اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





پرستار آتش
بدون اراده به تولید، هر جنگی فسانه است


۱ اردیبهشت ۱۴۰۳   1886  13  3 سرمقاله
آن دیوان‌ها و دولت‌ها و مجلس‌ها و شوراها، همگی مبتلای حادثه‌اند: آیا متوجه‌اند که باید با روحی ناشناخته که اکنون از در درآمده و می‌خواهد در ما حلول کند، با خونی تازه که بتواند آن روح را در آنات زمان بزاید به مملکت ایران بازگردند یا با عُجبی که از خوردن نفت و فولاد و مس و استخوان مملکت برای آن‌ها صفتی دائمی شده است، در غفلت از نقش خون سی‌هزار فلسطینی و از آن بالاتر در غفلت از نقش بزرگ مردی چون محمد ضیف، گمان می‌کنند حادثه دست‌آورد سیاست‌های بهبود‌دهندۀ آن‌ها است که آمارشان را در فعالیتی که فکر می‌کنند نامش جهاد تبیین است، هر روز تکرار می‌کنند و اکنون انتظار دارند ملت به دستبوس آن‌ها مفتخر شود؟

۱. آیا باید از حملۀ اسراییل نگران بود؟
عظیم‌ترین پرفورمنس‌آرت اجراشده توسط بشر، از نیمۀ دوم قرن بیستم تا این لحظه را ایرانی‌ها، هفتۀ پیش، در صحنۀ تئاتری به وسعت آسمان هفت کشور در غرب آسیا، روی صحنه آوردند. میلیون‌ها نفر به‌صورت مستقیم و صدها میلیون‌نفر از طریق صفحه‌های نمایش به آسمانِ آن شب چشم دوخته بودند و برای ستاره‌های زیبای متحرکی که پارسیان از آتش مقدّس سرزمینشان برساخته بودند و با آن بر آسمان باستانیِ سرزمین‌هایِ مابین ایران و مدیترانه درود می‌فرستادند، دست تکان می‌دادند. میلیاردها نفر از طریق اخبار، این نمایش-خطرِ عظیم را دنبال کردند. آتش‌بازی و جهیدن از شعلۀ آتش، جشن ایرانیان برای وداع با یک سال کهنه و ورود به دنیایی تازه است. ما با سیصد فانوس که از ایران به دریای مدیترانه درود فرستاد از راه آسمان‌ها از سر آتش حادثه جهیدیم. و آماده شدیم تا با تاریخ کهنۀ خودمان و سال کهنۀ این منطقه وداع کنیم و به استقبال سالی نو برویم. این آمادگی باید به اوج برسد و لذا اکنون در انتظاریم تا دوباره از این آسمان بجهیم. اکنون منتظریم تا ببینیم دشمن بر ترس خود غلبه می‌کند یا نه. زیرا نوبت اسرائیل است و ما منتظریم در ایام عید پسح دشمنی‌اش را به ایرانیان هدیه کند (در لحظاتی که این سطور نوشته می‌شد خبری منتشر شد که گویا واکنش دشمن اتفاق افتاده است). در این بزم داستان تازه شد و مردم ایران طرحی از سرنوشت یافتند. ایران نفس کشید و آزاد شد.

جنگ آدم را دل‌نگران می‌کند. اما هر کسی در جنگ دل‌نگران چیزی می‌شود: مردمان دل‌نگران زندگی می‌شوند، دلال‌ها دل‌نگران قیمت‌ها، سیاسیون دل‌نگران معادله‌ها! ایران باید دل‌نگران چه باشد؟

۲. ایران را فلسطین آزاد کرد
حملۀ ایران به اسرائیل بارقه‌ای بود که در شب دیجور درازی رخ داد. اگر 22 بهمن 1386، روز قبل ترورِ «راس هرم مقاومت»، «عماد مغنیه» را بدایت این شب دراز بشمریم، تا 26 فروردین که وعدۀ صادق رخ داد -یعنی 5907 روز-  جام‌های ما فقط از خون دل لبالب بود. آن شب آخر جام‌ها خندید اما نه به‌خاطر انتقام -زیرا این موشک‌ها هرگز خو‌ن‌بهای جان آن پاکان نبود. ما آن شب میهمان بزم تصمیم بودیم.

