ساختار و آرایش صنعتی باعث شد که اقتصاد ایران در برابر تحریمهای ناجوانمردانه آنگلوساکسونها آسیبپذیر باشد و امکان خروج از چنبرۀ هژمونی دلار پیدا نکند. سرمشق اقتصاد ایران همان است که شصت سال پیش آنگلوساکسونها نوشتهاند. حتی اگر چینیها طرف معامله باشند، بازی همان بازی آنگلوساکسونی است. فقط هزینۀ مبادله افزایش پیدا میکند. چون پلتفرم معاملاتی خامفروشی ذاتاً و ماهیتاً پلتفرم دلاری است. ایران به هر کشور صنعتی که مواد خام بفروشد، یا باید کالای صنعتی بگیرد یا دلار. راه دیگری وجود ندارد. از این جهت چین هم برای ایران تفاوت چندانی با غرب ندارد. اقتصاد ایران به یک پلتفرم معاملاتی مستقل از دلار نیاز دارد و طرح ایلاف میتواند مسیر دستیابی به این پلتفرم را هموار کند.
اشاره: جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهایی است که در سالهای اخیر و در میانه تحولات بنیادین بینالمللی در معرض این قرار گرفته است تا تصمیم بگیرد و جای خود را در آینده جهان تعیین نماید. در این میان، ایجاد هر رابطه جدید و ورود به هر پیمان بلندمدتی، میتواند درست مثل پیمانها و روابط سرنوشتساز سابق (نظیر توافق سایکس-پیکو) به معنای تثبیت کشورها در چنان رابطههایی چه بسا به مدت یک قرن جدید باشد. این حساسیت باعث میشود تا بپرسیم تحت چه شرایطی، روابط جدید ایران میتوانند بازتولید ماهوی روابط سابق نباشند. دکتر حمیدرضا فرتوکزاده استاد دانشگاه مالک اشتر، سعی دارد با طرح ایلاف به این پرسش پاسخ دهد. مقدمهای از این طرح، در قالب سرمقاله شماره اخیر فصلنامه نوبنیاد منتشر شده است که سایت موسسه علم و سیاست اشراق، آن را بازنشر مینماید.
عکس: دیدار چرچیل و روزولت در حاشیه کنفرانس آتلانتیک 1941 روی عرشه کشتی نظامی
23 فوریۀ ۲۰۲۲ را میتوان نقطۀ عطف تحولات ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک دوران معاصر منطقه دانست. در این روز پرحادثه، کشمکش تاریخی میان آنگلوساکسونها با رقبای قارهای continental خود یعنی آلمان و روسیه، از پرده بیرون افتاد و ژئواکونومی اروپای قارهای که حاصل شانزده سال مغازلۀ سیاسی آشکار و نهان خانم آنگلا مرکل با همتاهای کرملینی بود، زیر چرخهای ماشین جنگی آنگلوساکسونها در حرکت ناتو به شرق از نفس افتاد و به محاق رفت. اما هنر آنگلوساکسونها در این بود که برخلاف جنگهای اول و دوم جهانی، منطقۀ نزاع و گسل ژئوپلیتیک قارۀ سبز را یک گام دیگر از خود دور کردند و به داخل محدودۀ رقیب دوران جنگ سرد یعنی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بردند و اوکراین را سپر بلای خود ساختند.
روسیه اما، پس از دوران جنگ سرد با شتاب زایدالوصفی در حال ادغام در اقتصاد غرب بود؛ به این امید که با برگ برنده نورداستریم2 بتواند عضو موثری از خانوادۀ ثروتمند قارۀ سبز باشد. همین امید واهی باعث میشد که نگاه روسیه به ژئواکونومی دریای کاسپین همان نگاه اروپایی باشد و جايگاهی برای ایران در اقتصاد منطقهای قائل نباشد. بسیاری از دولتمردان روسی مانند بسیاری از همتایان ایرانی خود، نسبت میان اقتصاد ایران و روسیه را صرفاً رقابت در خامفروشی میانگاشتند و هیچ نشانی از فرصت و همافزایی در همکاری با ایران سراغ نداشتند. ضمن اینکه چشمانداز فرصت همگرایی در ژئواکونومی اروپای قارهای و تحکیم پیوندهای حیاتی میان اقتصاد روسیه و آلمان، آنچنان جذاب و دلفریب بود که جایی برای نگاه همسایگی در جهان ذهنی دولتمردان روس باقی نمیگذاشت. از این طرف هم سراب برجام برای همتایان ایرانی دلربایی میکرد و دو کشور روز به روز و ساعت به ساعت فرصتهای منطقهای خود را به امید ادغام در نظم اقتصادی آنگلوساکسونی میسوزاندند. البته با این تفاوت که اقتصاد روسیه با صدها میلیارد دلار ذخایر و مازاد تجاری، سر به آسمان میسایید و اقتصاد ایران در چنبرۀ فشار حداکثری و تحریم فلجکنندۀ آنگلوساکسونها خاکنشین شده بود و تورمهای فوق تصور را تجربه میکرد.
