اطلاعیه !
فرم عضویت در باشگاه مخاطبان





بایدن و معمای خاورمیانۀ یکپارچه
پیمان امنیتی به رهبری رژیم صهیونیستی، تنها یک ببر کاغذی است


۲۲ تیر ۱۴۰۱   1936  1  0 دیدگاه
برای دولت بایدن، خاورمیانه نباید به یک عامل حواس‌پرتی تبدیل شود که منابع حیاتی مورد نیاز در محور توجه ژئواستراتژیک ایالات متحده به آسیا-اقیانوسیه را محدود کند. توافق هسته‌ای ایران اولین گام در ایجاد چارچوبی از یکپارچگی مثبت منطقه‌ای خواهد بود که نه بر اساس دشمنان مشترک، بلکه بر اساس نگرانی‌ها و منافع مشترک ساخته شده است. در حالت ایده‌آل، واشنگتن مایل است که شاهد توسعه یک چارچوب امنیتی منطقه‌ای باشد که شامل ایران نیز می‌شود.

اشاره: تغییر اولویت‌های ژئواستراتژیک ایالات متحده، متاثر از سرنوشت آینده روابط قدرت در جهان و لزوم تمرکز نظامی آمریکا بر منطقه آسیا-اقیانوسیه، باعث نگرانی کشورهای عربی و همچنین رژیم صهیونیستی شده است. منطقه غرب آسیا برای تامین امنیت خود، باید تصمیم جدیدی بگیرد. این تصمیم می‌تواند گسترش و تعمیم روابط اقتصادی با چین به روابط امنیتی با این کشور باشد. بنابراین آمریکا علی‌رغم اینکه ناچار است حضور نظامی خود را در منطقه غرب آسیا، کمرنگ نماید، راهی جز این ندارد که همچنان رهبری امنیت این منطقه را چاره‌سازی کند. آندریاس کریگ، استادیار مطالعات دفاعی کالج سلطنتی لندن، در یادداشت اخیرش در پایگاه میدل‌ایست‌آی، تلاش دارد نشان دهد آمریکا نمی‌تواند به یک توافق خودبسنده میان کشورهای منطقه اکتفا کند.

پس از ماه‌ها رفت و برگشت، به نظر می‌رسد جو بایدن، رئیس‌جمهور ایالات متحده، سرانجام تصمیم خود را گرفته است تا در ماه ژوئیه برای دیدار با ولیعهد محمد بن سلمان به عربستان سعودی برود. اولین سفر ریاست جمهوری او به خاورمیانه، در زمان تشدید تنش‌ها انجام می‌شود، زیرا شاهین‌های ضد ایران در خلیج فارس و اسرائیل در حال لابی‌کردن واشنگتن برای کنار گذاشتن مذاکرات دربارۀ توافق هسته‌ای و مقابلۀ رو در رو با ایران هستند. اما واقعیت این است که مسئلۀ ایران راه‌حل نظامی ندارد.

درخواست‌های مقامات اسرائیلی برای تقویت نظامی منطقه‌ای علیه ایران، خاطرات دیدگاه دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور سابق آمریکا در مورد «ناتوی عربی» را زنده می‌کند، مفهومی نیمه‌تمام که هرگز قابل تحقق نبود و به سختی می‌توانست ایران را از مشارکت در فعالیت‌های متحدان خود در منطقه منصرف کند، چه رسد به اینکه ایران را متقاعد به دست کشیدن از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود سازد.

درخواست‌ها برای افزایش ردپای نظامی ایالات متحده در خاورمیانه نیز با واقعیت‌های واشنگتن همخوانی ندارد. روسای جمهور متوالی آمریکا از زمان باراک اوباما تلاش کرده‌اند تعهدات خود را در منطقه کاهش دهند و در عوض به بازیگران محلی قدرت دهند تا بار امنیت را به دوش بکشند. بایدن این روند را دنبال می‌کند. برای این دولت، خاورمیانه نباید به یک عامل حواس‌پرتی تبدیل شود که منابع حیاتی مورد نیاز در محور توجه ژئواستراتژیک ایالات متحده به آسیا-اقیانوسیه را محدود کند.

توافق هسته‌ای ایران اولین گام در ایجاد چارچوبی از یکپارچگی مثبت منطقه‌ای خواهد بود که نه بر اساس دشمنان مشترک، بلکه بر اساس نگرانی‌ها و منافع مشترک ساخته شده است. در حالت ایده‌آل، واشنگتن مایل است که شاهد توسعه یک چارچوب امنیتی منطقه‌ای باشد که شامل ایران نیز می‌شود، و در آن رویارویی کشورهای خلیج‌فارس با جمهوری اسلامی با تعامل مستقیم جایگزین می‌شود.

بودجه نظامی

در مقابل این پس‌زمینه، بعید است که ایالات متحده ردپای نظامی کنونی خود را با حدود 50000 سرباز در منطقۀ فرماندهی مرکزی ایالات متحده (سنتکام) گسترش دهد. با این وجود، علیرغم پایان گسترده عملیات در عراق و افغانستان، سهم نامتناسبی از بودجه نظامی ایالات متحده به خاورمیانه می‌رود: تقریباً 6 میلیارد دلار در سال، بدون احتساب 2.7 میلیارد دلاری که به افغانستان اختصاص داده شده است. اسرائیل با دریافت بیش از 146 میلیارد دلار کمک نظامی آمریکا از سال 1946، در صدر فهرست ذینفعان قرار دارد.