آن حفره‌ای که همه‌چیز را به کام آن شب دیجور می‌کشید داغ آن همه قربانی نبود. چه، خون مردان است که در سینۀ مادرِ تاریخ، شیری گوارای جان کودکانی تازه‌پرورد می‌شود. آن حفره، آن دروازۀ جهنم، بی‌تصمیمیِ ایران بود. ذات ما به ابهام وامانده بود و این ابهام بود که هر چیز را تیره و زمان را تاریک می‌کرد. می‌گفتیم می‌خواهیم اما نمی‌توانستیم بخواهیم. هر تصمیمی با ملاحظات بزرگی مواجه می‌شد و دیگر حتی در ساده‌ترین امور نیز ارادۀ ما عاطل بود: آب هم کم شد! آیا وضع آن ارادۀ عاطل واقعاَ تغییر کرده است؟

این پرسش وقتی سهمگین می‌شود که به یاد بیاوریم منشا آنچه رخ داد چندان در ما نبود. ما تنها پاسخی شجاعانه به وضعی ناگزیر دادیم. اما میزبان این وضعِ ناگزیر محمد الضیف بود. او در عملیات طوفان‌‌الاقصی تصمیمی گرفت که باید گرفته می‌شد. تصمیمی که تنها راه نجات فلسطین در آستانۀ عادی‌سازی روابط عربستان و اسرائیل بود. با آن تصمیم به همراهِ فلسطین همۀ جهان در آستانه قرار گرفت و به یاد آورد که فلسطین قلب زمین است. این قلب تپید و هر بازیگری به وضعش دچار شد و در آستانۀ موضع خود واقع شد. او همه را به بزم خون خود برد. از آن روز ده‌ها هزار فلسطینی، صدها لبنانی، ده‌ها یمنی و چندین ایرانی ارجمند کشته شدند تا اسرائیل در وضعی میان اضمحلال و فروپاشی قرار بگیرد و آن وقت بود که رژیم خبیث تصمیمش را گرفت و این بار در ترازی به ایرانیان حمله کرد که عاطل نگاه داشتن ارادۀ ما، طشت رسوایی ما را از بام می‌انداخت. در چنین شرایطی رگِ‌غیرت ما به رغمِ همۀ آن لَختی‌ها و افیون‌ها که در تَنِ‌مان رخنه کرده بود، جُنبید. ارادۀ رهبر از تن کرخت همۀ شوراها و مجلس‌ها و دیوان‌ها و قانون‌بازان و بودجه‌نویسان و امنیت‌پردازان و همه و همه گذشت و پهپادها و موشک‌ها با دقتی وصف‌نشدنی برخاست. تصمیم گرفته شد. ما خندیدیم.

۳. آیا ما آزاد شده‌ایم؟
اکنون هراسی بزرگ باید راهبر ما باشد. آن دیوان‌ها و دولت‌ها و مجلس‌ها و شوراها، همگی مبتلای حادثه‌اند: آیا فشار بی‌حد وضع جدید، آن‌ها را به خود آورده؟ آیا در آستانۀ همگامی با وضع جدید واقع شده‌اند و با خود متوجه‌اند که باید با روحی ناشناخته که اکنون از در درآمده و می‌خواهد در ما حلول کند، با خونی تازه که بتواند آن روح را در آنات زمان بزاید به مملکت ایران بازگردند یا با عُجبی که از خوردن نفت و فولاد و مس و استخوان مملکت برای آن‌ها صفتی دائمی شده است، در غفلت از نقش خون سی‌هزار فلسطینی و از آن بالاتر در غفلت از نقش بزرگ مردی چون محمد ضیف، گمان می‌کنند حادثه دست‌آورد سیاست‌های بهبود‌دهندۀ آن‌ها است که آمارشان را در فعالیتی که فکر می‌کنند نامش جهاد تبیین است، به بدترین شکل ممکن هر روز تکرار می‌کنند و اکنون انتظار دارند ملت به دستبوس آن‌ها مفتخر شود؟

