پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه سیاست مسالمتجوی دیکتهشده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازیهای توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبههای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیهدار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهرهای جدید از این کشورها روبهرو شده است. آنها با شما نمیجنگند؛ میخواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواستهاند که نگاه تنگنظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید
در حالی که جمهوری اسلامی ایران مثل همیشه با تهدیدات گوناگون خارجی دست به گریبان است و اوضاع داخلی کشور بهلحاظ اقتصادی و بعضی اعتراضات سیاسی نامطمئن به نظر میرسد، جغرافیایی در پیرامون ما در حال شکلگیری است که تصویری بس فریبنده دارد و تو گویی در مقابلۀ با ما، این فریبایی را به دست آورده است. کشورهای حاشیۀ جنوبی خلیج فارس بسیار کمتر از گذشته به تنشها و کشمکشهای سنتی این منطقه توجه دارند و در کوششی نسبتاً عجولانه، در پی تغییر تصویر و نقش خود در منطقه و جهانند. از برگزاری جام جهانی در قطر تا جذب بازیکنان سرشناس دنیا، تا پروژۀ عجیب نئوم که قرار است مرکز فناوری جهان باشد، تا انواع آزادیهای فرهنگی و طراحی چشماندازهای رنگارنگ توسعه و اخباری که هر روز بهروز میشود و جنبۀ جذاب و کارتونی دیگری را از این جغرافیا نشان میدهد.
بنسلمان چند سال پیش، در بیاعتناییِ آشکار به جنگ گستردۀ کشورش با یمن، میدان جنگ خود و دولت سعودی را توسعه دانست؛ او به کشورهای عربی همسایۀ خود نوید آن را داد که خاورمیانۀ عربی، اروپای جدید خواهد بود. همزمان و در همین راستا، کشورهای عربی یکبهیک به عادیسازی روابط خود با رژیم صهیونیستی روی آوردند و بهزعم خود، این تنش تاریخی و هویتی را پشت سر گذاشتند. در آخرین اقدام نیز عربستان با عادیسازی روابط با ایران، هم خیال خود را از جنگ یمن آسوده کرد و هم پیشگام برقراری روابط حسنۀ دیگر کشورهای عربی، که همواره نگران از اقدامات جریان مقاومت بودند، با ایران شد. جالب آنکه این روند، نقطۀ پیوند راهبرد آمریکا در آسیای غربی و سیاست چین در حرکت به سمت مرزهای غربی خویش است؛ آنچه چین بهعنوان تنشزدایی در آسیای غربی انجام میدهد، سویۀ دیگری از تلاش آمریکا در عادیسازی روابط کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی است. اما بهواقع چه تصویری از زندگی در این جغرافیای جدید در حال شکلگیری است که حتی کشورهای صنعتی و پیشروی جهان فاقد آنند و چهبسا برای شهروندانشان هم بهمرور جذابیت پیدا کند؟
آنچه در کشورهای عربی حاشیۀ خلیج فارس توسعه خوانده میشود، البته شبیه توسعۀ اروپایی نیست که با رنسانس و فلسفه روشنگری و ماحصلش در قرن نوزدهم که صنعت و قدرت و استعمار است همراه باشد. توسعۀ سعودی یا قطری این همه سنگین نیست. نه طرحی از انسان و زندگی او در جهان دارد و نه واجد درکی از توسعه است که از تاریخی سخت و پرفشار برآمده باشد. ما همه در سبکباریِ این توسعه، و به عبارت بهتر تصویر توسعه، یک چیز را به خوبی درمییابیم و آن اینکه توسعهیافتگی را میتوان با تندرستی و پاکیزگی تمام، بسیار آسانتر از چیزی که کشورها در تاریخ تجربه کردند بهدست آورد، تنها اگر آماده باشی موضع خود را تغییر دهی و آن غیریت سیاسی را که تکلیفی دشوار بر شانههایت قرار داده بود به نفع سیاستهای مسالمتجویانه و عادیساز پشت سر بگذاری. عربستان که امروز رویا میپردازد و به همۀ دنیا نشان میدهد که همه جور کار فرهنگی و صنعتی و حتی زیست محیطی از عهدهاش برمیآید، مگر چه تلاش دیگری کرده؛ آیا در پی نقش سیاسی تازهای در منطقه رفته و جبههای از دوستان و دشمنان برای خود باز کرده است؟ آیا خیزی اجتماعی برداشته تا جامعۀ نفتی خود را به جامعهای مولد بدل کند؟ آیا میخواهد قدرت سیاسی را با طبقۀ متوسطِ نداشتۀ خود قسمت کند؟ اگر هم امروز بعضی آماری پیدا کنند که نشان دهد در 5 سال گذشته عربستان به زنان و تحصیلکردههای خود چه توجه شایانی کرده است، باز باید دقت کنیم که رویاها و آرزوهای جذاب توسعۀ عربستان، ربطی به این قشر ندارد و اساساً نیازی به مردم ندارد. دولت سعودی نه میخواهد ایدهای ملیگرایانه داشته باشد و نه حتی خود را درون سیاستهای سنتی آمریکا در تقابل با ایران و همپیمانانش جای دهد؛ آنچه میخواهد سیاستی به ظاهر واقعگرایانه است که علیرغم ادعای بیطرفی، توسط قدرتهای فرامنطقهای برای آسیای غربی دیکته شده است؛ سیاستی که همزمان از سوی دموکراتهای آمریکایی و دولت چین دنبال میشود. کشورهای عربی ذیل این سیاست میتوانند محلی برای رفتوآمد سرمایهگذاران، شرکتهای بزرگ فناوری، طراحان و مهندسان از هر گوشۀ منطقه و جهان باشند.