بنابراین، علیرغم تلاش آمریکا برای کاهش بارهای سنگین خود در منطقه، هنوز هم هزینۀ امنیت منطقه را به عهده می‌گیرد، سالانه ده‌ها میلیارد دلار فناوری نظامی آمریکا در اختیار شرکای منطقه‌ای قرار می‌گیرد و ماموریت‌های گسترده با ظرفیت و توانایی ایالات متحده در حال انجام است. با این حال، علیرغم همه این تلاش‌ها، ایالات متحده نتوانسته است یک زیرساخت امنیتی خودپایه در منطقه ایجاد کند که حداقل در حوزه نظامی بتواند وزن خود را بدون رهبری ایالات متحده به دست آورد و بسیاری از این موارد را می‌توان به گردن خود شرکای محلی ایالات متحده انداخت.

از نظر استراتژیک، هیچ نقطۀ مشترک یا اعتمادی برای یک پیمان امنیتی خاورمیانه وجود ندارد. برای عراق، قطر، کویت و عمان، ایران بخش جدایی‌ناپذیری از زیرساخت‌های امنیتی منطقه است که باید در [برقراری امنیت] به مشارکت فراخوانده شود. به‌طور گسترده‌تر، درک تهدید و تعاریف امنیتی به‌طور گسترده‌ای بین کشورهای مختلف عربی و اسرائیل متفاوت است. حتی اگر گروه کوچکی از کشورها -از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی، بحرین و اسرائی - ممکن باشد توافق کنند که ایران بزرگترین تهدید برای امنیت و ثبات منطقه است، راه‌ها و ابزارهایی که آنها برای مقابله با این موضوع آماده می‌کنند بسیار متفاوت است. هیچ یک از کشورهای حاشیۀ خلیج‌فارس نمی‌خواهند خطر تشدید تنش نظامی با ایران را به جریان بیندازند، زیرا آنها در خط مقدم قرار خواهند گرفت و بار انتقام‌جویانۀ ایران را متحمل خواهند شد. حملات تحت حمایت ایران به زیرساخت‌های هیدروکربنی خلیج فارس در سال 2019 آسیب‌پذیری این کشورها را نشان داد.

حتی اسرائیل که حداقل از نظر لفاظی به نظر می‌رسد جنگ‌طلب‌ترین لابی‌گر ضدایرانی در منطقه است، در برابر اقدامات تلافی‌جویانه ایران به‌شدت آسیب‌پذیر است. علیرغم رزمایش‌های اخیر ارتش اسرائیل و ارتقای توانمندی‌های نیروی هوایی آن، این موضع بازدارندگی نمی‌تواند این واقعیت را انکار کند که هرگونه حمله به برنامه هسته‌ای ایران نه تنها اثرات نظامی محدودی خواهد داشت، بلکه هزینه‌های بسیار بالایی نیز به همراه خواهد داشت. بنابراین جای تعجب نیست که اسرائیل تلاش کرده است تا رویارویی جاری با ایران را در منطقۀ خاکستری بین جنگ و صلح حفظ کند و از ابزارهای سایبری و عملیات جانشین برای دستیابی به اهداف خود استفاده کند.

فقدان اعتماد

در سطح عملیاتی، فقدان اعتماد عمیق بین کشورهای مختلف خاورمیانه -از جمله کشورهای شورای همکاری خلیج فارس (GCC)- به این معنی است که ادغام نیروها و به اشتراک‌گذاری اطلاعات عملاً غیرممکن است. در حالی که روند «الولا» ممکن است به بحران خلیج فارس پایان دهد، اعتماد بین رقبا هنوز احیا نشده است.

برای 40 سال، اعضای شورای همکاری خلیج فارس برای ادغام نیروهای نظامی و فرماندهی خود تلاش کرده‌اند. در حالی که یک زیرساخت فرماندهی یکپارچه بر روی کاغذ وجود دارد و سپر شبه‌جزیره دارای نیروهایی هست که به آن اختصاص داده شده است، شکاف بر سر دیدگاه‌های امنیتی متضاد میان کشورهای شورای همکاری خلیج فارس پس از بهار عربی به این معنی است که به‌رغم تمرین‌های تکرار شده، ارتش‌های شورای همکاری خلیج فارس کار بسیار کمی را انجام می‌دهند و علیرغم وجود سیستم اشتراک‌گذاری اطلاعات، اطلاعات حساس و اطلاعات به اشتراک گذاشته نمی‌شود.

