اسلام، حکومت را با تعبير ولایت بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا - يعني اشتقاقات كلمۀ ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد، و آن کسانی که قدرت حکومتِ بر آنها، در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگي جداییناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است.
اشاره: تلاشهای علمی سده اخیر در بازتفسیر تاریخ تشیع، منجر به پیدایش درکی جدید و سیاسی از مقدسترین وقایع و مفاهیم اسلامی شد. این تلاشها را میتوان در میراث علمایی همچون علامه طباطبایی، امام خمینی و آیتالله خامنهای با وضوح بیشتری مشاهده کرد. ادبیاتی که در این حوزه تولید شد، مدعی ضروریبودن ولایت است و این بدان معناست که انسانها نه از آن جهت که معترف به گزارههای مذهبی خاصی هستند، بلکه از آن جهت که انسان هستند، میتوانند و بایستی در ایده «ولایت» مشارکت نمایند. شیوه طرح و مهمتر از آن پیگیری این ایده علمی، تولیدکننده امکاناتی بوده است که بنیانگذاران انقلاب اسلامی ایران، توانستند بهواسطه آنها، عمومیت را دنبال کنند و ملتی بسازند. آیتالله خامنهای به عنوان یکی از افراد شاخص این جریان، در یکی از گفتارها درباره ماجرای غدیر خم، ضمن توضیح معنای لغوی ولایت، سعی میکند تا ضروری بودن این ایده را توضیح دهد. قطعه پیش رو، بخش کوتاهی از مجموعه «حلقه سوم انسان 250 ساله» است که به همت انتشارات صهبا، گفتارهای آیتالله خامنهای را درباره تاریخ امامت، به نظم و تالیف درآورده است.
عکس: نقاشی حسن روحالامین با عنوان «بیعت روز غدیر»، که برای نصب بر روی دیوارهای باب قبله حرم حضرت امیر (علیهالسلام) آماده شده است.
... بعد دیگر، کلمه و مضمون ولایت است که در ماجرای غدیر تکرار شد: «من کنت مولاه فهذا على مولاه». پیامبر اکرم در این ماجرای تاریخی و در این نصب بزرگ، حکومت را با تعبير «ولایت» بیان کرد. در زبان عربی و زبانهای دیگر، برای این پدیدهای که اسمش حکومت و زمامداری و حکمرانی است، یعنی برای کسی یا جماعتی که بر یک جامعه حکومت میکند و فرمان میراند، تعبيرات گوناگونی آورده شده است؛ که هر یک از این تعبیرات، اشاره به جهت خاصی است. مثلا تعبیر حکومت، اشاره به این دارد: آن کسی که در رأس قدرت است، یا آن جماعتی که در رأس قدرتند، حکم میکنند، و جامعه و افراد مردم، حکم و فرمان آنها را اطاعت میکنند. یک تعبیر دیگر، تعبير سلطنت است، که به معنای مسلط بودن و مقتدر بودن و امور را در سلطه خود درآوردن است. در فارسی نیز همین تعابير وجود دارد؛ مثلا زمامداری، که اشاره به یک جنبه از حکومت است. یا مثلا حکمرانی و فرماندهی، که هرکدام به یک جنبه اشاره میکند. در اسلام، بیشتر از همه، بر روی کلمه ولایت تکیه شده است. هم در اینجا و هم در آیه شریفه «انما ولیکم الله و رسوله»، پديده حکومت را با نام ولایت بیان کرده است.
ولایت، معنای عجیبی است. اصل معنای ولایت، عبارت از نزدیک بودن دو چیز با یکدیگر است. فرض بفرمایید وقتی که دو ریسمان، محکم به هم تابیده میشوند و جدا کردن آنها از یکدیگر، به آسانی ممکن نیست، آن را در عربی «ولایت» میگویند.
ولایت، یعنی اتصال و ارتباط و قرب دو چیز به صورت مماس و مستحکم با یکدیگر. همه معانیای که برای ولایت در لغت ذکر شده است -معنای محبت، معنای قیمومت، و بقيه معانی، که هفت هشت معنا در زبان عربی هست- از این جهت است که در هرکدام از اینها، به نوعی این قرب و نزدیکی بین دو طرف ولایت وجود دارد. مثلا ولایت به معنای محبت است؛ چون محب و محبوب، با یکدیگر یک ارتباط و اتصال معنوی دارند و جداکردنشان از یکدیگر، امکان پذیر نیست.
اسلام، حکومت را با تعبير ولایت بیان میکند و شخصی را که در رأس حکومت قرار دارد، به عنوان والی، ولی، مولا - يعني اشتقاقات كلمۀ ولایت - معرفی میکند. معنای آن چیست؟ معنای آن، این است که در نظام سیاسی اسلام، آن کسی که در رأس قدرت قرار دارد، و آن کسانی که قدرت حکومتِ بر آنها، در اختیار اوست، ارتباط و اتصال و پیوستگي جداییناپذیری از هم دارند. این، معنای این قضیه است. این فلسفه سیاسی اسلام را در مسئله حکومت برای ما معنا میکند. هر حکومتی که این طور نباشد، این ولایت نیست؛ یعنی حاکمیتی که اسلام پیش بینی کرده است، نیست. اگر فرض کنیم در رأس قدرت، کسانی باشند که با مردم ارتباطی نداشته باشند، این ولایت نیست. اگر کسانی باشند که رابطۀ آنها با مردم، رابطۀ ترس و رعب و خوف باشد، نه رابطۀ محبت و التیام و پیوستگی، این ولایت نیست. اگر کسانی با کودتا بر سر کار بیایند، این ولایت نیست. اگر کسی با وراثت و جانشینی نسبی -منهای فضایل و كيفيات حقیقی که در حکومت شرط است- در رأس کار قرار گیرد، این ولایت نیست. ولایت، آن وقتی است که ارتباط والی یا ولی، با مردمی که ولایت بر آنها دارد، یک ارتباط نزدیک، صمیمانه، و محبت آمیز باشد. همان طوری که در مورد خود پیامبر وجود دارد، یعنی «بعث فيهم رسولا من انفسهم» یا «رسولا منهم» از خود آنها کسی را مبعوث کرده است؛ یعنی از خود مردم کسی باشد که عهدهدار مسئله ولایت و حکومت باشد. اساس کار در حاکمیت اسلام این است. 6/2/1376