اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





تنشِ تولید و تعادل
انتخابات ریاست‌جمهوری و فقدان طرح دفاع از اراده ملی


۳۰ خرداد ۱۴۰۳   941  4  0 سرمقاله
همه متفق‌اند که در مقابل اسرائیل، ایران باید از فلسطین دفاع کند و اختلاف نهایتاً بر سر نحوه و حدود دفاع از «آرمان فلسطین» است. بر این اساس، طبیعی است که مسئله فلسطین، تأثیر تعیین‌کننده‌ای در جریان انتخابات و سیاست‌های داخلی ایران نخواهد داشت. اما آنچه فلسطین و محور مقاومت را به مسئله‌ای اساسی برای آینده کشور تبدیل می‌کند، خود را در تقابل اساسی و پرتنش، اما پنهانِ دو نیروی متعارض در صحنۀ سیاست ایران نشان می‌دهد که البته مابه‌ازایی در صحنۀ جهانی هم دارد. تعارضی که دو سوی آن هرکدام آینده‌ای را برای اقتصاد سیاسیِ ایران تصور و با قدرت دنبال می‌کنند.

جمهوری اسلامی ایران در شرایطی رئیس‌جمهور خود را از دست داده که در یکی از سیاسی‌ترین و سرنوشت‌سازترین لحظات تاریخی خود به سر می‌برد. منطقۀ ما از آغاز طوفان‌الاقصی، درگیر کشاکشی سرنوشت‌ساز برای آیندۀ خود بوده است و شهید سیدابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهورِ تنها کشوری بود که «مقاومت» سیاست رسمی آن است. آن کشاکش برخلاف تصور، وضع یک‌سره‌ای ندارد و نقطۀ بحرانی خود را پشت سرنگذاشته است. ‌به تعبیر رهبر انقلاب، «شرایط کنونیِ منطقه به‌گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی، شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهۀ حق». شدت ضرباهنگ حوادث در این روزها، منطقه را آبستن آینده‌ای مبهم کرده است که چه‌بسا شباهتی با وضع کنونی آن نداشته باشد؛ آینده‌ای که در کوران حوادث و تحولات هرروزه، سمت‌وسوی قابل پیش‌بینی و مشخصی ندارد و در میانۀ کشاکش بازیگرانِ صحنه و تصمیم‌ و اراده‌شان رقم خواهد خورد. هر تصمیمی در این لحظاتِ پرتنش، معنایی متفاوت از همیشه پیدا می‌کند و می‌تواند به‌سادگی، اثری تعیین‌کننده بر سرنوشت منطقه داشته باشد.

بعد از گذشت بیش از هشت‌ماه از جنگ غزه، به‌رغم تمنای بازیگران دو طرف برای پایان جنگ، و البته برای هر یک به گونه‌ای، هم‌چنان آتش جنگ رو به فزونی است. صحنۀ جنگ در هرلحظه هم منتظر آتش‌بس دائم یا صلح است و هم مستعد تشدید و تحریق بیشتر؛ و همین کیفیت است که همۀ بازیگران را به فشار برای پایان‌بندی آن وا می‌دارد. حمله زمینی اسرائیل به رفح و تشدید عملیات متقابل نیروهای مقاومت و اسیرگیری جدید از رژیم صهیونیستی، استعفای برخی اعضای کابینۀ جنگی نتانیاهو، حملۀ وحشیانۀ رژیم صهیونیستی به النصیرات و آزادسازی چهار اسیر اسرائیلی، حملات بی‌سابقۀ حزب‌الله لبنان به خاک رژیم صهیونیستی در پاسخ به تجاوزات آن و اعلام آمادگی این رژیم برای حمله به لبنان، محکومیت‌های پی‌درپی سازمان ملل علیه اسرائیل و قطعنامۀ شورای امنیت علیه این رژیم، همگی در همین یک ماه اخیر رخ داده و پیش‌بینی آیندۀ جنگ را ناممکن کرده است. همۀ این‌ها بیش‌ازپیش بر پیچیدگی این جنگ می‌افزاید و خبر از درگیری عمیق بر سر نحوۀ پایان جنگ می‌دهد. نیروهای مقاومت به هر آتش‌بسی تن نمی‌دهند و در مقابل، هربار که فشارها بر اسرائیل برای آتش‌بس دائم به حد نهایی خود می‌رسد، اقدامی تازه از جانب این رژیم، همه چیز را به نقطۀ اول برمی‌گرداند.