تصور اینکه بسیاری از کشورهای عربی، به جز امارات یا بحرین، برای به اشتراک‌گذاری اطلاعات و اطلاعات با اسرائیل سرمایه‌گذاری کنند، سخت است.  از نظر ادغام نیروها، شورای همکاری خلیج فارس نیز به دلیل فقدان برنامه‌های تدارکاتی هماهنگ با مشکل مواجه شده است. مشکلی که تحت یک پیمان امنیتی خاورمیانه شامل ارتش‌هایی که به لحاظ تکنولوژیک کمتر پیشرفته هستند، تشدید می‌شود. ارتش‌های خاورمیانه مجموعه‌ای ترکیبی از پلتفرم‌ها و فناوری‌های مختلف هستند که به راحتی قابل ادغام نیستند. درست در میان شش نیروی هوایی شورای همکاری خلیج فارس، در حال حاضر هفت سکوی مختلف جت جنگنده در حال عملیات هستند.

از این رو، پاسخ به این سوال که هر پیمان امنیتی خاورمیانه تا چه اندازه می‌تواند موثر باشد، « نه خیلی» است. هرشکلی از چنین پیمانی مستلزم درک گسترده‌تری از امنیت فراتر از حوزه نظامی است که شامل قابلیت‌های منطقه خاکستری برای جلوگیری مؤثر از عملیات نایبان ایران می‌شود. همچنین به رهبری ایالات متحده نیاز است تا کشورهای مختلف و رهبران بیش از حد جاه‌طلب آنها را گرد هم بیاورد. نقش رهبری که ممکن است ایالات متحده نخواهد در بلندمدت ایفا کند، زیرا اولویت‌های ژئواستراتژیک در حال دور شدن از منطقه هستند. بدون اعتماد و دیدگاه مشترک امنیتی، هر «ائتلافی» در منطقه فقط یک ببر کاغذی دیگر خواهد بود، ناامیدانه برای مقابله با عملیات نایبان شبکه محور ایران در سراسر منطقه.


منبع: میدل ایست آی

امنیت خاورمیانه آمریکا
دیدگاهتان را بنویسید
نام

ایمیل

متن پیام ارسـال دیدگـاه
دیدگاه
در محاصرۀ ناملت‌ها
فلسطین، مسئله‌ای مربوط به سیاست داخلی است
اباصالح تقی‌زاده طبری   
دولتی که ملی باشد در پی جغرافیای مستقل خود می‌رود و چگونه می‌تواند با اسرائیل که موجودیتی مجعول و وابسته است و همچون ویروسی به اینجا و آنجا سرایت می‌کند، بسازد؟ اگر اسرائیل رسمیت یابد، هیچ دولت ملی در منطقۀ ما نمی‌تواند مطمئن به رسمیت خود باشد. به همین جهت است که مسئلۀ فلسطین، لااقل در منطقۀ سرنوشت‌ساز غرب آسیا، مسئله‌ای مربوط به سیاست خارجی کشورها نیست؛ هر موضعی در قبال اسرائیل مستقیما مربوط به موضع کشورها دربارۀ مردم خویش است.


سرمقاله
مشارکت ناامید
بدون تشکل‌یابی نیروهای مولد، نیروی انقلابیِ وفاداران جمهوری اسلامی به مصرف می‌رسد
محمدرضا هدایتی    سیدعلی کشفی   
فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابل‌اعتماد در این شرایط، می‌تواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخورده‌تر می‌کند و فرومی‌نشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکل‌گیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر می‌رسد.


سرمقاله
جغرافیای ضعیف
سیاست همسایگی نمی‌تواند صرفا پیگیری منافع باشد
علیرضا شفاه   
چین قطعا باید در اولویت بالای همکاری‌های اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمی‌‌تواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگ‌های نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرت‌نمایی‌ها و تنش‌های تازه‌ای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیت‌های اقتصادی‌ای نمی‌شود که به چنان نتیجه‌ای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه می‌بخشد مراقبت می‌کند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهن‌آلوده نشود. آیا ما می‌توانیم خودمان را به‌عنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟





موسسه علم و سیاست اشراق
شماره تماس : 77136607-021


عضویت در باشگاه مخاطبین

اینکه چیزها از نام و تصویر خود سوا می‌افتند، زندگی را پر از هیاهو کرده است و این هیاهو با این عهد مدرسه که «هر چیزی خودش است» و خیانت نمی‌ورزد، نمی‌خواند. مدرسه آرام است و این آرامش بخشی از عهد و ادعای مدرسه است. هیاهو در مدرسه به معنای ناتوانی مدرسه در نامگذاری چیزها است؛ به این معناست که چیزها می‌خواهند از آنچه هستند فرا بروند. آنجا که می‌توان دانست از هر چیز چه انتظاری می‌توان داشت، دعوا و هیاهویی نیست، نظم حاکم است و هر چیز بر جای خویش است. اما اگر هرچیز حقیقتاً بر جای خود بود و از آنچه هست تخطی نداشت، دیگر چه نیازی به مدرسه بود؟ اگر خیانتی ممکن نبود مدرسه می‌خواست چه چیزی را بر عهده بگیرد. اگر حقیقت نامی دارد، از آن روست که امکان ناراستی در جهان هست. نام چنانکه گفتیم خود عهد است و عهد نگه داشت است و نگه داشت آنجا معنا دارد که چیزها از جای خود خارج شوند.

(تمام حقوق متعلق به موسسه علم و سیاست اشراق است)