اگر در کشورهای قدیمی، افرادی که از طریق توارث به املاک و ثروت فوق العاده دست یافتهاند، خسیس و صرفهجو باشند، بدون شک برکتی برای مردم کشور به ارمغان نمیآورند؛ این تنها باعث اختلافات بیشتر طبقاتی به ضرر طبقات پایینتر خواهد بود. خست و صرفهجویی زارعین تازهاسکانیافته، آنها که تمام درآمد و وقت و انرژی خود را صرف اصلاح اراضی و افزایش گله دامها میکنند و عملا پابرهنه هستند و پوشش خود را از پوست حیوانات خودشان تأمین میکنند، در واقع به افزایش قدرت تولیدی کمک میکنند. زیرا بدون این تلاشها، اراضی اصلاح و قابل بهرهبرداری -در حد معمول- نخواهند بود. همین خست و احتراز از مصرف در کشورهای جا افتاده باعث کاهش تولید خواهد گردید.
محمدرضا قربانی. مقصود لیست از سخن گفتن از مفهوم «ملت» در علم اقتصاد چیست؟ جوهرۀ تلاش علمی لیست به عنوان یک اقتصاددان، آنجایی که میخواهد نشان دهد اقتصاد چگونه شکل میگیرد، ضرورتا با گفتن از «ملت» گره میخورد. لیست در تبیین نسبت ذاتی اقتصاد و ملت معتقد است شخصیت یک ملت همچون مسئلهای واقعی، تعیین کنندۀ نوع اقتصاد آن ملت است. شخصیت یک ملت چیزی نیست که به عنوان امری بیرونی بر یک اقتصاد از پیش موجود، تحمیل شود و آن را حد بزند بلکه همچون موجودی زنده، سازنده تار و پود اقتصاد ملی خواهد بود. نامه پیش رو تلاش لیست برای بیان نمونههایی از شخصیت ملتها و تاثیر آنها بر شکل روابط اقتصادی آن کشورهاست. این مجموعه نامهها در سال 1372 توسط ناصر معتمدی به فارسی ترجمه و توسط شرکت سهامی انتشار عرضه شده است.
*عکس: افتتاح خط راه آهن بین کلن و بن در دوران تاسیس اتحادیه گمرکی میان ایالتهای آلمانی. نقاشی به سال 1844 توسط Nicolaus Christian Hohe، که در بایگانی شهر Brühl نگهداری میشود.
آقای عزیز
در اقتصاد ملی اقدامات و پیشامدهایی که روی شرایط زندگی، رشد و شکوفایی هنری افراد اثر میگذارد به همان اندازه متفاوت است که شرایط مختلف کشورها دیکته میکند. به طور کلی در یک جمله میتوان گفت اگر این شرایط و فضا باعث تقویت، رشد و شکوفایی قدرت تولیدی یک جامعه است مسلماً مفید میباشد؛ در غیر این صورت خیر. هر ملتی باید از راه خودش برای تقویت قدرت تولیدی تلاش نماید. به عبارت دیگر هر ملتی مكتب اقتصاد ملی خودش را دارد.
مضافاً شرایط، پیشامدها و... ممکن است در اقتصاد فردی به سود عدهای باشد و به ضرر جامعه و یا برعکس، در حالی که برای افرادی زیانبخش است به مقدار زیادی برای جامعه مفید باشد. بنابراین اقتصاد فردی با اقتصاد سیاسی متفاوت است (یکی نیست).
لذا در حالی که اقدامات و اصولی که در صورت استفاده تمام ملتها، ممكن است به حال بشریت مفید باشد، در عین حال برای بعضی کشورها احتمالاً مضر است و برعکس؛ اقتصاد سیاسی، اقتصاد بین المللگرا (کازموپولیتیکال) نیست.
