حملات اسرائیل به ایران و دیگر اضلاع محور مقاومت، اقداماتی ضروری برای امروز است تا تصویر ازدسترفتۀ اسرائیل را دوباره به دست آورد. اسرائیل از ضربات سخت به ایران ابداً در پی جنگی تمامعیار نیست. عدم پاسخ رسمی اسرائیل به عملیات وعدۀ صادق میتواند مهمترین دلیل برای اثبات این مدعا باشد. شروع جنگی تمامعیار با ایران آستانهای دارد که نتانیاهو قدمزدن در این آستانه را میداند. او همچنان به ما زخم خواهد زد، مگر پاسخ ایران این بار بهگونهای باشد که نتانیاهو حقیقتا در آینۀ آن نابودی نزدیکتر خود و اسرائیل را به نظاره بنشیند.
یازده ماه از عملیات هفت اکتبر میگذرد و آتش جنگ هر روز سوزندهتر از دیروز در حال گُر گرفتن است. اینک خوشبینترین چشمها هم نمیتوانند به راحتیِ روزهای نخست برای این کلاف سردرگم، عاقبتی پیشبینیپذیر متصور باشند. برخلاف پیشبینیها ارتش رژیم صهیونیستی بیش از ده ماه جنگ را تاب آورده است. برخلاف پیشبینیها همچنان راکتهای حماس از دل ویرانههای غزه خود را به آسمان اسرائیل میرسانند. برخلاف پیشبینیها ایران وعدۀ صادقی را رقم میزند و در کمال شگفتی هنیه در تهران به شهادت میرسد. یک چیز روشن است و آن اینکه چنین شگفتیهایی امکان وقوع خود را از درک مشترک بازیگرانی به دست میآورند که نبرد حاضر را نه میدانی برای کسب منافع یا امتیازاتی راهبردی، که عرصۀ بقا و نزاعی بر سر حیات و ممات خود یافتهاند. همان که رهبر انقلاب در دیدار دوم خردادماه با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، تأکید کردند: «شرایط کنونی منطقه بهگونهای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهۀ حق». کسی که امروز صحنۀ نبرد را اینچنین نبیند، نهتنها تشخیص درستی دربارۀ گام ضروری خود در این جنگ نخواهد داشت، معنی گامهای دشمن را نیز نخواهد فهمید.
نتانیاهو از معدود افرادی است که عمیقاً میداند این جنگ نه صرفاً بقاء او که بقاء اسرائیل را هدف گرفته است و بنابراین هر جنایتی برای نجات مجاز است. او محکم در برابر هر صلحی ایستاده است و هر روند صلحی را برهم میزند. برای نتانیاهو هر صلحی در این شرایط، معنایی جز نزدیکترشدن به تشکیل موجودیت سیاسی فلسطین ندارد. او در همۀ این سالها با ساخت شهرکهای متعدد صهیونیستی، حتی اجازه نداد تا جمعیت متحدی در کرانۀ باختری شکل بگیرد. تنها این غزه بود که از دستش خارج ماند و تشکیلاتی از مردم فلسطین توانست در آن شکل بگیرد؛ همان تعلل هم نهایتاً بزرگترین ضربه را به اسرائیل وارد آورد.
