گفتمان انقلابی که بخش مهمی از آن، در واکنش به پلشتیهای رژیم پهلوی شکل گرفته بود، ظرفیتهای حکمرانی بر مشاعات را قرین انفعال کرد. در شاکله نوپدید، مشاعات در حکم غنائم جنگی تلقی میشد که از چنگال ضحاک ماردوش رها شده است. تصور بسیاری از ایرانیان این بود که ایران آن قدر ثروت دارد که اگر میان مردم تقسیم شود، هیچ کس فقیر نمیماند. از نظر آنان اساسیترین مشکل اقتصاد ایران غارتگری شاه و اطرافیانش بوده است و اگر این مشکل حل شود، همگی بینیاز خواهند شد. امروز نیز پس از چهل سال، تقریبا همین انگاره در حال بازتولید است.
هدف از طرح مفهوم پیچیدگی مرکب، فهم چگونگی زمینگیر شدن شاکله، در مواجهه با گونه خاصی از مسائل مستحدثه عمومی است. مسئلههایی که ذينفعان ناسازگاری داشته باشد که تعادل پایدار میان آنان به سادگی میسر نشود و به ظرفیتهای حکمرانی فراتر از توان موجود نیاز داشته باشد. خلاءهای حکمرانی در این مواجهه، موجب به هم خوردن خاموش و تدریجی تعادل ذينفعان بالقوه و بالفعل و دور و نزدیک میشود. هرچند که این عدم تعادل ماهیت زیر پوستی داشته و در زمان و مکان کنونی ظهور نکند ولی به تدریج امکان ظهور پیدا خواهد کرد و چه بسا زمانی ظهور کند که هزینه اصلاح خطا فراتر از توان شده باشد.
اما چرا میگوییم مستحدثه؟ چون غالب اين مسائل ناشی از وضعيت زندگی مدرن است. در وضعیت های طبیعی ماقبل مدرن، مسئلهها خیلی زیرپوستی نبودند و فیالحال و فیالمجلس ظهور میکردند. دور کُند آهنگ تحولات فنی و اجتماعی باعث میشد که الگوها و ابزارهای حکمرانی از پس مسائل برآیند و هرجا هم که حکمرانی سنتی از کار می افتاد، جنگی رخ میداد و صورتمسئله زندگی اجتماعی دگرگون می شد. به هرحال تا قبل از دوران مدرن نشانههای قابل توجهی از مسائل زیرپوستی که در دورههای طولانی استمرار داشته باشد مشاهده نمیشود.
سختافزارهای مدرن مانند داروِرین (اره موتوری به زبان محلی) و پمپ و لودر و بلدوزر یا نرم افزارهای مدرن مانند حواله و سهمیه و مجوز و تراکمفروشی و طرحهای مدرن مانند سد و تونل آبرسانی و چاه عمیق و بازنشستگی و... در واقع قابلیتهای حکمرانی بر منابع و موقعیتها را به چالش کشیدند. هیزمشکنی که در روزگار قدیم با زور بازو و ابزار سادهای مانند تبر کُنده درختی را به هیزم تنور خانه تبدیل می کرد، حالا با اره موتوری به جان جنگل میافتد و در یک نیم روز دهها درخت تنومند را به خاک مرگ میافکند. بنابراين حکمرانی جنگل در دوران مدرن با ورود ابزارهای مدرن و جاده و کامیون و بازار مصرف و... به ظرفیتهای حکمرانی بسیار کارآمدتر از گذشته نیازمند است. یا انتقال آب که در روزگار گذشته با حفر قنات و هدایت آب از زیر زمین و استفاده از شیب طبیعی زمین صورت می پذیرفت، در دوران مدرن با طرحها و ابزارهایی مانند سدسازی و حفر چاههای عمیق و پمپهای قوی و نظایر آن، به قابلیتها و ابزارهای حکمرانی کاملا متفاوتی نیازمند است.