آیا افزایش جمعیت باعث رونق اقتصاد ملی مورد نظر میشود؟ برای آمریکا، بله ولی برای چین و هندوستان خیر. مهاجرت مردم از کشورهایی که مواد غذایی در آن نایاب است و کارگر زیاده از حد، خود نوعی نعمت عمومی است. در حالی که مهاجرت آمریکاییها به مثلاً کانادا منظرهای رقتبار و اسفانگیز میباشد. گرچه صدور سیاهپوستان علی رغم کاهش جمعیت، ممکن است مفید به نظر برسد؛ در واقع صدور ضعف است و نه مایه قدرت .
آیا وجود کارگران به تقویت آن هدف مورد نظر کمکی میکند؟ بله، در کشورهایی که به طور متناسبی تقسیم کار شده باشد، در غیر این صورت قسمتی از آن از دست میرود. کشورهای کشاورزی، آنهایی که بازار صدور کالای اضافی خود را ندارند و قادر نیستند این اضافات را تبدیل به سایر تولیداتی که به احتیاجات و رفاه جامعه کمک میکند بنمایند، چیزی از افزایش جمعیت بیحاصل نصیبشان نمیشود. مردم ترجیح میدهند به جای پس انداختن کارگر بیشتر، قسمتی از وقت خود را به بیهودگی بگذرانند.
بنابراین جلوگیری از مهاجرت خارجیها {به داخل} قسمتی از نیروی کار ما را از میان میبرد که تنها میتواند از طریق سیاستی مقابل آن ـ یعنی فعال نمودن قدرت تولیدی کارگر در داخل جبران شود. این جمعیت - کارگران - تازه هستند که محصولات زراعتی اضافی را مصرف و در ازای آن تولیدات مناسب بیشتری عرضه مینمایند.
آیا این مطلب در مورد همه کشورها فقط شامل حال بخش کشاورزی است؟ خیر، در سرزمینهای تازهاسکانیافته کارگران اضافی و تولیدات اضافی برای مدتها به صورت پرحاصلی برای پاک کردن و اصلاح اراضی، برای ساختن خانه و اصطبل حیوانات و افزایش تعداد رمه به کار گرفته خواهند شد. به همین جهت ما این روزها شاهد رشد فعالیتها و تولیدات کشاورزی در غرب (آمریکا) هستیم در حالی که در شرق رکود و بیکاری حکمفرماست. بعد از رشد امکانات و فعالیتهای طبیعی در غرب، آنها نیز به همین مرحله رکود خواهند رسید. در چنین شرایطی، اگر این منطقه در مورد رشد فعالیتهای صنعتی خود اقدامی نکند، اضافه محصول غرب باعث رکود حتی بیشتر شرق خواهد گردید.
این چنین محدودیتهایی آیا میتواند برای همه کشورها به طور مساوی مفید واقع شود؟ خیر، مکزیکو و جمهوری جنوبی کارشان غیرعاقلانه خواهد بود، اگر در مقابل صدور سنگهای قیمتی و مواد خام، محصولات خارجی وارد ننمایند. مردمشان در حالت بیسوادی، تنبلی و ناآشنا با خیلی از لذایذ دنیوی، عمر میگذرانند. اول بایستی با ترویج لذتجویی دنیوی آنها را به کارهای سنگین متقاعد نموده، در جهت رشد ذهنی و عقلانی و شرایط پیشرفتهتر اجتماعی آشنا نمود. روسیه هرگز به قدرت صنعتی دست نخواهد یافت، مگر وقتی که امپراتور آن سرزمین پهناور، حاکمیت محلی به شهرهای مختلفه آن دیار بدهد؛ همانطوری که آلمانیها از همین طریق طی چند قرن از مرحلۀ توحش به رشد و شکوفایی و ثروت و تمدن فوقالعاده رسیدند. اسپانیا باید اول خودش را از شر خرافات دیکتاتوری مطلق و گوشهنشینی و صومعهگرایی رها کند. در آغاز لازم است مقداری آزادی، تأمین سرمایه، آموزش و پرورش و غیره فراهم آید تا قدرت صنعتی در یک جامعه نضج بگیرد و به شکوفایی برسد ، همان چیزی که اکنون در ایالات متحده به مقدار کافی فراهم است.
