی نماز جمعه در آن معرکه خطر، اعلان آمادگی برای حضور در صحنه هر نبردی بود اما هم‌زمان لحن سرد و صبور خطبه‌ها به استقبال آتش‌بس رفته بود. در معرکه چنین میدان جنگی، این موضع سرد از سوی رهبری انقلابی، نامنتظره و شگفت انگیز شد. هم‌زمان با این خطبه، سفر مسعود پزشکیان و عباس عراقچی به قطر، لبنان، سوریه و عربستان، برای مذاکرات آتش‌بس در جریان بود. گفتند: وعده آتش‌بس از سوی آمریکا، انتقام شهادت هنیه را به تعویق انداخته بود. گفتند: سیدحسن نصرالله قبل از شهادت با آتش‌بس موافقت کرده بود. خود سید هم پس از انتقام هنیه که انتقامی مختصر و کم‌تنش بود، اعلام کرد عملیات پایان یافته و مردم لبنان می‌توانند امشب آسوده بخوابند. این سخنان طنین گسترش جنگ نداشت و همه این خبرها در خطبه‌های رهبر انقلاب معنای خود را به دست آورد؛ جبهه مقاومت به دنبال گسترش جنگ نیست. به نظر می‌رسد مذاکرات آتش‌بس ذیل پروژه‌های مختلف در حال پیگیری است. جریانی آتش‌بس را مقدمه مذاکرات پذیرش نظم موجود جهان می‌داند و جریانی دیگر آتش‌بس را فرصتی برای بازیابی جغرافیای مقاومت. ما از این جنگ چه می‌خواستیم؟ و چرا امروز به استقبال آتش‌بس رفته‌ایم؟ آیا این آتش‌بس شکستی برای جبهه مقاومت است؟ تفسیر و فهم این موضع، چیزی درباره ماهیت جبهه مقاومت می‌گوید.

فهم ما از انسان و جهان، و طرحی که از زندگی داریم، نظم‌ متناسب خود را تولید می‌کند. نظم‌ اجتماعی و اقتصادي، قدرت خود را در نظم جغرافیایی و سیاسی بازتولید می‌کند و انسان و جهان خود را می‌سازد. تن دادن به هر نظم جغرافیایی، مشارکت در آن اقتصاد و سیاست و آن طرح‌ انسانی و آن زندگی است. مسأله اصلی برای جمهوری اسلامی و جبهه مقاومت،استقلال و آزادی است. استقلال و آزادی، طرحی از انسان و پیشنهادی برای زندگی است. این طرح از زندگی، نظم سیاسی و اقتصادی متناسب خود را طلب می‌کند و در اقتصاد و جغرافیای مستقل خود احراز می‌شود. تمام معنای برپایی عدالت، در احراز همین استقلال و آزادی است. اما آرمان‌ها بدون اینکه تحقق عینی داشته باشند ناتمام‌اند و بدون اقتصاد و جغرافیای مستقل و مقاوم، استقلال،آزادی و عدالت چیزی جز شعار نخواهد بود. روشن است که وقتی آرمان‌ها و ایده‌ها نقطه تعین و تحقق خود را در جغرافیای اقتصادی و سیاسی می‌یابند، قدرت واقعی تولید می‌کنند و نظم و نیروی خود را بر نظم و نیروی از پیش موجود تحمیل می‌کنند.

ایران تا دوران صفویه جغرافیای اقتصادی منحصر به فردی داشت که متمرکز بر راه‌های بریّ بود. ما در نظم جغرافیایی خشکی-محور در قلب زمین قرار گرفته و مرکز تبادل تجاری دنیا بودیم. هر تجارتی باید از میانه ایران عبور می‌کرد و این موقعیت محوری، مزیت اقتصادی و سیاسی ایران را می‌ساخت. نزاع‌های عثمانی با غرب موجب شد کشورهای غربی برای غلبه بر سد جغرافیایی عثمانی و دسترسی به شرق، به ابتکار راه‌های دریایی بپردازند. متکی به ناوگان بزرگ دریایی بریتانیا و تأسیس کمپانی هند شرقی، شبکه راه‌های دریایی غرب، جغرافیای اقتصادی جدیدی را سامان داد و جغرافیای ما را از مدار اقتصاد دنیا خارج کرد. پروژه جایگزینی نظم اقتصادی جدید غرب با جنگ اول جهانی تکمیل شد. در جنگ اول با تضعیف ایران و تجزیه عثمانی، محور خلیج فارس تا مدیترانه به خدمت جغرافیای اقتصادی غرب درآمد و اسرائیل در گلوگاه این جغرافیای جدید تعبیه گردید.

نظم جغرافیایی غرب جدید، برای ما و همه کشورهای اسلامی مسأله مرگ و زندگی است. اگر نخواهیم جغرافیای مولد خود را بسازیم باید در جغرافیای استعماری غرب، وابسته و مستحیل بشویم و استقلال و آزادی خود را معامله کنیم. نظم موجود جهان حامل طرحی از دوگانه انسان قوی و انسان ضعیف است و تن دادن به چنین نظمی ایستادن در موقعیت ملت ضعیف است. جغرافیای موجود جهان بر علیه موجودیت ایران و ملت‌های غیرغربی است و جمهوری اسلامی، طی 40 سال گذشته جغرافیای جدیدی تدارک کرده تا از موجودیت خود دفاع کند. روشن است که این جغرافیای جدید تهدیدی برای نظم و جغرافیای استعماری است.