۲۳ فوریۀ ۲۰۲۲ از دیدگاه امنیت انسانی روز تلخی بود. روزی که ماشین جنگی روسیه وارد زمینهایی شد که در طول سالهای طولانی پس از جنگ سرد با پیشروی ارتش هیبریدی آنگلوساکسونها به سمت شرق مینگذاری شده بود. بحران اوکراین یک فاجعۀ انسانی بود؛ فاجعهای ناشی از انفجار مینهای آنگلوساکسونی زیرپای ماشین جنگی روسیه. از این نظر برای ما ایرانیان روزی تلخ و غمبار است. اما این پرونده سويۀ دیگری هم دارد. طلاق عاطفی روسیه و آلمان. خروج یا بهتر بگوییم اخراج روسیه از اردوگاه نظم اقتصادی آنگلوساکسونی.
اما ایران...
در گفتارهای پیشین به تفصیل شرح دادهایم که چگونه مزیت ژئواکونومیک ایران به عنوان سرزمینی که هزاران سال چهارراه تجاری میان شرق و غرب عالم بوده است، در گیرودار کشمکشهای آنگلوساکسونها و روسها از دست رفته و روابط تجاری میان ایرانیان و همسایگانش تضعیف و تخریب شده و نهایتاً با قرارداد سایکس پیکو، مهر واگرایی بر پیشانی اقتصادهای منطقه کوبیده شده است. آنگلوساکسونها برای مراقبت از منافع خود در کمپانی هند شرقی همواره در تضعیف ایران و نابود کردن مزیتهای ژئوپلیتیکی و ژئواکونومیک کشورمان سنگ تمام گذاشتهاند. جدایی هرات، بحرین و مباشرت در جدایی شهرهای قفقاز از ایران، نمونههایی از هزینههایی است که آنگلوساکسونها به ایران زمین تحمیل کردهاند. براساس ذهنیت آنگلوساکسونی، ایران سرزمینی است که مواد خام و نیمهخام میفروشد و کالاهای ساخته و نیمساخته وارد میکند. همان طرح آنگلوساکسونی بازیابی دلار petrodollar recycling. طرحی که از دهۀ ۱۹۷۰ میلادی آغاز شد و در شاکلۀ اقتصاد ایران وابستگی به مسیر خامفروشی ایجاد کرد و بیماری هلندی را تا مغز استخوان اقتصاد ایران رسوخ داد. اقتصاد ایران قریب به شش دهه است که به عنوان حاشیهنشین نظم اقتصادی آنگلوساکسونی، در چرخۀ معیوب صادرات مواد خام و واردات کالاهای ساخته و نیمساخته به دام افتاده است. بخش اعظم صنایع کشور یا در کار استحصال و فرآوری مواد خام هستند (ازقبیل متانول، شمش فولاد، مس کاتد و نظایر آن) یا در کار تولید محصولاتی هستند كه عمدتاً منطق زنجیرۀ ارزش بر آنها حاکم نیست (مانند یخچال، ماشین لباسشویی، خودرو، واگن برقی، کشتیسازی).
