اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





آمریکایی که نمی‌شناسیم
با ترامپ، ما با چه آمریکایی روبه‌رو هستیم؟


۱۳ اسفند ۱۴۰۳   215  4  0 سرمقاله
این یک آمریکای جدید و بیگانه و شاید جهانی جدید باشد. جهانی که بیش از پیش با قواعد شکننده و‌ هنجارهای بین الملل بیگانه است. صورت‌بندی ترامپ و رفتار او به عنوان یک دیوانه با رفتاری وقاحت‌بار، البته اشاره ای به خروج آشکار او از هنجارهای معمول سیاسی و اداری دارد، اما نمی‌تواند پیشنهادی برای نفوذ به این آمریکای بیگانه بدهد. امتناع از تلاش برای فهم این آمریکای جدید و تهدیدهای آن، البته که به خطاهای فاحش در برابر این بحران جدید و جا ماندن از فرصت‌های نهفته در آن خواهد انجامید.

غیر از ایلان ماسک، شاید تنها هنری فورد باشد که بیش از او یا نزدیک به او به عنوان یک تاجر و صنعتگر آمریکایی در سیاست مداخله کرده باشد و حضورش تا آن اندازه نامترقبه و شگفت‌انگیز باشد. مردی که به شکل متناقضی هم‌زمان هم سطح دستمزدها را در کارخانه‌های خود افزایش داد و هم مخالف فعالیت اتحادیه‌های کارگری بود؛ هم در جنگ جهانی اول و دوم با توسعه صنایع نظامی امریکا مشارکت داشت و هم با مشارکت امریکا در جنگ مخالف بود. هم با دیدگاه‌های یهودی‌ستیزانه‌اش محبوب هیتلر و نازی‌ها شده بود و هم برای متفقین سلاح می‌ساخت.

اما حضور فورد در سیاست تنها محدود به عقاید و سلایق او نبود. او با پایه‌گذاری شکل تازه‌ای از تولید صنعتی توأمان به افزایش مصرف در میان کارگران و مشتریان دامن می‌زد و همانطور که تشخیص داده بود همین مصرف‌گرایی آمریکایی بود که نوید صلحی جهانی می‌داد.

درهم‌تنیدگی صنعت و تجارت و مدیریت علمی و سیاست در شخصیت فورد، چیزی درباره تحولی اساسی، که آمریکا در نیمه اول قرن بیستم تجربه کرده است، می‌گوید. تحولی که در طول ‌دهه‌های پس از آن تمامی جهان را تحت تاثیر خود قرار داد. رابطه خاصی که فورد میان صلح و مصرف‌گرایی تشخیص داده بود، درواقع ریشه در نسبت خاص میان کارآمدی، دموکراسی آمریکایی و شیوه جدید تولید (یا همان اشکال فوردیسم و تیلوریسم) داشت. دموکراسی آمریکایی با تجزیه سرزمین‌ها به ملیت‌های متعدد و تجزیه واحد‌های اجتماعی به افراد، امکان مشارکت در نظام جدید تولید را فراهم می‌کرد و توأمان کارآمدی را در چارچوب تمرکز سرمایه افزایش می‌داد و البته که هر موضع اساسی اختلاف‌برانگیزی را به عنوان تعصبی کور بی‌‌وجه می‌کرد و بنابراین هر جنگی را بی‌اعتبار؛ مگر آن‌که، و تبعا، آن جنگ در خدمت صلح، توسعه دموکراسی یا همان قدرت آمریکا باشد.