آیا ایالات متحده کارش درست است اگر در زمینه تمامی صنایع به طور تساوی اقدام کند؟ هرگونه اصلاحاتی باید قدم به قدم پیش برود. یک کشور نو و جدید مثل ایالات متحده ابتدا بایستی به صنایعی بپردازد که با به کار گرفتن تعدادی کارگر و محصولات نسبتاً زیاد کشاورزی و سایر مواد خام به کار افتد؛ صنایعی که با ماشینآلات و مصرف فزاینده داخلی پشتیبانی شود (مانند کارخانجات محصولات شیمیایی، پشم و پنبه بافی، افزار فلزی، آهن، آجر و سفالپزی و غیره که ورود قاچاقی آن هم کمتر فراهم است). در صورتی که برای تهیه و تولید محصولات ظریفتر به همین صورت اقدام گردد، در واقع به توسعه قدرت تولیدی لطمه خواهد خورد. ورود این اجناس رفاهی و تجملی به قیمتی ارزانتر از آنچه میتوانیم در داخل آنها را تولید کنیم و گسترش مصرف آن در میان بخش کارگری، باعث تقویت انگیزۀ تولیدی در میان ملت میشود، مصرف آن روزبهروز بیشتر و انگیزۀ تولید آن در داخل با کمی تشویق و حمایت روزبهروز فراهمتر میگردد.
آیا کانال کشی و گسترش شبکه راهآهن به حال یک کشور مفید است؟ در شرایطی که مردم و کالاها را به هم نزدیک میکند، گسترش فعالیتهای فوق الذکر، بهرهبرداری از نیروی کار و کارگر را -اگر تقسیم کار درست باشد- تقویت مینماید. اگر نه، ممکن است از طریق افزایش رقابت در تولید محصولات کشاورزی مازاد در مناطق مختلف، باعث تقویت قسمتی از کشور و ضرر قسمتی دیگر گردد. بنابراین من سخت معتقدم که به نفع مناطق شرقی پنسیلوانیاست (شامل نیویورک، ایالات نیوانگلاند، فیلادلفیا، نیوجرسی و چند ایالت شرقی دیگر - م.) که با استفاده از این امکانات ارتباطی جدید، بیشتر به تولید محصولات صنعتی بپردازد و آنها را با کالاهای کشاورزی غرب معاوضه نماید.
ماشین آلات و اختراعات جدید؟ برای کشورهایی که جمعیت متراکم که فقدان تجارت فعال، صنایعی جزئی و یا فراوانی کارگر (بیش از احتیاج) دارند، وجود ماشینآلات و اختراعات جدید یک مصیبت است. این در حالی است که در ایالات متحده این چنین اصلاحات و اقدامات نوعی برکت به حساب میآید. در طول زمان امیدوارم روزی بردگان این کشور به صورت آهن و برنج خود را عرضه کنند و زغال سنگ به جای شلاق، محرک و فعالکننده آنها باشد.
مصرف؟ سی (اقتصاددان فرانسوی) میگوید اگر مصرف، برداشت از منابع داخلی باشد، باعث افزایش ثروت است؛ ولی سؤال این است که آیا به افزایش قدرت تولیدی نیز کمک میکند؟ در کشورهای بیکارگان و تنبلصفتان صدها میلیون ممکن است مصرف شود بدون هیچگونه اثری مثبت ولی در میان ملتی این چنین صنعتگرا و فعال، من سخت تردید دارم مصرف معصومانه و صمیمانه ملت منجر به انگیزهای مؤثر در افزایش قدرت تولیدی کارگران گردد -اگر به درستی تقسیم شده باشند - مصرف و لذت زندگی، دو طرف یک قضیه هستند. آرزو و خواست لذت در زندگی، کراراً و كراراً باعث تلاش و فعالیت بیشتر در کارگر و تولید میشود و از آن طرف تولید، شرایط مصرف بیشتر را فراهم میآورد. بنابراین همانگونه که مصرف، تولید را رونق میدهد تولید نیز مصرف را رونق میبخشد.