همین ساختار و آرایش صنعتی باعث شد که اقتصاد ایران در برابر تحریمهای ناجوانمردانه آنگلوساکسونها آسیبپذیر باشد و امکان خروج از چنبرۀ هژمونی دلار پیدا نکند. سرمشق اقتصاد ایران همان است که شصت سال پیش آنگلوساکسونها نوشتهاند. حتی اگر چینیها طرف معامله باشند، بازی همان بازی آنگلوساکسونی است. فقط هزینۀ مبادله افزایش پیدا میکند. چون پلتفرم معاملاتی خامفروشی ذاتاً و ماهیتاً پلتفرم دلاری است. ایران به هر کشور صنعتی که مواد خام بفروشد، یا باید کالای صنعتی بگیرد یا دلار. راه دیگری وجود ندارد. از این جهت چین هم برای ایران تفاوت چندانی با غرب ندارد. اقتصاد ایران به یک پلتفرم معاملاتی مستقل از دلار نیاز دارد و طرح ایلاف میتواند مسیر دستیابی به این پلتفرم را هموار کند. اما چگونه؟
طرح ایلاف و پلتفرم معاملاتی مستقل از دلار
وقتی از پلتفرم معاملاتی مستقل از دلار سخن میگوییم یعنی به دنبال طرفهای تجاری هستیم که هم آنها نیاز و تقاضای موثر برای محصولات ایرانی داشته باشند و هم شرکتهای ایرانی متقاضی محصولات آنها باشند. چنین شرکای تجاری در نظم آنگلوساکسونی در دسترس شرکتهای ایرانی نبودند. حتی در دوران رژیم پهلوی که هیچگونه تحریمی بر سر راه شرکتهای ایرانی نبود. ولی ما در دوران تحریم هم مدل مشابهی را با چینیها دنبال کرده و میکنیم. چراکه چینیها هم مانند غربیها واردکنندۀ مواد خام و نیمهخام و صادرکنندۀ کالاهای صنعتی هستند. بنابراین در کارکردن با شرکتهای چینی هم نمیتوانیم از چرخه معیوب خامفروشی خارج شویم. البته این به معنی کارنکردن با چینیها نیست؛ همچنان که کارکردن با آنگلوساکسونها را هم نفی نمیکنیم، بلکه به دنبال ایجاد تعادل و کاهش وابستگی تدریجی به پلتفرم دلاری هستیم. برای این منظور باید طرفهای تجاری جدیدی را بیابیم که ماهیتاً مکمل اقتصاد صنعتی ایران بوده و از تعرض و دستاندازی آنگلوساکسونها در امان نسبی باشند. اینجاست که اهمیت پنجرۀ فرصت ایلاف معلوم میشود؛ پنجرهای که پس از بروز بحران اوکراین به روی اقتصاد ایران گشوده شده است؛ پنجرهای که ناشی از شکاف میان روسیه و شرکای تجاری اروپایی است؛ ناشی از دیوار حائلی که آنگلوساکسونها میان روسیه و آلمان کشیدند و اروپای قارهای را بار دیگر به دو پارۀ جدا از هم تقسیم کردند. نوعی بازگشت به دوران جنگ سرد. البته با این تفاوت اساسی که دیگر موجودیتی به نام بلوک شرق و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی در کار نیست. فدراسیون روسیه هست و مهمتر از آن قدرت نوظهوری به نام چین در خاور دور که رویای راه ابریشم نوین با برند کمربند و جاده Belt and Road را در سر میپروراند. اینجاست که رویداد ۲۳ فوریه ۲۰۲۲ به عنوان نقطۀ عطف طلاق عاطفی روسیه و آنگلوساکسونها با همه تلخیهایی که به لحاظ انسانی در بردارد، چشمانداز فرصتی برای بازیابی مزیتهای از دست رفته ژئواکونومیک ایران را هم نشان میدهد. چشماندازی که با عضویت جمهوری اسلامی ایران در پیمان شانگهای و توافق با اتحادیه اوراسیا دستیافتنیتر مینماید.
اما چرا تجارت دوسویه ایران با اوراسیا و آسیای مرکزی شاه کلید خروج همزمان ایران و روسیه از سیطرۀ نظم آنگلوساکسونی است؟
مهمترین ویژگی بازارهای اوراسیا و آسیای مرکزی برای اقتصاد صنعتی ایران، مکمل بودن است. غالب این کشورها به کالاهای صنعتی شرکتهای ایرانی نیاز دارند. برخلاف اروپا و چین که حتی در شرایط عدم تحریم هم نیازی به کالای صنعتی ایرانی ندارند، کشورهای اوراسیا و آسیای مرکزی به ویژه خود روسیه پس از بحران اوکراین بازار بسیار خوبی برای تولیدکنندگان ایرانی و صادرکنندگان خدمات فنی و مهندسی هستند. از سوی دیگر کشورهای اوراسیا و آسیای مرکزی، تولیدکنندۀ محصولات کشاورزی مورد نیاز ایران و همسایگان غربی و جنوبی ایران هستند. بنابراین با کشورهای یادشده میتوانیم به تراز تجاری درون منطقهای دست پیدا کنیم.