در این میان، به‌نظر می‌رسد دولت آمریکا، کشورهای عربی و برخی جریان‌های سیاسیِ درون رژیم صهیونیستی، طرحی از پایان جنگ را دنبال می‌کنند که آیندۀ آن، تثبیت دودولتی و پایان مسئلۀ فلسطین و اسرائیل است که با عادی‌سازی روابط اسرائیل با همۀ کشورهای منطقه، به تعادل نهایی خود می‌رسد. این نیروها به‌دنبال برقراری تعادلی در منطقه هستند که در آن، با به‌رسمیت‌شناختن اسرائیل، همۀ کشورهای منطقه می‌توانند جایی در نظم اقتصادی و سیاسی جهان، به رهبری آمریکا داشته باشند. در مقابل، ایران حل این ماجرا و عمدۀ بحران‌های منطقه را در فروپاشی کامل رژیم صهیونیستی و استقلال کشورهای منطقه دنبال می‌کند. به نظر می‌رسد دولت فعلی رژیم صهیونیستی نیز جز با نابودی کامل مقاومت در فلسطین، حاضر به پایان جنگ نمی‌شود.

ابتدا به نظر می‌رسد مسئلۀ فلسطین، موضوعی مربوط به بخشی از سیاست خارجی ایران است که آن هم کمتر در حوزۀ نفوذ رؤسای جمهور قرار دارد. از طرف دیگر چه‌بسا همۀ احزاب و جریانات سیاسی رسمی کشور هم در کلیت ماجرای فلسطین، اختلاف قابل توجهی نداشته باشند. همه متفق‌اند که در مقابل اسرائیل، ایران باید از فلسطین دفاع کند و اختلاف نهایتاً بر سر نحوه و حدود دفاع از «آرمان فلسطین» است. بر این اساس، طبیعی است که مسئله فلسطین، تأثیر تعیین‌کننده‌ای در جریان انتخابات و سیاست‌های داخلی ایران نخواهد داشت.

اما آنچه فلسطین و محور مقاومت را به مسئله‌ای اساسی برای آینده کشور تبدیل می‌کند، خود را در تقابل اساسی و پرتنش، اما پنهانِ دو نیروی متعارض در صحنۀ سیاست ایران نشان می‌دهد که البته مابه‌ازایی در صحنۀ جهانی هم دارد. تعارضی که برخلاف همه تقابل‌های نامولّدِ موجود در صحنۀ انتخابات، چه بر سر برجام و چه بر سر حجاب، هرکدام آینده‌ای را برای اقتصاد سیاسیِ ایران تصور و با قدرت دنبال می‌کنند. از یک‌طرف، بخش عمده‌ای از نیروهای تأثیرگذار سیاسی از جناح‌های مختلف، تلاش دارند تا با ایجاد نوعی تعادل میان معادلات موجود جهانی از یک‌سو و مناسبات داخلی کشور از سوی دیگر، با تثبیت موقعیت ایران در نظم جهانی، از منافع این موقعیت و امنیت و آرامشی که از پی آن حاصل می‌شود، بهره ببرند. این تعادل می‌تواند در نسبت با قدرت هژمونیک غرب یا در نسبت با قدرت‌های نوظهوری همچون چین و بریکس صورت پذیرد. ایجاد تعادل در سطح روابط بین‌المللی، اقتضای شکلی از اقتصاد سیاسی برای ایران دارد که در آن، ایران به‌عنوان بخشی از چرخۀ اقتصاد جهانی، تنها می‌تواند صادرکنندۀ مواد خام و واردکننده کالای صنعتی باشد. دستگاه اداری کشور نیز آنچنان در رتق‌وفتق معیشت مردم و امور روزمره گرفتار است که شدیداً از این تعادل که وضع فعلی آن را تثبیت و تقویت می‌کند، استقبال می‌نماید. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین برای نیروهای تعادل‌گرا، چه در جناح اصولگرا و چه در جناح اصلاح‌طلب، نمی‌تواند چیزی مربوط به سیاست داخلی ایران باشد؛ بلکه نهایتاً به‌عنوان یک آرمان اصولی و ایدئولوژیک و حتی در مقام منافع ملی، در جایی بیرون از جریان ادارۀ کشور پیگیری می‌شود. و این، نیروهای تعادل‌گرا را به انفعال در برابر طرح قدرت‌های بزرگ جهانی، چه آمریکا و چه چین در منطقه می‌کشاند.

