اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





جنگی برای بقا
سرنوشت نتانیاهو و اسرائیل بهم گره خورده است


۲۷ مرداد ۱۴۰۳   792  4  1 سرمقاله
حملات اسرائیل به ایران و دیگر اضلاع محور مقاومت، اقداماتی ضروری برای امروز است تا تصویر از‌دست‌رفتۀ اسرائیل را دوباره به دست آورد. اسرائیل از ضربات سخت به ایران ابداً در پی جنگی تمام‌عیار نیست. عدم پاسخ رسمی اسرائیل به عملیات وعدۀ صادق می‌تواند مهم‌ترین دلیل برای اثبات این مدعا باشد. شروع جنگی تمام‌عیار با ایران آستانه‌ای دارد که نتانیاهو قدم‌زدن در این آستانه را می‌داند. او همچنان به ما زخم خواهد زد، مگر پاسخ ایران این بار به‌گونه‌ای باشد که نتانیاهو حقیقتا در آینۀ آن نابودی نزدیک‌تر خود و اسرائیل را به نظاره بنشیند.

یازده ماه از عملیات هفت اکتبر می‌گذرد و آتش جنگ هر روز سوزنده‌تر از دیروز در حال گُر گرفتن است. اینک خوش‌بین‌ترین چشم‌ها هم نمی‌توانند به راحتیِ روزهای نخست برای این کلاف سردرگم، عاقبتی پیش‌بینی‌پذیر متصور باشند. برخلاف پیش‌بینی‌ها ارتش رژیم صهیونیستی بیش از ده ماه جنگ را تاب آورده است. برخلاف پیشبینی‌ها همچنان راکت‌های حماس از دل ویرانه‌های غزه خود را به آسمان اسرائیل می‌رسانند. برخلاف پیش‌بینی‌ها ایران وعدۀ صادقی را رقم می‌زند و در کمال شگفتی هنیه در تهران به شهادت می‌رسد. یک چیز روشن است و آن اینکه چنین شگفتی‌هایی امکان وقوع خود را از درک مشترک بازیگرانی به دست می‌آورند که نبرد حاضر را نه میدانی برای کسب منافع یا امتیازاتی راهبردی، که عرصۀ بقا و نزاعی بر سر حیات و ممات خود یافته‌اند. همان که رهبر انقلاب در دیدار دوم خردادماه با نبیه بری، رئیس مجلس لبنان، تأکید کردند: «شرایط کنونی منطقه به‌گونه‌ای است که هم برای دشمن صهیونیستی شرایط مرگ و زندگی است و هم برای جبهۀ حق». کسی که امروز صحنۀ نبرد را این‌چنین نبیند، نه‌تنها تشخیص درستی دربارۀ گام ضروری خود در این جنگ نخواهد داشت، معنی گام‌های دشمن را نیز نخواهد فهمید. 

نتانیاهو از معدود افرادی است که عمیقاً می‌داند این جنگ نه صرفاً بقاء او که بقاء اسرائیل را هدف گرفته است و بنابراین هر جنایتی برای نجات مجاز است. او محکم در برابر هر صلحی ایستاده است و هر روند صلحی را برهم می‌زند. برای نتانیاهو هر صلحی در این شرایط، معنایی جز نزدیکترشدن به تشکیل موجودیت سیاسی فلسطین ندارد. او در همۀ این سال‌ها با ساخت شهرک‌های متعدد صهیونیستی، حتی اجازه نداد تا جمعیت متحدی در کرانۀ باختری شکل بگیرد. تنها این غزه بود که از دستش خارج ماند و تشکیلاتی از مردم فلسطین توانست در آن شکل بگیرد؛ همان تعلل هم نهایتاً بزرگترین ضربه را به اسرائیل وارد آورد. 

نتانیاهو، به‌عنوان میراث‌دار جناح راست اسرائیل، عمیقاً باور دارد که امکان وجود دو کشور در ارض فلسطین یک سراب است. چراکه پذیرفتن موجودیتی به‌نام دولت فلسطین، همان‌طور که حدود یک قرن پیش چرچیل گفته بود، امکان تثبیت دولت یهودی را از بین می‌برد. نتانیاهو در گفت‌وگویی با شبکۀ آمریکایی ای‌بی‌سی تأکید کرد: «من از هرکس که دربارۀ راه‌حل دو دولتی صحبت می‌کند،  سؤال می‌پرسم که معنای آن چیست؟ فلسطینی‌ها ارتش داشته باشند؟ بتوانند با ایران معاهدۀ نظامی امضا کنند؟ از کره شمالی راکت و دیگر سلاح‌های کشنده وارد کنند؟ به آموزش فرزندان خود برای تروریسم و نابودی ادامه دهند؟ البته که نه». اینک نتانیاهو به‌درستی طوفان‌الاقصی را واقعی‌ترین گام فلسطینیان در راستای تبدیل‌شدن به یک دولت می‌داند که توانسته است خود را حتی بر جناح‌های اسرائیلی تحمیل کند. همه آماده‌اند تا بپذیرند که این جنگ را همین‌جا تمام کنند تا همه‌چیز به‌جای اولش برگردد، بدون اینکه متوجه باشند اتفاقی رخ داده است و تصویر اسرائیل از یک دولت ابدی به نزد همه جهان و مشخصاً فلسطینی‌ها و مردم مسلمان به رژیمی متزلزل فروکاسته شده است. نتانیاهو اینک به‌عنوان بزرگترین پاسدار آرمان صهیونیسم می‌کوشد تا نیروی درونی صهیونیسم را بازیابد و همچنین با هر جنایتی نیروی بازدارندگی آن را بدان برگرداند. او می‌داند که این مهلکه، مهلکه بقاست نه آنگونه که ساده‌لوحانی همچون لاپید می‌پندارند که گویی نزاعی است که اتفاق افتاده است و باید با دیپلماسی فعال و شاید پذیرش ایدۀ دودولتی برای آن چاره‌ای معقول اندیشید.

