اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





رقابت عقیم
جریانات حاضر در انتخابات، طرحی برای تولید ندارند.


۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۰   2238  3  0 سرمقاله
صحنه رسمی سیاست از جریان‌های غیرمولد پر شده است، جریان‌هایی که به‌نحوی از سرمایه‌های غیرمولد ارتزاق می‌کنند و در تمامی عرصه‌های فرهنگی، اقتصادی و سیاسی در کار سرکوب نیروهای مولدند. طرح آینده برای جمهوری اسلامی جز از طریق به‌میدان‌آمدن نیروهای مولد قابل‌تصور نیست. اما این کدام دولت است و کدام سیاستمدار که این نیروهای حاشیه‌ای را به متن پرشده‌ی سیاست بخواند و با تکیه بر توان آنها صحنه سیاست در ایران را تجدید کند؟

امروز صحنۀ سیاست کشور درهم‌پیچیده با مسائل و مناقشاتی است که هرچند برای بازیگران کنونی و فعال سیاست مهم است اما برای مردم کمترین اهمیتی ندارد. نه اینکه مردم اخبار این قبیل مسائل و خصوصاً مناقشات را پیگیری نکنند و اینجاوآنجا نشنوند و نخوانند، بلکه از آن جهت که دل در گرو این مناقشات ندارند و امیدی هم به عاقبتش نبسته‌اند و زندگی‌شان از این گفتگوهای سیاسی جدا شده است؛ گفتگوهایی که از دوگانه‌سازی‌های عقیم تغذیه می‌کنند. از دوگانۀ معیشت-مقاومت که دولت فعلی با آن شروع کرد گرفته تا دوگانۀ میدان و دیپلماسی که پس از هشت سال قرار است ماجرای انتخابات پیش‌رو را رقم بزند. روزگاری این دوگانه‌ها ریشه در گفتاری مولد داشتند که می‌توانستند جمعیتی را حول خود شکل دهند و به آنها وعده‌ای برای آینده دهند اما امروز از آنها چیزی بیشتر از لفاظی که حضور فرسودۀ بازیگران فعلی را توجیه می‌کنند نمانده است. اما چرا کار گفتار سیاسی به لفاظی‌های بیهوده کشیده است؟

امروز آنها که رأس هرم قدرت را اشغال کرده‌اند چه اصولگرا باشند و چه اصلاح‌طلب و چه آنها که با مواضعی رادیکال می‌خواهند تا مردم خسته را به سوی خود دعوت کنند همه در یک ویژگی مشترکند و آن اینکه طرحی برای تولید ندارند.

امروز ما در صحنه سیاست با بازیگرانی مواجه نیستیم که ایده‌هایی بکر برای اداره کشور دارند. این ایده‌ها امروز ایده‌هایی آزموده‌اند و ما در برابر کارنامه آنها ایستاده‌ایم. ما هم می‌دانیم طرح توزیع ثروت یعنی چه و هم می‌دانیم که هشت سال مذاکره ما را به چه وضعی رسانده است و باید بسیار بخت‌یار باشیم که بدانیم که فقدان طرحی برای تولید در این سالها ما را همزمان به انسداد در گفتار سیاسی و اداره معیشت مردم رسانده است.

بگذارید وعده‌های متعین و روشن گروه‌ها و جریان‌های سیاسی مختلف را خلاصه کنیم تا این نکته روشن شود. یک جناح مردم را به مذاکره دعوت می‌کند و جناحی دیگر به توزیع ثروت. یک طرف تلاش دارد تا موانع را از سر راه سرمایۀ خارجی بردارد تا این سرمایه‌ها صنعت و شغل و در نهایت رفاه ایجاد کند و دیگری تلاش دارد تا با برداشتن مانع انحصارگرایی و فساد امکان توزیع عادلانۀ ثروت و خدمت‌رسانی را فراهم کند و از این مسیر عدالت اقتصادی برقرار شود. اگر در این دو طرف از صنعتی‌سازی و اشتغال هم سخنی به میان آید، دوباره ارجاعی پیدا می‌کند به رفع موانع. اما کسی در این میان از این صحبت نمی‌کند که پول و سرمایه خود چگونه تولید می‌شوند؛ آیا آن سرمایۀ خارجی که می‌آید سرمایۀ ملی می‌شود و می‌تواند دوباره اینجا تولید شود؟ چگونه می‌توان سرمایۀ کسی دیگر را سرمایۀ مولد خود کرد؟ چگونه این سرمایۀ خارجی سیلی نباشد بر سر نهال‌های تازه‌رستۀ داخلی که نه تنها آبشان ندهد که خاک مولد و مغذی سرزمین‌مان را هم بشورد و ببرد؟ چگونه این سرمایۀ خارجی مدیران را برای تشکیل جوانه‌های صنعت و خلاقیت کم‌صبر نکند و پای صنعت خارجی را به شکل صاحبکارانه به کشور باز نکند؟ از طرف دیگر، آنها که به توزیع ثروت فکر می‌کنند و تا چندی پیش می‌توانستند مردم را بفریبند، به شما نمی‌گویند که کدام پول و ثروت را می‌خواهند پخش کنند؟ مگر ثروتی هست؟ مگر پولی تولید کرده‌اند که به فکر برداشتن موانع توزیع عادلانه هستند؟ کدام پول می‌خواهد ظرفیت‌های ملی را بیدار کند؟ این همه راه‌های متنوع و متعدد و جذاب برای شکوفایی قابلیت‌های داخلی قرار است با کدام ثروتِ «اینک در انحصار و یا به هدر رفته» باز شود؟