جهتی که نیروهای تعادل‌گرا دنبال می‌کنند، عمیقأ از سوی قدرت‌های جهانی نیز دنبال می‌شود. آن‌ها در تلاش‌اند تا با ایجاد نوعی تعادل میان قدرت‌های کوچک و بزرگِ منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای، نظم موجود را با ازبین‌بردن امکان ظهور هر نیروی جوهره‌مندی همچنان به نفع خود تثبیت نمایند. طوفان‌الاقصی توانست با برهم‌زدن این تعادل در منطقه، جغرافیایی تولید کند که در آن، فلسطین و کشورهای منطقه دیگر به‌سادگی نمی‌توانند در عرض کشوری به‌نام اسرائیل به مسیر خود ادامه دهند. ایران نیز همواره در پی آن بوده است تا با ایجاد تصویر تازه‌ای از جغرافیای منطقه، نظم جدیدی را در منطقه تولید کند که در آن، کشورها می‌توانند در عین برخورداری از شخصیت مستقل خود، از یک روابط درون‌زای اقتصادی و سیاسی در سطح منطقه برخوردار باشند.

آنچه تاکنون در اظهارات نامزدهای انتخابات دیده می‌شود، هیچ‌کدام چه در گفتمان کارشناسی و تخصص‌محور، چه در گفتمان کارآمدی و منافع ملی و چه در گفتمان جهانی‌سازی، واجد یک گفتار نیرومند و ارادۀ قوی برای تولید نیستند. حتی در گفتار انتخاباتی آن نامزدهایی که امید بیشتری می‌رود تا جهت تولید را نمایندگی کنند، آنچه بیشتر برجسته می‌نماید، تأکید بر برنامه یا کارآمدی برای حل مشکلات معیشتی و خدمت به مردم است؛ نه مشارکت مردم در سیاستِ تولید و نه درکی سیاسی از ایران در موقعیت جغرافیایی‌اش و نه درکی از جوهره قدرت ملی و آن نیروی درون‌زایی که می‌تواند منجر به جریان تولید در کشور شود. مشارکت مردم به کوتاه‌کردن دست دولت از اقتصاد ترجمه می‌شود و موقعیت جغرافیایی ایران، به ظرفیت‌های بالقوه‌اش برای کسب درآمدهای ترانزیتی تقلیل پیدا می‌کند.

در غیاب چنین جهتی در برنامه انتخاباتی نامزدها، که به نظر می‌رسد قصد دارند صرفاً نقش یک دولت خدمت‌رسان را به عهده بگیرند تا یک دولت مصمم که حامل نیروی سیاسی تولید و تغییر معادلات است، سازماندهی آن نیروهای اجتماعی که می‌توانند حامل نیروی سیاسی تولید باشند، مهم‌ترین اقدام در انتخابات پیشِ رو است.
 

جغرافیای مقاومت انتخابات تعادل جهانی
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)