اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





سیاست برای رفسنجانی اینگونه بود



۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۶   1517  0  0 دیدگاه
گری سیک استاد مؤسسة مطالعات خاورمیانه در دانشگاه کلمبیا است. او همچنین عضو شورای امنیت ملی آمریکا در دولت­های فورد و ریگان بوده است که در تحولات پس از پیروزی انقلاب اسلامی و موضوع تسخیر سفارت آمریکا نقش‌آفرینی برجسته­‌ای در هیأت حاکمة آمریکا داشته است. مشهور است که راه حل «سورپرایز اکتبر» که نهایتاً به همزمان شدن آزادی گروگان­‌ها با پیروزی ریگان در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا انجامید، ابتکار گری سیک بوده است.

[این مقاله از ژورنال سیاست­ خارجی LOBLOG استخراج شده است. نسخة انگلیسی مقاله با عنوان «مرگ رفسنجانی در ایران» در آدرس https://lobelog.com/the-death-of-rafsanjani-in-iran/ در دسترس قرار دارد.]

براساس سال‌ها مشاهدات شخصی خودم، مطالبی وجود دارند که به‌نظر ارزش آن را دارند که به سیل اظهارنظرها [درباره مرگ آقای رفسنجانی] افزوده شوند.

نخست آنکه رفسنجانی حقیقتاً یک عمل‌گرا بود. به‌نظر می‌رسید که وی خالصانه معتقد بود که نظام انقلابی ایران تنها درصورتی به حیات خود ادامه می‌دهد که با جهان خارج مناسباتی داشته باشد. هیچ تردیدی دربارة پایبندی وی به نظامی که برای شکل‌گیری آن بسیار تلاش کرده بود، وجود نداشت. اما وی بر آن بود که از دُگم‌های کهنة حکومت فراتر برود تا نظامی را که به تشخیص وی بسیار بد به‌جا ‌آورده شده، نجات دهد.

او تاجر بود و گویی راه‌حل‌های وی همواره مستلزم معامله بود. تلاش وی برای آوردن ایالات متحده و دیگران پای میز معامله، شامل ارائة پیشنهادی بود که آنها نمی‌توانستند رد کنند. پیشنهاد کونوکو[1] یا دادوستد گروگان‌ها به‌خاطر «حسن نیت» بوش [پدر]. بااین‌حال ایالات متحده همواره ملتفت بود که می‌تواند هرگاه زمان پرداخت برسد، این پیشنهاد را رد کند. این یکی از سرخوردگی‌های بزرگ رفسنجانی بود.

همان‌قدر که به‌ نظر می‌رسید رفسنجانی اشتیاقی ندارد روی صحنه، رهبر یک جنگ یا یک مبارزة اصولگرایانة مذهبی باشد، استاد رهبری در پشت صحنه بود. او ترجیح می‌داد که پشت‌ صحنه‌ عمل کند و حوادث را رتق و فتق کند. این خصوصیت مبهمی به کار او می‌بخشید.

مردم در غرب گرایش به این دارند که وی را به‌عنوان یک اصلاح‌طلب تلقی کنند و ظاهراً این تلقی دست‌کم در سال‌های آخر درست بوده است. اما او علاقه‌مند بود تا دیگران باشند که اصلاحات را رهبری می‌کنند تا او پشت صحنه و به دور از تیررس نورافکن‌ها، اهرم‌های فشار را در دست داشته باشد. البته که به نظرم این کار او  شجاعانه نبود اما درعوض، برآمده از تخمین درستی از ضعف‌ها و توانایی‌های خودش بود.

نتیجه‌ای که به این ترتیب می‌شود گرفت این است که رفسنجانی در منازعات کوچک‌تر پیروز می‌شد اما در جنگ‌ها شکست می‌خورد. از وقتی که او نهایتاً تصمیم گرفت به‌تنهایی دست به یک مبارزه بزند، بارها مغلوب ‌شد، تا جایی که حتی تحقیر می‌شد. شکست وی از احمدی‌نژاد یک فاجعه بود.

طی هشت یا ده سال گذشته، به‌رغم حضور انکارناپذیرش، قادر به آن نبود که موسوی و کروبی را در انتخابات پیروز کند. وی نتوانست آنها را از حصر خانگی خارج کند. وی قادر نبود حتی فرزندان خودش را از زندان خارج کند.

گرفتن یک رأی استراتژیک در انتخابات 2013 حاصل تاکتیک‌های هوشمندانه و کلاسیک رفسنجانی بود. اما ادعای من آن است که او حتی پس از پیروزی روحانی، تأثیر بسیار اندکی روی سیاست‌ها داشته است. هرچند وی موافق معامله‌ی هسته‌ای با غرب بود اما نهایتاً دلیل پا گرفتن این معامله، حمایت [آیت الله] خامنه‌ای از آن بود. حتی اگر زبان بدن وی چیز دیگری بگوید. رفسنجانی عضو ارشد هیأت عالی قانونگذاری [مجمع تشخیص مصلحت نظام] شده بود که یک کرسی مشورتی بلندپایه بود اما با این‌همه نقشی در طراحی سیاست‌ها نداشت.

برخلاف برخی همکارانم، حدس می‌زنم که رحلت هاشمی تأثیر بالفعل بسیار ناچیزی بر روند تحولات پس از خودش خواهد داشت. اگر جای روحانی بودم، مسلماً بابت فقدان متحدی با این پایه از اعتبار اصیل انقلابی،  متأسف می‌شدم. بااین‌حال میانه‌روها به همة دوستانی که می‌توانند به‌دست آورند نیاز دارند. نتیجة انتخابات بعدی بستگی به توانایی روحانی برای ترغیب ایرانیان بدین امر دارد که آنها با توافق هسته‌ای وضع بهتری دارند و اینکه وی بهتر از هر گزینة دیگری لایق دفاع از منافع مردم است. بدون تردید پشت‌گرم بودن به رفسنجانی، جاذبه‌های خودش را داشته است اما روحانی احمق خواهد بود اگر پیروزی در آن منازعة [انتخابات] را به بود و نبود رفسنجانی گره زده باشد.

حالا که هنوز فاصلة زیادی از چنین واقعه‌ای نداریم، باید در صحبت کردن از تبعات آن بسیار محتاط باشیم. رفسنجانی بی‌شک به‌عنوان یکی از چهره‌های بلندمرتبة عصر انقلاب قلمداد خواهد شد. اما جایگاه وی در تاریخ، بسیار وابسته است به سرنوشت نظامی که به یاری او مستقر شد: نظامی که او در ادامه برآن شد که به‌خاطر عملکرد نابه‌هنجارش آن را مورد انتقاد قرار دهد: انتقاد از رقابت‌های مخرب داخلی، دوگانه‌های ناسازگار درونی و انحرافات.  او در پی علاجی برای این مسائل بود و ناکام ماند. (روحش شاد)

پانوشت

  1. ^ پیشنهاد کونوکو اشاره دارد به پیشنهاد همکاری ایران با شرکت «کونوکو فیلیپس» آمریکا که یکی از غول‌های نفتی این کشور است. این پیشنهاد، شامل قراردادی به ارزش 1 میلیارد دلار برای توسعۀ میادین دریایی نفت و گاز ایران بود که همزمان با آغاز دوران موسوم به «گفتگوی انتقادی» با غرب در سال‌های پایانی ریاست جمهوری هاشمی رفسنجانی ارائه شد و با آغاز تحریم­های داماتو در دوران ریاست ­جمهوری کلینتون به شکست انجامید.
رفسنجانی گری سیک سیاست
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)