خست؟ اگر در کشورهای قدیمی، افرادی که از طریق توارث به املاک و ثروت فوق العاده دست یافتهاند، خسیس و صرفهجو باشند، بدون شک برکتی برای مردم کشور به ارمغان نمیآورند؛ این تنها باعث اختلافات بیشتر طبقاتی به ضرر طبقات پایینتر خواهد بود. خست و صرفهجویی زارعین تازهاسکانیافته، آنها که تمام درآمد و وقت و انرژی خود را صرف اصلاح اراضی و افزایش گله دامها میکنند و عملا پابرهنه هستند و پوشش خود را از پوست حیوانات خودشان تأمین میکنند، در واقع به افزایش قدرت تولیدی کمک میکنند. زیرا بدون این تلاشها، اراضی اصلاح و قابل بهرهبرداری -در حد معمول- نخواهند بود. همین خست و احتراز از مصرف در کشورهای جا افتاده باعث کاهش تولید خواهد گردید؛ وقتی کفش و کلاه مصرف نمیشود کفشدوز و کلاهدوز نیست که نان گندم تولیدی آنها را مصرف نماید.
آیا وکلا، پزشکان، واعظین، قضات، قانونگذاران، مدیران، کتابداران کتابخانهها، نویسندگان، معلمین، نوازندگان و بازیگران به افزایش قدرت تولیدی کمک میکنند؟ در اسپانیا عمدتاً میشود گفت خیر. قانونگذاران، قضات، وکلا و حقوقدانان معمولاً مردم را حقیر و جاهل نگه میدارند. کشیشان شیره زمین را میکشند و از سستی افراطی جامعه بهره میبرند، معلمین فقط به طبقات وابسته و تحمیلی آموزش میدهند که تحمیلیتر شوند. نوازندگان و بازیگران تنها بیکاری بیکاران را برایشان قابل تحملتر میکنند. حتی وجود دانشمندان در این کشور زیانبار است زیرا اینان در پی آن نیستند که زندگی مردم را بهبود ببخشند. بلکه بر عکس در راه تباهی آن بیشتر تلاش میکنند. همه این وضعیت در ایالات متحده -آنجا که تلاش دانشمندان در واقع برای افزایش چشمگیر قدرت تولیدی است- چیز دیگری است. در آمریکا حقوقدانان، قانونگذاران، مدیران، قضات شرایط اجتماعی را بهبود بخشیده، کشیشان، واعظین، معلمین و نویسندگان و ناشران سعی در اصلاح فکر و روح مردم دارند حتی آنهایی که فقط در پی تفریح و سرگرمی بیشائبه برای مردم هستند، میتوانند از طریق این تفریحات و سرگرمیها به تجدید قوای خسته پرداخته آنها را آماده تلاش و فعالیتهای بعدی نمایند.
آیا ورود پول و سرمایه میتواند به افزایش قدرت تولیدی کمک نماید؟ در اسپانیا نتیجه معکوس دارد. راهی که برای تحصیل و مصرف آن انتخاب شده بود و نیز شرایط مردم و دولت، این متاع گرانبها را شرایط دولت و ملت آن کشور به چیزی زیانبار تبدیل نمود. در حالی که در آمریکا اگر پول در مقابل صدور کالای تولیدی به دست آید، باعث رشد و عظمت این کشور میشود. یک کشور مانند مکزیک ممکن است به میزان زیادی مواد خام ارزشمند داشته باشد که آن مفید برای افزایش قدرت تولیدی است و یا ممکن است در قیاس با قدرت صنعتی خود میزان منابع آن بسیار ناچیز باشد که در آن صورت ورود آن مفید خواهد بود.
بایستی به یاد داشته باشیم که در اینجا من قصد بررسی کامل این موارد را نداشتم و فقط در حد نیاز به آنها اشاراتی کردم؛ نیاز برای نشان دادن این نکته که هر کشور احتیاج به نسخهای خاص برای رشد و توسعه خود دارد.
ردینگ ۱۹ جولای ۱۸۲۷
با احترام فوقالعاده متواضعانه
خدمتگزار شما ف. لیست