اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





باید جرئت جنگ می‌داشتیم
قطعه‌ای از خاطرات چرچیل درباره تعلل در درگیری با آلمان


۱۶ مهر ۱۴۰۱   2341  0  0 سند سیاسی
آری ، وضع ما به اینجا کشیده شده بود. در ۱۹۳۶، هنگام اشغال رنانی از طرف آلمان، عملیات نظامی کوچکی کافی بود که هیتلر را بجای خود بنشاند. قبل از مونیخ یعنی هنگامیکه آلمان می‌خواست با چکسلواکی وارد کشمکش شود در جبهه مغرب بیش از ۱۳ لشکر نداشت. حتی در ۱۹۳۹ یعنی در مدتی که لهستان مقاومت میکرد ۴۲ لشکر آلمانی مجبور بود که در جبهه مشرق بجنگد، اما اکنون برتری با آلمان بود زیرا در هیچ لحظه متفقین، یعنی شکست‌دهندگان سابق آلمان، جرأت نکرده بودند که ابتکار عملیات را به‌دست بگیرند و حتی در موقعیکه قدرت داشتند نخواستند از تجاوزات مكرر هیتلر جلوگیری کنند.

اشاره: مسئلۀ تعلل در تصمیم‌گیری‌های سرنوشت‌ساز و مخاطراتی که می‌تواند به بار داشته باشد، مسئله‌ای عمومی برای تاریخ کشورهاست. امروز که جمهوری اسلامی در واپسین فرصت‌های تصمیم‌گیری در قبال جنگی که آغاز کرده، قرار دارد، خوانش مواجهه دولت بریتانیا و نخست‌وزیر مشهور آن، وینستون چرچیل، می‌تواند آموزنده باشد. متن پیش رو، قطعه‌ای از کتاب خاطرات چرچیل با عنوان «طوفان نزدیک می‌شود» به ترجمه تورج فرازمند است.

*عکس: ناوهای جنگی آلمان هیتلری پس از تصرف کامل بندر نارویک نروژ

مشکلات نروژ
در بیستم آوريل من لرد كرك را به‌فرماندهی واحد دریایی و نظامی و هوایی در منطقه «نارويك» منصوب کردم و در نتیجه ژنرال «مکیزی» تحت امر مستقیم او ، قرار گرفت. طبیعت خشن و تند لرد كرك مورد تردید نبود و فعالیت شدید او وزنه‌ای در مقابل کندی و آرامی اقدامات ما محسوب می‌شد. اما مشکلاتی که لرد كرك در محل با آن مواجه شد بیش از آن بود که به تصور ما که در دفتر وزارت دریاداری نشسته بودیم درآید. به‌علاوه افسران نیروی دریائی، حتی وقتی اختیارات کامل به ایشان داده می‌شود، همیشه در فرمان دادن به نیروهای زمینی، خصوصاً وقتی عملیات فقط نظامی باشد تردید و دودلی به خود راه می‌دهند. عکس این موضوع هم دربارۀ افسران زمینی صدق می‌کند. ما تصور می‌کردیم که با آزاد ساختن ژنرال مکیزی از مسئولیت اصلی اداره عملیات جنگی در نارويك، او را وادار خواهیم کرد که تاكتيك شديدي اتخاذ کند و اما نتیجه کاملا برعکس شد. وی همچنان دلایل مختلف برای مخالفت با هرگونه اقدام شدید ارائه می‌داد. و حقیقت اینکه دلیل هم اگر می‌خواستیم بیاوریم موجود بود. وضع آلمان‌ها طی هفته‌ای که ما از فکر حملۀ مستقیم به نارويك منصرف شدیم، در این منطقه بهتر شد. دو هزار سرباز آلمانی که در نارويك مستقر شده بودند در روز و شب فعالیت می‌کردند و سنگرهای جدید و آشیانه‌های مسلسل بیشتر می ساختند. همچنین دو یا سه هزار نفر از ملوانان کشتی‌های آلمانی که غرق شده بودند توسط واحدهای آلمانی در نارويك نجات داده شده و به نیروهای متمرکز در «نارويك» افزوده شده بودند.

نیروی هوایی آلمان در نارويك تقويت شده بود و سربازان و ناوگان ما در مقابل این بندر هر روز بیشتر حملات هوابیماهای بمب‌افکن و شکاری آلمان‌ها را تحمل می‌کردند لرد كرك خواست با پشتیبانی ناوگان و گلوله‌باران شهر به نارويك مستقيماً حمله کند. ولی ژنرال مکیزی با این امر مخالفت کرد. به عقیده او اگر هزاران نفر زن ومرد و كودك نروژی که در نارويك زندگی می‌کردند مجبور به تحمل گلوله‌باران شهر از طرف توپخانه ما می‌شدند، وی و افسران و سربازانش در مقابل ملت انگلیس شرمسار می‌شدند. لرد كرك بدون اظهارنظر دربارۀ این مطلب عين آن را به لندن گزارش داد. نه من و نه نخست‌وزیر در جلسه کمیتۀ عالی که در ۲۲ آوریل تشکیل شد، حضور نداشتیم، زیرا برای شرکت در شورای عالی جنگ که همان روز تشکیل می‌شد، به پاریس رفته بودیم. اما قبل از حرکت، من پاسخ زیر را تهیه و موافقت همکاران خود را نیز برای ارسال آن به فرمانده عملیات نارويك كسب كردم:

«البته لرد كرك مقررات مربوط به حمله به شهرهایی که افراد غیرنظامی در آن ساکن هستند می‌داند. اما اگر مجبور به حمله به نارويك شد می‌تواند شش ساعت قبل از شروع حمله، جریان را به اطلاع ساکنین شهر برساند و برای این کار می‌تواند از اعلامیه و راديو و ساير وسائل استفاده کند. لرد كرك بايد به فرماندهی نیروی آلمان اطلاع دهد که تمام مردم غیرنظامی باید از شهر خارج شوند و اگر فرماندهی آلمان با این امر مخالفت کند مسئول وقایع ناگوار خواهد بود. لردكرك همچنین می‌تواند از حمله به خطوط آهن ، شش ساعت قبل از حمله به شهر، خودداری کند تا مردم بتوانند از شهر خارج شوند».


کمیته دفاع با این خط مشی جنگی موافقت نمود و شديداً اعلام کرد که نباید به آلمان‌ها اجازه داد که با نگاهداری افراد غیرنظامی در شهر مانع از حمله نیروهای متفقین شو ند و شهر نارويك را به‌صورت يك پايگاه نظامی و جنگی درآورند. ما با نگرانی بسیار به پاریس رسیدیم. انگلیس‌ها مسئولیت عملیات در نروژ را قبول کرده بودند و جنگ نروژ برای ما جز نگرانی و اندوه چیز دیگری نداشت. به محض اینکه جلسه شورایعالی جنگ تشکیل شد، پلرنو به تشریح وضع کلی جنگ پرداخت و اهمیت آن به قدری بود که مسئلۀ پیاده‌کردن نیرو را از طرف اسکاندیناوی به‌کلی تحت‌الشعاع قرار می‌داد.

به عقیده پلرنو آلمانی‌ها از نظر جغرافیایی و استفاده از خطوط داخلی خود بر ما مزیت داشتند. آلمان‌ها دارای ۱۹۰ لشکر بودند که از ۱۵۰ تای آن می‌توانستند در جبهۀ مغرب استفاده کنند. متفقین فقط ۱۰۰ لشکر داشتند که ده‌تای آن انگلیسی بود. در جنگ گذشته آلمان ۶۵میلیون سکنه داشت و ۲۴۸ لشکر تهیه کرده بود که ۲۰۷ تای آن در جبهۀ مغرب می‌جنگیدند؛ انگلیس نیز ۶۹ لشکر تهیه کرده بود که که ۶۳ تای آن در جبهۀ مغرب بود به‌نحوی که مجموع لشکرهای متفقین در جبهه مغرب بالغ بر ۱۷۳ و لشکرهای آلمان بر ۲۰۷ بود. تفاوت بین این دو موقعی که آمریکا با ۳۴ لشکر وارد جنگ شد از میان رفت. اما وضع کنونی به‌مراتب بدتر بود. آلمان اکنون دارای ۸۰میلیون سکنه است و می‌تواند در حدود ۳۰۰ لشکر تهیه کند. انگلیس‌ها تا پایان سال ۱۹۴۰ بیش از ۲۰ لشکر نمی‌توانند به فرانسه بفرستند، پس متفقین باید با نیروهایی که از حیث تعداد به‌مراتب بیشتر از آنها هستند، مبارزه کنند. در حال حاضر نسبت لشکریان آلمان به متفقین به نسبت سه بر دو است و به‌زودی به نسبت ۲ بر ۱ خواهد رسید. در خصوص تجهیزات و سلاح‌ها نیز آلمان چه از حیث نیروی هوایی و چه از حیث تانك و زره‌پوش ومهمات بر متفقین برتری دارد؛ توپخانه آلمانی‌ها نیز قوی‌تر است.

اینها مطلبی بود که پلرنو اظهار نمود. آری ، وضع ما به اینجا کشیده شده بود. در ۱۹۳۶، هنگام اشغال رنانی از طرف آلمان، عملیات نظامی کوچکی کافی بود که هیتلر را بجای خود بنشاند. قبل از مونیخ یعنی هنگامی که آلمان می‌خواست با چکسلواکی وارد کشمکش شود در جبهه مغرب بیش از ۱۳ لشکر نداشت. حتی در ۱۹۳۹ یعنی در مدتی که لهستان مقاومت میکرد ۴۲ لشکر آلمانی مجبور بود که در جبهه مشرق بجنگد، اما اکنون برتری با آلمان بود زیرا در هیچ لحظه متفقین، یعنی شکست‌دهندگان سابق آلمان، جرئت نکرده بودند که ابتکار عملیات را به‌دست بگیرند و حتی در موقعی که قدرت داشتند نخواستند از تجاوزات مكرر هیتلر جلوگیری کنند.

چرچیل انگلیس جنگ
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)