اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





شبح دائمی اوراسیا
جنگ اوکراین و گسست اقتصاد سیاسی اوراسیا


۳ اردیبهشت ۱۴۰۱   2380  3  0 سرمقاله
جنگ اوکراین را در این جغرافیای سیاسی می‌توان تحلیل کرد و البته تحولات پس از آن را پیش‌بینی نمود. اگر لهستان در ۱۰۰سال گذشته باید با استقلال خودش اجازه اتحاد اوراسیا را نمی‌داد حالا نیز با تخریب اوکراین و شکل گیری یک جنگ فرسایشی، اقتصاد سیاسی اوراسیا از هم گسسته می‌شود. این جنگ تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که اوراسیا به‌نحو تضمین‌شده‌ای از هم جدا شود. از طرفی امریکا درست بعد از جنگ اوکراین تلاش‌های زیادی برای کنترل سیاست انرژی جهانی در پیش گرفت.

معادلات قدرت در سطح جهانی در حال تغییر است و این اثر خود را بر سیاست تک‌تک کشورها و روابط آن‌ها برجای خواهد گذاشت. از چندی پیش آشکار شده است که رقابت بین چین و آمریکا جدی‌ترین نزاع امروز جهان است. چیزی که به روشنی در سطوح مختلف، از کسب بازارهای اقتصادی گرفته تا تشکیل ائتلاف‌های منطقه‌ای، قابل پیگیری است. بنابراین اتفاقات فعلی اگر در چارچوب‌های مرسوم قبلی دیده شود نمی‌تواند به دقت آنچه را که به واقع در حال رخ دادن است توضیح دهد. در واقع توضیح دوگانه چین-آمریکا اصلی‌ترین نشانه برای نفوذ واقعی به دل اتفاقات است. جنگ اوکراین به عنوان مهم‌ترین رخداد بین‌المللی کنونی نیز از این قاعده مستثنی نیست.

با برگزیت انگلستان از اتحادیه اروپا خارج شد و زمینه را برای اتحاد هر چه بیشتر اوراسیا فراهم کرد. روسیه و اروپا نیز با سرعت و شدت بیشتری به سمت همگرایی حرکت کردند. با خط لوله انتقال گاز نورداستریم۲ وابستگی انرژی اروپا به روسیه کامل می‌شد. روسیه و اروپا می‌توانستند در فاصله‌ای از چین و آمریکا قطب جدیدی از قدرت را شکل دهند. این امکان زمینه را برای استقلال بیشتر اروپا از امریکا فراهم می‌کرد و به روسیه نیز اجازه می‌داد تا در قدرت پرشتاب اقتصادی چین هضم نشود. ایده‌هایی همچون تشکیل «ارتش اروپا» نیز نشان می‌داد که اروپا از مدت‌ها پیش به استقلال خود از آمریکا می‌اندیشد.

اتحاد اوراسیا از دیرباز برای انگلستان همچون یک تهدید جدی تلقی می‌شد، چرا که این اتحاد می‌توانست سرزمین پهناوری را به قدرت برّی در برابر قدرت بحری انگلستان تبدیل کند و این همان مسئله‌ای بود که مکیندر، سیاستمدار کهنه‌کار انگلیسی در ابتدای قرن بیستم، در مقالۀ مهم خود «محور جغرافیایی تاریخ» متذکر آن شده بود. مکیندر تشکیل این اتحاد را به معنای ایجاد قطب مهم در روابط بین‌الملل می‌دانست که نهایتا سبب می‌شود قدرت بحری انگلستان قدرتی پراکنده شود و موقعیت مسلط بین‌المللی خود را از دست بدهد. مکیندر در همان مقاله اشاره می‌کند که توجه به استقلال دولت‌های حائل (buffer state) در این جغرافیای سیاسی یکپارچه اهمیت کانونی خواهد داشت. وی پیشنهاد داده بود دولت لهستان باید به قدری قدرتمند و مستقل باشد تا امکان هرگونه اتحاد و پیوند میان این سرزمین پهناور، از روسیه تا آلمان و فرانسه، را بگیرد.

طبیعی است که هر چه اوراسیا به سمت اتحاد بیشتری حرکت کند، انگلستان احساس تهدید بیشتری خواهد کرد اما این تهدید امروز بعد از گذشت یک قرن شرایط متفاوتی دارد. در این احساس تهدید، امریکا هم شریک انگلستان است چرا که این اتحاد می‌تواند با دور کردن هر چه بیشتر اروپا از امریکا، قطب قدرت امریکا را در برابر چین تضعیف کند. در عین حال، اتحاد استراتژیک چین و روسیه به دلیل پیگیری جهت‌های سیاسی‌تر و معارضه‌جویانه‌تر توسط روسیه، می‌تواند شرایط را برای آمریکا وخیم‌تر نیز سازد.

جنگ اوکراین را در این جغرافیای سیاسی می‌توان تحلیل کرد و البته تحولات پس از آن را پیش‌بینی نمود. اگر لهستان در ۱۰۰سال گذشته باید با استقلال خودش اجازه اتحاد اوراسیا را نمی‌داد حالا نیز با تخریب اوکراین و شکل گیری یک جنگ فرسایشی، اقتصاد سیاسی اوراسیا از هم گسسته می‌شود. این جنگ تا زمانی ادامه پیدا خواهد کرد که اوراسیا به‌نحو تضمین‌شده‌ای از هم جدا شود. از طرفی امریکا درست بعد از جنگ اوکراین تلاش‌های زیادی برای کنترل سیاست انرژی جهانی در پیش گرفت. مشخصا می‌توان روی گسترش انتقال انرژی گاز بصورت LNG و ورود بیشتر آمریکا به بازار انرژی در جهان اشاره کرد. رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا از تصمیم این کشور برای افزایش تولید سالانه LNG به ۵۰میلیارد مترمکعب در سال خبر داد. قرارداد تجاری میان آلمان و قطر برای خرید و فروش گاز بصورت LNG و سفارش قطر برای ساخت چهار کشتی حمل کننده LNG به ژاپن نیز از دیگر پیامدهای این سیاست بود. از انجا که LNG باید از مسیرهای دریایی عبور کند روشن است که تا چه میزان قدرت بیشتری به امریکا برای کنترل سیاست انرژی جهانی به نسبت خط لوله‌های گازی خواهد داد. 

از سوی دیگر جنگ اوکراین انقدر باید ادامه یابد تا قدرت روسیه را فرسوده کند و خصلت معارضه‌جویانه این کشور را در برابر آمریکا از بین ببرد و در قدرت پیش‌بینی‌پذیر اقتصادی چین هضم شود. ماهیت قدرت چین تا اینجای کار وابسته به نظم اقتصادی جهان است که آمریکا هم در طرف مقابل آن قرار داد اما روسیه به دلیل اتکا به منابع طبیعی سرشار و البته قدرت نظامی خود همواره می‌تواند دردسرهای سیاسی جدیدی ایجاد کند و چه بسا سویه‌های تقابل چین در برابر آمریکا را تیزتر کند. به همین دلایل یعنی اهداف و ماهیت طرف‌های درگیر، جنگ اوکراین همانطور که مقامات انگلستان در ابتدای جنگ پیش‌بینی کرده بودند جنگی فرسایشی و طولانی خواهد بود.

اوراسیا انگلستان چین
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)