پیچیدگی مرکب نتیجه عقبافتادگی قابلیتها و ابزارهای حکمرانی از تحولات فنی و اجتماعی و سیاسی است که نهایتا به شکست سیاستی منجر می شود. مروری بر تجربههای سیاست گذاری در ایران نشان میدهد که این شکاف کم وبیش از دهه ۱۳۴۰ ظهور و بروز داشته است. از همان زمان است که ورود ابزارهای مدرن به جامعه ایرانی شتاب میگیرد و سیاستگذار با فروکاستن مسئله و سادهانگاشتن آن، در تله راهحلهای دمدستی یا تندادن به قاعدههای معیوب و فرساینده و تشدیدشونده میافتد.
علاوه بر تحولات ابزاری و فنی دوران مدرن، ظهور نهادها و سازوکارهای گوناگون اجتماعی و اقتصادی، از قبیل بانک و بیمه و بازنشستگی، امکانهای نانوشتهای برای پنهانکردن هزینهها یا انتقال هزینهها به زمان و مکانی دیگر یا جابهجایی منافع ذينفعهای دور به نفع ذينفعان نزدیک فراهم کرده که حکمرانی موجود قادر به مهار آن نبوده است.
این شکاف حکمرانی که از دهه ۱۳۴۰ در ایران آغاز شده بود، با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ۱۳۵۷ فرصتی برای ترمیم پیداکرد. اما از این فرصت استفاده نشد و در مواردی هم تشدید شد. به بیان دیگر، گفتمان انقلابی که بخش مهمی از آن، در واکنش به پلشتیهای رژیم پهلوی شکل گرفته بود، ظرفیتهای حکمرانی بر مشاعات را قرین انفعال کرد. در شاکله نوپدید، مشاعات در حکم غنائم جنگی تلقی میشد که از چنگال ضحاک ماردوش رها شده است. تصور بسیاری از ایرانیان این بود که ایران آن قدر ثروت دارد که اگر میان مردم تقسیم شود، هیچ کس فقیر نمیماند. از نظر آنان اساسیترین مشکل اقتصاد ایران غارتگری شاه و اطرافیانش بوده است و اگر این مشکل حل شود، همگی بینیاز خواهند شد. امروز نیز پس از چهل سال، تقریبا همین انگاره در حال بازتولید است. واضح است که این گفتار در صدد نفی غارتگری رژیم پهلوی نیست.آنچه که از نظر این گفتار اهمیت دارد ضرورت حکمرانی کارآمد بر منابع و موقعیتهاست که از دهه ۱۳۴۰ تاکنون ناکام و سرگردان مانده است.
یکی از دلایلی که باعث چسبندگی بدخیم و ماندگاری شاکله در وضعيت پیچیدگی مرکب می شود این است که عده ای از ذینفعان از فضای ایجاد شده یا امضا شده به وسیله دولت در وضعيت پیچیدگی مرکب منافع آشکار و پنهان کسب می کنند و با ندیدن یا نادیدهگرفتن ذینفعان دیگر به تحکیم رویهها و قاعدهها و وابستگی به مسیرها مشغول می شوند. در خیلی موارد یک سپر انسانی پیرامون رویهها و قاعدههای معيوب ایجاد میشود و هزینههای اصلاح را بالا میبرد.
به عنوان مثال به خصوصیسازی صنعت پتروشیمی اشاره میشود که امکان حکمرانی منسجم بر زنجیره ارزشِ پتروشیمی را نابود کرد و با ایجاد سپر انسانی در بورس و صندوقهای بازنشستگی، کلید اصلاح زنجیره ارزش پتروشیمی را به قعر سیاهچاله پیچیدگی مرکب پرتاب کرد. به عنوان یک مثال دیگر به ماجرای قیمتگذاری بنزين اشاره میشود که جامعه ایرانی را به دو دسته تقسیم کرده است. برندگان حق به جانب، یعنی کسانی که خودرو شخصی دارند و بازندگان سرخورده و ناامید که دستشان به خودروی شخصی نمیرسد. در اینجا نیز منتفعان اصلی که خانواده های ثروتمند با خودروهای متعدد هستند، پشت سپر انسانی خودروداران کمدرآمد قرار می گیرند. واضح است که بازنده این ائتلاف نانوشته، دهها میلیون ایرانی بیخودرو خواهند بود. طرفه این که در آبان ۹۸ که دولتمردان بیتدبیر، کاری درست را به شیوهای بس نادرست انجام دادند، بسیاری از بیخودروها هم به دعوت دایههای دلسوزتر از مادر به خیل سپر انسانی خودروداران پیوستند.