استراتژی رهبر انقلاب چه در سیاست خارجی و چه در سیاست منطقه‌ای و داخلی که همه عرصه‌های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی و نظامی را شامل می‌شود، مقاومت و تولید است. تحقق چنین ایده‌ای نیازمند تصمیم بزرگ تولید جغرافیا است؛ جغرافیایی که حامل یک نظم اجتماعی با اقتصاد مولد و سیاست مستقل باشد. تأسیس جغرافیای اقتصادی مولد طرحی در برابر نظم اقتصادی پولی و اعتباری است. این جغرافیا محقق نمی‌شود مگر با مردمانی که چنین انسان و زندگی مولد را تخیل ‌کنند و دوست دارند؛ مردمانی که حول چنین انسانی به وحدت می‌رسند و هزینه می‌دهند. این امر بدون مشارکت مردمان این منطقه میسر نخواهد بود. تولید جغرافیا تولید مردم است و بدون تکیه و توجه به مردم، جبهه مقاومت هیچ نیرویی نخواهد داشت و جغرافیایی نخواهد ساخت. برای رهبر انقلاب تولید جغرافیا و مردم مقاومت بر هر امر دیگری اولویت دارد. در استراتژی رهبر انقلاب ، نابودی اسرائیل تنها زمانی ممکن خواهد بود که جغرافیا و مردم مقاومت شکل گرفته و فشار طبیعی چنین نیرویی، نظم جغرافیایی گذشته را مضمحل کند. این همان طرح فتح مکه است. فتح مکه بدون هیچ جنگی و بدون هیچ فشار خارجی و تنها متکی به مردم و اقتصاد مستقل مسلمانان محقق شد. طرح رهبر انقلاب برای نابودی اسرائیل طرح فتح مکه است. بنابراین نابودی اسرائیل برای رهبر انقلاب یک مسأله علی‌حده بر جغرافیای مستقل مقاومت است . ذیل همین استراتژی است که جنگ اولویت خود را از دست می‌دهد. ذیل همین استراتژی است که ساخت و استفاده از بمب اتم حرمت پیدا می‌کند. ذیل همین استراتژی است که جنگ معنای عمومی و ملی خود را حفظ کرده و به تضاد و تنش بی‌معنای سلاح‌های کشتار جمعی فروکاسته نمی‌شود.

رهبر انقلاب بیش از آن‌که به دنبال شعله‌ور کردن جنگ یا نابودی اسرائیل باشد، مراقبت و پرورش مردم و جغرافیای مقاومت را دستور کار خود قرار داده است. برای چنین طرحی باید نبض مردم را در دست داشت. باید به نظم و شیوه زندگی مردم نظر کرد و تأسیس این جغرافیا و مردم را بر هر امر دیگری ترجیح داد. با این طرح است که جنگ معنای انسانی خود را باز می‌یابد و کنترل آتش جنگ و تمرکز بر تقویت مردم مقاومت تا توسعه و تثبیت جغرافیای مقاومت، بر جنگ پایانی با اسرائیل اولویت خواهد داشت. رهبر انقلاب در بخش عربی همین خطبه نامنتظره به موقعیت راهبردی اسرائیل در نظم اقتصادی و جغرافیایی استعماری غرب اشاره کردند و هر ضربه‌ای به این موقعیت راهبردی را خدمت به بشریت نامیدند. گویا فهم این موقعیت راهبردی و ضربه زدن به آن، محتوای فتوای جهادی است که در پایان همین خطبه یادآوری شد. فتوای جهاد رهبر انقلاب خواستار هر اقدامی است که متعرض نظم اقتصادی و جغرافیایی موجود باشد. این شیوه جنگ از نظر استراتژیست‌های متعارف نظامی ناشیانه به نظر می‌رسد. اسرائیل تا قبل از ترور هنیه هراس بزرگی از حمله هماهنگ و سراسری جبهه مقاومت داشت. شاید استراتژی‌های جنگی می‌گفتند یک حمله برق‌آسا و هماهنگ از سراسر جغرافیای مقاومت می‌تواند اسرائیل کوچک را از پا بیندازد. اما همین درک انسانی از جنگ و تقدم جغرافیای انسانی بر جنگ مانع چنین تصمیمی بود. محور مقاومت هنوز به عنوان یک جغرافیای ملی تأسیس نشده و جنگ اگر چه در ظاهر موفق باشد، آینده‌ای نخواهد ساخت. جبهه مقاومت اگر چه شبکه اعتقادی و نظامی قدرتمندی تدارک کرده است اما هنوز موفق به تأسیس بازار مستقل و مولد خود نشده است. فقدان بازار برای جبهه مقاومت به معنای فقدان روابط معنادار اجتماعی و در یک کلمه فقدان جامعه و جغرافیای واقعی است.

سیاست تا جایی که متوجه کانون بحرانی خود یعنی نیروی انسان است، می‌تواند همه محاسبات را نادیده بگیرد و تولد خود را از نقطه اساسی اراده مردم پی بگیرد اما این پرسش باقی می‌ماند که اگر طرف مقابل ما اراده کرده باشد که در همین لحظه، همه چیز را تعیین تکلیف کند و فرصت تأسیس جغرافیا و مردم مقاومت را ندهد، آیا استراتژی فتح مکه پاسخ مناسب چنین اراده‌ای خواهد بود؟ و ما باز هم در برابر این تصمیم سترگ و تاریخی قرار داریم که تصمیم سیاستمدار تا کجا باید شرایط و امکانات را لحاظ کند. تا آن‌جا که هزینه این ملاحظه شکست طرح سیاسی ما باشد؟

جغرافیا انسان نظم جدید زندگی
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)