آن‌چه را هنری فورد با ظن خود و به شکلی نامنسجم دنبال می‌کرد، پیش از او وودرو ویلسون به شکلی منسجم و سیاسی‌تر اعلام کرده بود. وودرو ویلسون بود که کارآمدی را از روی دست شرکت‌های تجاری و صنعتی یاد گرفته بود و جذب ادارات دولتی در آمریکا کرد و پایه‌گذار اندیشه حرفه‌ای‌گرایی در بوروکراسی شد. تنش میان بوروکرات‌ها و سیاستمداران را به عنوان موتور محرک دینامیسم پیشرفت سیاست آمریکایی تثبیت کرد و بنیادگذار مدیریت عمومی[1] در آمریکا شد. اگر بوروکراسی مدرن آمریکایی ظرف جذب کارآمدی در اداره امور داخلی بود، و تبعا خط‌مشی ویلسونی منجر به گسترش نهادهای بوروکراتیک و حرفه‌ای در آمریکا شد، ویلسون سیاست خارجی آمریکا را به سمت مداخله در امور کشورهای دیگر و آن‌چه توسعه صلح و دموکراسی می‌خواند چرخاند. و در همین جا هم ویلسونیسم که با پایه‌گذاری جامعه ملل آغاز شده بود به تولید و گسترش حجم وسیعی از نهادهای سیاسی بین المللی منجر شد و نهایتا به آن‌چه امروز محیط بین الملل می‌شناسیم. در تمامی یک‌صدسال گذشته همین نهادهای حرفه‌ای سیاسی و ابزارهای حقوقی زمینه مداخله آمریکا در محیط بین الملل و امور کشورها و اعمال قدرت او بوده اند.

اما همان‌طور که شیوه تولید فوردی، مستلزم نگهداشت خط تولید و تحمل هزینه‌های آن است، خط‌مشی ویلسونی مستلزم نگه‌داشت بوروکراسی به عنوان محیط مدیریت عمومی و نظام بین الملل به عنوان میدان بازی بازیگران قدرت جهانی و تحمل هزینه‌های آن است. هر چند این سود حاصل از این هزینه‌ها، یعنی این هزینه محیط بانی نهایتا به حساب خود آمریکا واریز می‌شود اما تجربه عملی سیاسی، و البته عنصر اساسی کارآمدی (یعنی چنان عطف نظر بی‌واسطه‌ای به واقعیت که هزینه را کاهش و منافع را افزایش دهد)، این پرسش را به میان می‌کشد که آیا می‌توان زیر بار هزینه‌های محیط نرفت اما از ثمرات آن بهره برد؟ جدی گرفتن این پرسش در تجربه عملی سیاست می‌تواند توضیحی برای نقطه عطف سیاست آمریکایی باشد؛ همان‌طور که جذب کارآمدی در اداره در آستانه قرن بیستم نقطه گسست سیاست امریکایی در داخل و خارج‌اش بود.

ایلان ماسک فقط یک حضور الهام‌بخش در کنار دونالد ترامپ ندارد. حتی صرفا شریک تجاری بازی‌های سیاسی او نیست. ترامپ ماسک را مسئول اداره جدید التاسیس کارآمدی دولت[2] کرده است. ایلان ماسک در همین مدت با تحرکات نامنتظره و به هدف کاهش هزینه‌های دولت به جنگ بوروکراسی داخلی آمریکا، یعنی همان محیط اداره، رفته است. مسأله کارآمدی و کاهش هزینه‌ها تنها به اداره داخلی آمریکا محدود نمانده، ماسک در هم‌گامی با ترامپ حمایت از نیروهای دموکراسی‌خواه مقیم آمریکا از دیگر ملیت‌ها را قطع کرده است. همان گامی که ترامپ برای پایان دادن به هزینه‌های جنگی برداشته است و هم‌زمان در جهت حضور صراحتا منفعت‌جویانه ایالات متحده در دیگر نقاط جهان است. حضوری تا پیش از ترامپ با بهانه دفاع از صلح و دموکراسی تعریف و توجیه می‌شد.