ذهن هرکس که گمان کند این تن فسرده آن خون را در رگ خود به حرکت درخواهد آورد، مستحق سرزنش است. آنها منتظرند ملت از خدماتشان در افزایش فروش مواد خام از آن‌ها تشکر کنند و به یاد نمی‌آورند که در عراق و سوریه جای پای شهیدان ما را کارِ امت مقاومت پر نکرده. اهمیتی نمی‌دهند که شیاع سودانی در شب حادثه در حال مذاکرۀ اقتصادی با آمریکایی‌ها بود که نیمه‌کاره ماند و بازگشت. و چند روز پیش از آن هم قرارداد انتقال برق اردن به عراق را امضا کرد و پیشترش هم روابطش را روز‌به‌روز با عربستان و ترکیه توسعه داد و اصلا احساس خطر نمی‌کنند که برنامۀ اقتصادی عراق حاوی هیچ اراده‌ای نیست بلکه بنا است در مدار دلارهای جی‌پی‌مورگان هرچه بیشتر نفت بفروشد و اصلا نمی‌دانند که چگونه مردمی که حیات و مماتشان وابسته به مدارهای اقتصادی نامولد نیروهای غربی و شرقی است و شکل اقتصادشان هر طرحی به جز ادامه‌دادن را نفی می‌کند، می‌توانند دل‌هایی پر از کینه از دشمن داشته باشند اما هر روز صبح تا شام به نفع او، آن کینه را به محبت تبدیل می‌کنند تا نانی به کف آورده باشند و در شب حادثه از تصمیم عاجز می‌مانند. صلح ابراهیم که سرنوشت تمام این خون‌ها را تهدید می‌کند بر سستی این دیوان‌ها و شوراها و مجلس‌ها بنا شده است. بر سکرات نفت و فولاد و مس!

این مملکت محتاج ائتلاف نیروهای مولد است. محتاج مردان سیاست و کار. رگ‌های جامعه مملو از افیون شده است و به‌نحو نامنتظره‌ای آشکار آمده است که تولید و آزادی همسنگر‌اند. کار و سیاست هم‌آهنگ‌اند. آنچه دست‌ها در زمین می‌نشاند گندمی نیست که سبز می‌شود، جغرافیای مقاومت است. جوانان ایران! بهای این شب، خون ده‌ها هزار شهید بی‌گناه و هزاران مجاهد شهید است. باید برخیزیم و آن را از چنگ عُجب اشباه‌الرجال حفاظت کنیم. از این حادثه اگر به سیاق معمول بگذریم آن خون‌ها ما را درخواهد بلعید و به کام شب فرو خواهیم شد.


 

وعده صادق محمد الضیف نفت
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
حسین
گفت:
زنده باد محمد ضیف بزرگ که تاریخی جدید را ورق زد. سلام خدا بر شهیدان راه حق
۱۴۰۳/۲/۴
16:45
رضا یحیی‌پور
گفت:
عجب متنی. عجب نگاهی و نکاتی. با قبل خوندش فرق کردم
۱۴۰۳/۲/۲
17:44
Zahra
گفت:
سلام. اینطور برداشت کردم که محمد ضیف کاملا مستقل و بدون هماهنگی با ایران طوفان الاقصی رو آغاز کرده؟ اینکه چرا او هم این نقطه‌ی تاریخی رو برای جنگ بی‌سابقه آغاز کرده یک سری مختصات داره که به نظرم موقعیت ایران در همراهیش از جمله اثرگذاران بوده
۱۴۰۳/۲/۱
17:5
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)