هرچند ایالات متحده از تصمیم حمله اسرائیل به سفارت ایران در سوریه ابراز بی‌اطلاعی کرد اما واضح است که ترور شهید هنیه در تهران نه‌تنها با چراغ سبز آمریکا بلکه به احتمال بسیار قوی با همکاری او به ثمر نشسته است و این بزرگ‌ترین دستاورد نتانیاهو است. به نظر می‌رسد نتانیاهو برخلاف ماه‌های اولیۀ جنگ توانسته است آمریکا را قانع کند که ایدۀ سیاست‌زادیی از خاورمیانه به‌راحتی محقق نخواهد شد. بازی همچنان در خاورمیانه ادامه دارد و اسرائیل بر سر بقای خود می‌جنگد. اسرائیل آماده جنگ با ایران نیست اما در برابر خطری که عمیقاً او را و اسرائیل را تهدید کرده است، حاضر است هر کاری بکند. به عبارت دیگر، حملات اسرائیل به ایران، حزب‌الله و دیگر اضلاع محور مقاومت، اقداماتی ضروری برای امروز است تا تصویر از‌دست‌رفتۀ اسرائیل را دوباره به دست آورد. اسرائیل از ضربات سخت به ایران ابداً در پی جنگی تمام‌عیار نیست. عدم پاسخ رسمی اسرائیل به عملیات وعدۀ صادق می‌تواند مهم‌ترین دلیل برای اثبات این مدعا باشد. گویی شروع جنگی تمام‌عیار با ایران آستانه‌ای دارد که نتانیاهو قدم‌زدن در این آستانه را می‌داند. او همچنان به ما زخم خواهد زد، مگر پاسخ ایران این بار به‌گونه‌ای باشد که نتانیاهو حقیقتا در آینۀ آن نابودی نزدیک‌تر خود و اسرائیل را به نظاره بنشیند.

اقدامات متهورانه‌ای چون حذف نفر اول حماس در خاک ایران، حذف نفر دوم حزب‌الله، ادعای ترور محمدالضیف و ترور روزانۀ رهبران مقاومت و هفتادبار تشویق پیاپی در کنگره آمریکا، به شکل چشمگیری بر محبوبیت نتانیاهو در اسرائیل افزوده است. شکی نیست که نابودی اسرائیل تنها از درون ممکن است؛ پاسخ جمهوری اسلامی باید برای نتانیاهو به‌نحوی سهمگین باشد که حیات سیاسی او را با مخاطره‌ای جدی روبه‌رو سازد. به عبارت دیگر نتانیاهو فقط در صورتی از ضربه‌زدن به ایران دست‌خواهد کشید که تسلیم شود و دریابد حملاتش به ایران برای بقای او و اسرائیل خطرناک‌تر است تا مهلکه جنگ با حماس فلسطین.


آستانه جنگ دو دولتی فروپاشی اسرائیل
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
نشست
نهضت بیداری
گزارشی از نشست موسسه اشراق بعد از اعلام شهادت سید حسن نصرالله - 9 مهرماه 1403
اگر انسان این مسئله را با قلبش جذب کند که این تکلیف من است که در این جنگ مشارکت کنم و بجنگم، بعدش ممکن است یک راهی باز شود. قبل از هر چیزی باید یک اتفاق روحی در انسان رخ دهد. ما باید خودمان را عمیقاً آماده این اتفاق روحی کنیم. یعنی عمیقاً آماده‌ی این تطور روحی شویم که از یک موجود اجتماعی به موجودی که قصد جنگیدن دارد، تبدیل شویم. در این صورت ممکن است راهی باز شود، راهی که در حال حاضر با محاسبات عقلانی از میدان قفل است؛ یعنی تحلیل انضمامی سیاسی از وضعیت این جنگ، از جغرافیایش، از سازمان رزمش به ما می‌گوید که راهی برای پذیرش مشارکت اجتماعی وجود ندارد. ولی اگر قرار باشد راهی باز شود مقدمه‌ی آن این است که نیروهایی دقیقاً در درون ایران، بی‌هیچ تردیدی، این را از صمیم قلب بپذیرند که ما در حال حاضر، تکلیفی جز جنگیدن نداریم و این امتحان نسل ماست.


دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)