اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





خون لختۀ سیاست
اقتصاد سیاسی مولد، به‌عنوان دستور کار عاجل جبهه مقاومت


۲ مرداد ۱۴۰۰   2573  7  0 سرمقاله
همان‌طور که اسلام عقیدتی نمی‌توانست به‌عنوان یک منبعِ داراییِ ازپیش رستگارکننده، نقطۀ اتکای زندگی مسلمان باشد، بلکه اسلام، آزمون و ابتلای هرروز و هرلحظۀ زندگی مسلمان است، نفت هم نمی‌تواند به‌عنوان یک منبعِ ازپیش تامین‌کنندۀ زندگی قرار گیرد. نفت به پایان رسیده است، هم‌چنان که اسلام عقیدتی به پایان رسیده است. ما نیازمند یک اقتصاد مولد هستیم

ما ضربۀ سهمگینی خوردیم؛ و هرگز سوگواری‌مان نمی‌توانست به سرعت تمام شود. اما این سوگواری هشیاری ما نبود. بلکه در اثر ضربۀ سختی که خوردیم در وضعی معلق قرار گرفتیم. وضع کسانی که تنها نقطۀ اتصال‌شان را با واقعیت از دست داده‌اند. پس از آن، در پناه احساس یک پیروزی کاذب، از درگیری با خطر دست کشیدیم؛ در واقع امکان ادامۀ مبارزه را منتفی دانستیم. ما مدتی است که اسیر حوادث شده‌ایم و بدتر از آن، احساس خطرمان را از دست داده‌ایم. آیا، امروز که امیدی پوشیده با بیم‌های متراکم، از ترس تکرار اشتباهات مرگبار، پیدا شده می‌توانیم سر بلند کنیم و آن‌چه را از سر گذرانده‌ایم باز ببینیم؟

تا قبل از ترور سردار شهید، منازعه بر سر حضور نظامی و سیاسی امریکا در منطقه بود؛ و یا ماجرا در فلسطین بر سر پیش‌روی صهیونیست‌ها. راه مقابله نیز سازمان‌دهی هسته‌های مختلفِ مقاومت و فشار آوردن به رقیب از طریق تمرکز بر اهداف متعیّن و استراتژیک بود. گروه‌های مقاومت سه چیز لازم داشتند: ایدئولوژی‌ای برای مبارزه، پول و سلاح. و این هر سه را جمهوری اسلامی ایران می‌توانست فراهم آورد. تقابل از چهار دهه پیش آغاز شده بود و از ۲۰۰۱، یعنی زمان حضور امریکاییان در افغانستان، تا 2020 به اوج رسید. تقابلی که واقعیت خود را به آشکارترین شکل در ترور قاسم سلیمانی نشان داد.

اما شکل تقابل از دهۀ نود و با امضای قانون ایلسا توسط کلینتون در حال تغییر بود. توسعه و تشدید تحریم‌های اقتصادی علیه ایران در دهۀ اخیر، برخلاف آنچه عموماً تصور می‌شود، تنها تنگ‌تر کردن حلقۀ محاصره نبوده است، بلکه شکل تقابل و زمین بازی تغییر یافته است. درآمد نفتی به‌عنوان مهم‌ترین پشتوانۀ اقتصادی تأمین گروه‌های مقاومت به‌تدریج کاهش یافته است؛ نه فقط به دلیل فشار بر روی مشتریان، بلکه در آخرین گام به‌واسطۀ کاهش شدید ارزش آن. و ما همچنان در پی گشودن راه‌هایی برای انتقال نفت به خارج یا انتقال پول به ایران هستیم؛ یا با مذاکره و یا با دور زدن! اما حتی اگر با طرد مذاکره و با طرد دور زدن می‌خواستیم به استقبال تحریم‌ها برویم و در این استقبال از تحریم می‌توانستیم از منطقۀ اقتصادی مقاومت سخن بگوییم، یعنی اگر می‌توانستیم به ایجاد یک چرخۀ اقتصادی مستقل از نظام مبادلۀ جهانیِ مبتنی بر دلار و یورو امید داشته باشیم - و به این ترتیب در پیِ ایجاد مفرهایی برای گردش پول و کالا باشیم، استراتژِی‌ای که هنوز هم باید در دستور کار باشد - امروز دیگر به سادگی نمی‌توانیم آن را به‌عنوان راهبرد نخست مقاومت قرار دهیم.

امریکاییان با تحریم ایران و اخیراً سوریه، فشار آوردن به عراق و وادار کردنش به توافقات اقتصادی جدید برای محدودتر شدن و حتی خفه شدن حضور اقتصادی ایران در عراق و ایجاد اختلالات ارزی و اقتصادی در لبنان – تا جایی که در آستانه فروپاشی کامل قرار گیرد - چیزی را هدف قرار داده‌اند که دیگر تنها  فشار بر گروه‌های مقاومت نیست، بلکه تضعیف و هدم دولت در این کشورهاست.