امروز ما در صحنه سیاست با بازیگرانی مواجه نیستیم که ایده‌هایی بکر برای اداره کشور دارند. این ایده‌ها امروز ایده‌هایی آزموده‌اند و ما در برابر کارنامه آنها ایستاده‌ایم. ما هم می‌دانیم طرح توزیع ثروت یعنی چه و هم می‌دانیم که هشت سال مذاکره ما را به چه وضعی رسانده است و باید بسیار بخت‌یار باشیم که بدانیم که فقدان طرحی برای تولید در این سالها ما را همزمان به انسداد در گفتار سیاسی و اداره معیشت مردم رسانده است. طرح تولید طرحی است که تکیه دارد به استقلال و دست کشیدن از درآمدهای خام رانتی. تا وقتی که کشوری به تولید ثروت از آنچه که دارد و ندارد فکر نکند نمی‌تواند مولد باشد و این تنها از طریق تکیه بر توان نیروهای مولد ممکن است. به عبارت دیگر، نیروی انسانی تکیه‌گاه تولید است آنگاه که فکر و اراده‌ای مستقل داشته باشد. دولتی که طرحی برای پیش کشیدن نیروهای مولد به صحنه کار و اداره کشور نداشته باشد و تنها به فکر حمایت مالی از آنها و یا صنعتی کردن یک شبه کشور با کمک کمپانی‌های بزرگ خارجی داشته باشد نمی‌تواند چرخ تولید را به حرکت درآورد. نیروهای مولد بر استعداد و فکر و توان و پشتکارشان تکیه دارند و به نحو مستقلی می‌توانند خود را اداره کنند. این نیروها هرچند ضعیفند، چراکه با جغرافیای عادی و عقیم زیر پایشان و بازیگران غیرمولد اما رسمیت‌یافته اطرافشان در جدال نابرابرند، اما سرشار از تازگی و هسته مقاوم یک کشورند. این هسته‌های مقاوم شاید چیزی بیشتر از کورسوهای امید نباشند اما در ائتلاف با نیروهایی همچون خود باقی می‌مانند و چه بسا بتوانند جغرافیای خود را در میانه جغرافیای عقیم تاسیس کنند.

صحنه رسمی سیاست در جمهوری اسلامی از جریان‌های غیرمولد پر شده است، جریان‌هایی که هر کدام به نحوی از سرمایه‌های غیرمولد ارتزاق می‌کنند و فرایندهایی را طی سالها ساخته‌اند که در تمامی عرصه‌های فرهنگی و اقتصادی و سیاسی در کار سرکوب نیروهای مولدند. طرح آینده برای جمهوری اسلامی جز از طریق به میدان آمدن نیروهای مولد قابل تصور نیست. اما این کدام دولت است و کدام سیاستمدار که این نیروهای حاشیه‌ای را به متن پر شده‌ی سیاست بخواند و با تکیه بر توان آنها صحنه سیاست در ایران را تجدید کند؟ ائتلاف با این نیروها آسان نیست؛ آنها مشارکت در اصل کار را می‌خواهند و تنها کسی می‌تواند پذیریای آنها و خطرشان باشد که آماده هر اتفاقی در آینده باشد.

تنها یک نکته مهم را باید در این آخر تذکر داد، گفتار تولید بی‌توجه به نیروهای مولد یا گفتاری بی‌سرانجام است و یا به دنبال مصادره طرح تولید.

.
اصلاح طلبان اصولگرایان تحریم
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
سرمقاله
اسرائیل و کابوس استقلال منطقه
آیا اردن، می‌تواند گام بعدی محور مقاومت برای تشکیل سازمان‌های ملی مستقل در منطقه باشد؟
محمدحسین تسخیری   
ایران تلاش برای شکل‌گیری سازمان‌های ملیِ باشخصیت را علی‌رغم تمام دشواری‌ها و ریسک‌هایش به عنوان راه نجات تمام کشورهای منطقه در پیش گرفته است. هر جبهۀ جدیدی که گشوده می‌شود، هر هسته جدیدی از مقاومت که در کشوری جدید، سربرمی‌آورد، تنها و تنها در این لحظه، یعنی لحظه‌ای که تبدیل به یک تشکیلات سازمان‌یافته و مسئولیت‌پذیر می‌شود، می‌تواند نویدبخش تولد یک ملت باشد و آن را نمایندگی کند.


سرمقاله
نام من، هیچ‌کس
جغرافیای مقاومت در محاصره افتاده است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمت‌جوی دیکته‌شده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازی‌های توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبهه‌ای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیه‌دار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهره‌ای جدید از این کشورها روبه‌رو شده است. آن‌ها با شما نمی‌جنگند؛ می‌خواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواسته‌اند که نگاه تنگ‌نظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)