چگونه انتظار داریم که گروههایی که به خاطر اختلال حکمرانی نوپدید منتفع شدند، به وعدههای آینده اعتماد کنند و به امید هوای تازه تر، بهشت نقد را به امید وعده فردا از دست بدهند و باز هم چگونه انتظار داریم کسانی که از این حکمرانی نوپدید متضرر شده اند، طریق عقل و خردورزی پیشه کنند و به گفتوگوی سازنده تن بدهند و چگونه انتظار داریم که اهالی سیاست و حکومت، گردن زیر تیغ تیز نقد و خودفهمی بدهند و به عدالت و عقلانیت رقیب دل بسپارند. واضح است که منظور از شرح این معمای وضعيت، توجیه بیعملی و ماندن در پیچیدگی مرکب نیست، بلکه تاکید بر ضرورت تشخیص و یافتن نقاط اهرمی است که بتواند بر تعادل معیوب ایجاد شده در اثر پیچیدگی مرکب فائق آید.
یکی از دشوارترین و پرمعماترین حوزههایی که شاکله سیاست گذاری ایرانی در آن قرین انفعال و مبتلای به پیچیدگی مرکب شد، مواجهه با پول مدرن و در پی آن ورود دلارهای نفتی بود که تا امروز هم استمرار داشته است. تورمهای طولانی دو رقمی، رکودهای توام با تورم، خروج ارز در ابعاد فوق تصور در دورانهای مختلف، شکلگیری روابط ناسالم در معاملات ارزی و سوءاستفاده از ارزهای سهمیه ای، نشانگرهای این پیچیدگی مرکب هستند. این که بعد از چهلسال پرچالش، تازه در سال ۹۸ بانک مرکزی ما ابزارهای اولیه سیاست پولی مانند عملیات بازار باز را به کار می گیرد و این که مفاهیم و نظریههای پایهای سیاستگذاری ارزی مانند سهگانه ناممکن impossible trinity ماندل و فلمینگ، در طول دهها سال عمر بانک مرکزی مورد غفلت قرار می گیرد، نشانه عمق پیچیدگی مرکب است. غفلت از این عقلانیت بنیادین تئوریزه شده به وسیله فلمینگ و ماندل، سبب شده که اعداد و ارقام عجیب و غریبی برای قیمت دلار توسط مقامات و کارشناسان و حتی اساتید صاحبعنوان اقتصاد کشور مطرح شود.
این خطای فاحش سیاستگذاری و غفلت حوزه نظری و آکادمیک و البته سودجویی اهالی تجارت خارجی و به تعبیر پیروان مارکس، بورژوازی کمپرادور، مسیر خروج ارز در شرایط تحریم را هموار و رهوار ساخت و شاکله سیاست ارزی کشور را زمینگیر کرد. روی دیگر این سکه، بیماری هلندی است که خود یکی از گونههای مهم پیچیدگی مرکب محسوب میشود و در جای دیگر به تفصیل درباره نسخه ایرانی آن سخن گفتهايم. بحث درباره نابسندگیها و نقاط کور حکمرانی پول و ارز در شرایط تحریم ناجوانمردانه دشمنان مردم ایران، به گفتار مستقلی نیاز دارد. آنچه که در این گفتار مطرح شد، صرفا در حد اشاره ای بود به یکی از مصادیق بسیار مهم زمینگیرشدن شاکله در وضعيت پیچیدگی مرکب.
چو در طاس لغزنده افتاد مور
رهاننده را چاره باید نه زور