کنفرانس ابتکار سرمایهگذاری آینده، هتل ریتزکارلتون ریاض
|
آن پول هنگفت انباشته در این کشورها به همراه این سیاست مسالمتجوی دیکتهشده، همۀ آن چیزی است که امکان رویاپردازیهای توسعه را فراهم کرده و البته کار را برای کشوری چون ایران بسیار سخت نموده است؛ تصویر پاکیزۀ توسعه در این جغرافیا، در تقابل شدیدی با سیاست مقاومت از طرفی و در ادامۀ آن اقتصاد سیاسی تولیدی جمهوری اسلامی ایران است. جمهوری اسلامی که پس از انقلاب، جبههای تازه در منطقۀ آسیای غربی باز کرد و کشورهای حاشیۀ خلیج فارس را در طرف کشورهای مرتجع و وابسته نشاند و خود داعیهدار استقلال و مبارزه با نیروهای غیرملی شد، حالا با چهرهای جدید از این کشورها روبهرو شده است. عربستان، قطر یا امارات دیگر مانند سابق رویاروی ایران قرار نگرفتهاند؛ با شما نمیجنگند؛ میخواهند همکاری کنند؛ گویا از شما خواستهاند که نگاه تنگنظرانۀ ژئوپلیتیک را به کناری نهید و جهان وسیع پر از فرصت را ببینید. میگویند راه سرمایهگذاری خارجی و رسیدن به مقاصد معقول توسعهیافتگی در وجوه مختلف هموار است، اگر تو نیز بگذاری آن جغرافیایی که هر مرز و غیریتی را عادی کرده، در تن و جان تو رگ بزند و چشمهای آرزومند را بر قلب طالب خون و مقاومت مسلط کند. مردم ایران در فشار این تصویر از توسعه هستند، خصوصاً که از مرزهای شرقی و از سوی چین (بهعنوان خریدار تقریباً انحصاری نفت شما) نیز حمایت میشود؛ تصویری که اطراف شما میچرخد و سرزمین ایران را سوخته از مقاومت نشان میدهد. مردم شما بعد از این همه فشار اقتصادی که تحمل کردهاند از خود میپرسند چرا ما نباید شریک این تصویر باشیم؟ آیا سیاست مقاومت، جز جنگ و مبارزه و فقر و نداری حاصلی داشته است؟ آنچه آمریکا، چین، کشورهای عربی و حتی ترکیه دنبال میکنند تحمیل این تصویر بر ایران است. سیاست همسایگی دولت سیزدهم نیز (که در آن اصل بر استفاده از ظرفیتها و قابلیتهای کشورهای همسایه بدون اولویتگذاری و یا جهتی سیاسی است)، هرچند در برابر غربگرایی عنوان شده اما همراستای سیاست عادیسازی است و این پرسشها را قویتر هم میکند. اینبار بهسادگی نمیتوان با زبان مبارزه با آمریکا و حتی آنچه از گفتار مقاومت در این سالها گفتیم، به پاسخ این تصویر و دستهایی که با عنوان همکاری به سوی ما دراز شده رفت؛ آن بیاعتنایی که به استقلال و مقاومت در این تصویر و همکاری هست، سیاست انقلابی شما را به تنش و یا ماجراجویی و غیرتتان را به لجاجت مبدل خواهد کرد.
این تصویر که ما را محاصره کرده است، چه بسا هیچ نباشد و به جایی نرسد اما، در انفعال ما، نه به سادگی فرو میپاشد و هم میتواند ما را به سستی بکشاند.