نتانیاهو، بهعنوان میراثدار جناح راست اسرائیل، عمیقاً باور دارد که امکان وجود دو کشور در ارض فلسطین یک سراب است. چراکه پذیرفتن موجودیتی بهنام دولت فلسطین، همانطور که حدود یک قرن پیش چرچیل گفته بود، امکان تثبیت دولت یهودی را از بین میبرد. نتانیاهو در گفتوگویی با شبکۀ آمریکایی ایبیسی تأکید کرد: «من از هرکس که دربارۀ راهحل دو دولتی صحبت میکند، سؤال میپرسم که معنای آن چیست؟ فلسطینیها ارتش داشته باشند؟ بتوانند با ایران معاهدۀ نظامی امضا کنند؟ از کره شمالی راکت و دیگر سلاحهای کشنده وارد کنند؟ به آموزش فرزندان خود برای تروریسم و نابودی ادامه دهند؟ البته که نه». اینک نتانیاهو بهدرستی طوفانالاقصی را واقعیترین گام فلسطینیان در راستای تبدیلشدن به یک دولت میداند که توانسته است خود را حتی بر جناحهای اسرائیلی تحمیل کند. همه آمادهاند تا بپذیرند که این جنگ را همینجا تمام کنند تا همهچیز بهجای اولش برگردد، بدون اینکه متوجه باشند اتفاقی رخ داده است و تصویر اسرائیل از یک دولت ابدی به نزد همه جهان و مشخصاً فلسطینیها و مردم مسلمان به رژیمی متزلزل فروکاسته شده است. نتانیاهو اینک بهعنوان بزرگترین پاسدار آرمان صهیونیسم میکوشد تا نیروی درونی صهیونیسم را بازیابد و همچنین با هر جنایتی نیروی بازدارندگی آن را بدان برگرداند. او میداند که این مهلکه، مهلکه بقاست نه آنگونه که سادهلوحانی همچون لاپید میپندارند که گویی نزاعی است که اتفاق افتاده است و باید با دیپلماسی فعال و شاید پذیرش ایدۀ دودولتی برای آن چارهای معقول اندیشید.
هرچند ایالات متحده از تصمیم حمله اسرائیل به سفارت ایران در سوریه ابراز بیاطلاعی کرد اما واضح است که ترور شهید هنیه در تهران نهتنها با چراغ سبز آمریکا بلکه به احتمال بسیار قوی با همکاری او به ثمر نشسته است و این بزرگترین دستاورد نتانیاهو است. به نظر میرسد نتانیاهو برخلاف ماههای اولیۀ جنگ توانسته است آمریکا را قانع کند که ایدۀ سیاستزادیی از خاورمیانه بهراحتی محقق نخواهد شد. بازی همچنان در خاورمیانه ادامه دارد و اسرائیل بر سر بقای خود میجنگد. اسرائیل آماده جنگ با ایران نیست اما در برابر خطری که عمیقاً او را و اسرائیل را تهدید کرده است، حاضر است هر کاری بکند. به عبارت دیگر، حملات اسرائیل به ایران، حزبالله و دیگر اضلاع محور مقاومت، اقداماتی ضروری برای امروز است تا تصویر ازدسترفتۀ اسرائیل را دوباره به دست آورد. اسرائیل از ضربات سخت به ایران ابداً در پی جنگی تمامعیار نیست. عدم پاسخ رسمی اسرائیل به عملیات وعدۀ صادق میتواند مهمترین دلیل برای اثبات این مدعا باشد. گویی شروع جنگی تمامعیار با ایران آستانهای دارد که نتانیاهو قدمزدن در این آستانه را میداند. او همچنان به ما زخم خواهد زد، مگر پاسخ ایران این بار بهگونهای باشد که نتانیاهو حقیقتا در آینۀ آن نابودی نزدیکتر خود و اسرائیل را به نظاره بنشیند.
اقدامات متهورانهای چون حذف نفر اول حماس در خاک ایران، حذف نفر دوم حزبالله، ادعای ترور محمدالضیف و ترور روزانۀ رهبران مقاومت و هفتادبار تشویق پیاپی در کنگره آمریکا، به شکل چشمگیری بر محبوبیت نتانیاهو در اسرائیل افزوده است. شکی نیست که نابودی اسرائیل تنها از درون ممکن است؛ پاسخ جمهوری اسلامی باید برای نتانیاهو بهنحوی سهمگین باشد که حیات سیاسی او را با مخاطرهای جدی روبهرو سازد. به عبارت دیگر نتانیاهو فقط در صورتی از ضربهزدن به ایران دستخواهد کشید که تسلیم شود و دریابد حملاتش به ایران برای بقای او و اسرائیل خطرناکتر است تا مهلکه جنگ با حماس فلسطین.