هر چند ترامپ، به‌عنوان یک تاجر و مروج مذهب موفقیت، درون امکاناتی عمل می‌کند که خط‌مشی نهادسازانه ویلسونی در طول دهه‌ها پدید آورده است، اما با تاکید بر نوعی واقع‌گرایی و کارآمدی[3]، بر علیه سنت ویلسونی در سیاست داخلی و خارجی عمل می‌کند. ترامپ و ترامپیست‌ها می‌خواهند نقطه گسست سیاست امریکایی از آن چارچوب و قواره‌ای باشند که ویلسون برای آمریکا فراهم کرده بود.آن‌ها می‌خواهند با بیشترین صراحت غریزه طبیعی و ناآرام و سلطه‌جوی آمریکایی را پیشران رفتار سیاسی دستگاه حاکمه قرار دهند. این تمنا تنها نوعی اعمال عریان و وقیح قدرت نیست - چنانچه در صحنه های بی‌سابقه این روزها می‌بینیم - بلکه خالی کردن شانه آمریکا از تحمل بار محیط‌های سیاسی است؛ محیط‌هایی که امروز معلوم شده است همه بازیگران نهایتا در آن بازنده اند.

این یک آمریکای جدید و بیگانه و شاید جهانی جدید باشد. جهانی که بیش از پیش با قواعد شکننده و‌ هنجارهای بین الملل بیگانه است. هر چند برای آمریکا جای این پرسش باقی است که خارج از این محیط، یعنی محیط بین الملل و تمامی نهادهای حقوقی و سیاسی آن، چگونه می‌توان قدرت مند شد؟ چه ترسیمی از معادله قدرت می‌توان داشت؟ و بدون چنان ترسیمی چگونه می‌توان راهبردی برای قدرت سیاسی در افکند؟

اما این پرسش‌ها، قبل از طرح آمریکای پس از ترامپ به عنوان جهانی بیگانه‌تر، چیزی درباره چارچوب مواجهه ما با آمریکا و حتی محیط بین الملل می‌دهد. صورت‌بندی ترامپ و رفتار او به عنوان یک دیوانه با رفتاری وقاحت‌بار، البته اشاره ای به خروج آشکار او از هنجارهای معمول سیاسی و اداری دارد، اما نمی‌تواند پیشنهادی برای نفوذ به این آمریکای بیگانه بدهد. و بدتر از آن هنوز واجد امیدی به احیای ویلسونیسم پوسیده‌ای است که گویا دوره‌اش در آمریکا به پایان رسیده باشد. اتکا به چنین امیدی، و امتناع از تلاش برای فهم این آمریکای جدید و تهدیدهای آن، البته که به خطاهای فاحش در برابر این بحران جدید و جا ماندن از فرصت‌های نهفته در آن خواهد انجامید.

Footnotes

  1. ^ Public Administration
  2. ^ Department of Government Efficiency - DOGE
  3. ^ Efficiency
ترامپ ایلان ماسک آمریکای جدید
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
نشست
نهضت بیداری
گزارشی از نشست موسسه اشراق بعد از اعلام شهادت سید حسن نصرالله - 9 مهرماه 1403
اگر انسان این مسئله را با قلبش جذب کند که این تکلیف من است که در این جنگ مشارکت کنم و بجنگم، بعدش ممکن است یک راهی باز شود. قبل از هر چیزی باید یک اتفاق روحی در انسان رخ دهد. ما باید خودمان را عمیقاً آماده این اتفاق روحی کنیم. یعنی عمیقاً آماده‌ی این تطور روحی شویم که از یک موجود اجتماعی به موجودی که قصد جنگیدن دارد، تبدیل شویم. در این صورت ممکن است راهی باز شود، راهی که در حال حاضر با محاسبات عقلانی از میدان قفل است؛ یعنی تحلیل انضمامی سیاسی از وضعیت این جنگ، از جغرافیایش، از سازمان رزمش به ما می‌گوید که راهی برای پذیرش مشارکت اجتماعی وجود ندارد. ولی اگر قرار باشد راهی باز شود مقدمه‌ی آن این است که نیروهایی دقیقاً در درون ایران، بی‌هیچ تردیدی، این را از صمیم قلب بپذیرند که ما در حال حاضر، تکلیفی جز جنگیدن نداریم و این امتحان نسل ماست.


دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)