هرقدر گروه‌های مقاومت در این منطقه توفیق بیشتری یافته‌اند تا با مشارکت در سازوکارهای عادی، درون دولت‌ها ممزوج شوند و به این ترتیب خود را یا به‌عنوان نیرویی حاکمیتی (نظیر الحشد الشعبی) و یا به‌عنوان نیرویی در ائتلاف با دولت (نظیر حزب الله) قرار دهند، امریکاییان بیشتر خودِ دولت را در این کشورها هدف قرار داده‌اند. (بگذارید بپرسیم آیا این تهدیدی پیش روی اسلامگرایان کارآمد ترک هم نیست؟)

آنچه امریکاییان هدف قرار داده اند دیگر نحوی فشار سیاسی یا نظامی نیست، بلکه مسئلۀ اصلی جداسازی چرخۀ تمرکز و توزیع قدرتِ معطوف به دولت از چرخۀ تولید و توزیع ثروت است. توجه به این جداسازی، یعنی تا حد ممکن سیاست‌زدایی از اقتصاد، چه اهمیتی دارد؟ تا پیش از این تمرکز و توزیع قدرت می‌توانسته از طریق بازی‌های سیاسی، سازوکارهای ایدئولوژیک و تبلیغات رسانه‌ای، به نیروی مقاومت، سازمان موثر و مولد مبارزه دهد. اما در جریان این تفکیک، دولت از جایگاه تدبیر اقتصاد سیاسی کشور به زائده‌ای که از چرخه‌های اقتصاد تغذیه می‌کند بدل شده است. از سوی دیگر چرخه‌های گردش ثروت، نیروی مولد حیات سیاسی نیستند. به این ترتیب آرمان‌های سیاسی، همچنان که پیش‌بینی می‌شد، زیست مستقلی دارند که الزام خود را نسبت به چرخۀ زندگی اقتصادی از دست می‌دهند. اما چگونه می‌توان از پس این تفکیک برآمد؟

اگر تلاش‌های دویست‌سالۀ اخیر برای سیاسی شدن پهنۀ امت اسلام، نفوذ در اسلام عقیدتی و تبدیل آن به اسلام سیاسی بوده است، اگر آن منبعی که به ما قدرت مبارزه می‌داده ایدئولوژی اسلام سیاسی بود، اگر سیاسی کردن ارتقای دستگاه عقیدتی از یک ساز و کار رستگارکننده به‌عنوان آزمونی برای به خطر انداختن زندگی مسلمان است، ما فراموش کردیم که این فرآیند باید از سطح دستگاه عقیدتی عبور کند و به خود زندگی مادی تسرّی یابد.

آن چیزی که روزی مایۀ تخدیر امت بود اسلام عقیدتی بود. چیزی که امروز مایۀ تخدیر جامعه است خود جریان زندگی روزمره مادی است؛ اما نه در مقام کنش هرروزین، بلکه در مقام شیوۀ تولید زندگی مادی؛ یعنی خود اقتصاد! ما نیاز داریم که اقتصاد را از مقام دستگاه تامین‌کنندۀ معیشت خارج کنیم و آن را به آزمونی برای به خطر انداختن مسلمان بدل سازیم.

سیاسی شدن اقتصاد؛ خصلت آزمونی پیدا کردن اقتصاد، در این لحظه چه معنی‌ای می‌تواند داشته باشد؟ همان‌طور که اسلام عقیدتی نمی‌توانست به‌عنوان یک منبعِ داراییِ ازپیش‌رستگارکننده، نقطۀ اتکای زندگی مسلمان باشد، بلکه اسلام، آزمون و ابتلای هرروز و هر لحظۀ زندگی مسلمان است، نفت هم نمی‌تواند به‌عنوان یک منبعِ ازپیش‌تامین‌کنندۀ زندگی قرار گیرد. نفت به پایان رسیده است، هم‌چنان که اسلام عقیدتی به پایان رسیده است. ما نیازمند یک اقتصاد مولد هستیم. این چنین اقتصادی در هر خطه از پهنۀ امت اسلام معنایی دارد.

دربارۀ عراق مسئله اصلی نفوذ در ساختارهای تصمیم‌گیرنده دربارۀ اقتصاد است. باید بتوان دولت عراق را برای در پیش گرفتن سیاستِ یک اقتصاد مقاومتی یاری کرد. تمامی چینش‌های ما برای ایجاد ائتلاف‌هایی درون عراق، گفت‌وگو با هم‌پیمانان‎‌مان در سطوح مختلف سیاسی، فعالیت فرهنگی‌مان در گفت‌وگو با مردم و نخبگان مذهبی و فکری باید مبتنی بر ایجاد یک اقتصاد تولیدی باشد. چنین استراتژی‌ای البته به تناسب وضعیت سیاسی دیگر کشورها، یعنی لبنان و سوریه، باید طراحی و پیاده شود.

مسئله اصلی بعدی، پرسش از رابطۀ فعال شدن چنین حرکتی با فعال شدن اقتصاد مقاومتی در ایران است. در این ‌جا مسئله به هیچ وجه تبدیل کردن آن مناطق به بازار محصولات ایرانی نیست، چیزی که معمولاً در توجه به منطقه به‌عنوان منطقۀ اقتصادی مقاومت خلاف آن در نظر گرفته می‌شود. عراق، سوریه و لبنان به اشکال مختلف تجربیاتی از اقتصادی شدن و صنعتی شدن دارند. این تجربیات می‌تواند مایۀ ایجاد هسته‌های تولید اقتصادی در این کشورها باشد. هسته‌هایی که در رابطه با نظایرشان در کشورهای دیگر منطقه مقاومت می‌توانند توانایی و زایایی پیدا کنند. توجه به منطقه اقتصادی مقاومت باید توجه به این منطقه به‌عنوان یک کل باشد، نه در نظر گرفتن آن به‌عنوان پیرامونی به مرکزیت ایران.

مقاومت نفت اسلام سیاسی
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)