سومین مزیت همکاری شرکتهای ایرانی با شرکتهای اوراسیایی و آسیای مرکزی در موضوع لجستیک و حملونقل است. هم کوتاهی مسیر و هم در امان بودن از تعرض مستقیم و راهزنی دزدان دریایی آنگلوساکسون از مزیتهای برجسته این همکاری است. چهارمین مزیت این همکاری، ایجاد قدرت چانهزنی و کسب موقعیت برتر در مذاکره با چینیها در ابتکار کمربند و جاده است. هر چقدر که لجستیک اوراسیایی ایران هموارتر و روانتر شود، اشتیاق طرف چینی به همکاری با ایران در ابتکار کمربند و جاده بیشتر خواهد شد. پنجمین مزیت این همکاری، تبدیل شدن ایران به هاب تجارت غلات منطقه است. تفاوت اقلیمی میان کشورهای شمالی و جنوبی، امتیاز مهمی برای سرزمین ایران به شمار میرود. در حالی که همسایههای جنوبی و حتی غربی ایران رو به خشکی و تنش آبی هستند، در شمال دریای کاسپین منابع آبی سرشاری وجود دارد که میتواند پشتوانه امنیت غذایی منطقه باشد و نزدیکترین و هموارترین راه وصل این دو اقلیم متفاوت سرزمین ایران است.
مزیت بسیار مهم دیگر در توسعۀ همکاری با کشورهای اوراسیا و آسیای مرکزی، استفاده از مزیت سرزمینی ایران برای سواپ نفتی و گازی است. البته این مزیت با دو خطر اساسی روبروست که باید برای آن چارهاندیشی شود. اولین خطر به رژیم حقوقی دریای کاسپین برمیگردد که میتواند تبدیل به ابزاری برای دستاندازی آنگلوساکسونها به منابع گازی کشورهای اوراسیا و آسیای مرکزی شود و خطر دوم هم تلاش دولت باکو برای ایجاد دالان جعلی زنگهزور و حذف ایران از کریدور شمال جنوب است که مقام معظم رهبری به آقای اردوغان دربارۀ آن تذکر دادهاند. در مورد خطر اول با توجه به اینکه رژیم حقوقی دریای کاسپین هنوز در مجلس شورای اسلامی مطرح نشده فرصت بازنگری وجود دارد. ضمن اینکه به دلیل شکاف ایجاد شده میان روسیه و غرب، قاعدتاً باید روسها هم در این بازنگری با جمهوری اسلامی ایران همراهی بیشتری داشته باشند. در مورد خطر دالان جعلی زنگهزور هم دو سناریوی تورانی و آنگلوساکسونی وجود دارد. در سناریوی تورانی، ذينفعان اصلی یعنی رژیم صهیونیستی و دولتهای ترکیه و باکو به دنبال حذف ایران و کمرنگ کردن و حذف تدریجی ارمنستان هستند ولی در سناریوی آنگلوساکسونی، آمریکاییها با همراه کردن جناح غربگرای داخل ارمنستان به دنبال حذف ایران و ایجاد همگرایی میان آذربایجان و ارمنستان هستند. نکته حائز اهمیت این که هر دو سناریو در حذف ایران از دالانهای قفقاز اتفاق نظر و اشتراک منافع دارند. بنابراین به نظر میرسد که جمهوری اسلامی ایران باید با ترکیب هوشمندانهای از ابزارهای قدرتهای نرم و سخت، ابتکار عمل را در منطقۀ قفقاز به دست بگیرد.
و اما قفقاز...
۲۱ اوت ۲۰۱۸ را میتوان روز فتحالفتوح آنگلوساکسونها در تسخیر بدون خونریزی قفقاز و آسیای مرکزی با رویکرد ژئواکونومیک دانست. نقطۀ عطف جنگ هیبریدی قفقاز. روز امضای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین. طبلی که در تاریکی نواخته شد و صدایش در روزهای پس از ۲۳ فوریه ۲۰۲۲ در حال شنیده شدن است.
دربارۀ دستورکار جنگ هیبریدی قفقاز سخن بسیار است. خطر بسیار مهمی که طرح ایلاف را تهدید میکند، همگرایی دو لبه قیچی قفقاز است که برای بریدن ریشه ایران به هم نزدیک میشوند. لبه تورانی و لبه آنگلوساکسونی. سفر اخیر خانم نانسی پلوسی به عنوان پرچمدار نظم آنگلوساکسونی به ارمنستان زنگ خطری است که باید در پازل رژیم حقوقی دریای کاسپین معنا شود. اینکه خانم پلوسی بالاترین مقام آمریکایی است که تاکنون به ارمنستان سفر کرده است، دلالتهای مهمی دارد. این سفر را هم باید در چارچوب حرکت هیبریدی ناتو به سمت شرق تفسیر کرد. ارمنستان آخرین سنگر فتح نشده ناتو در قفقاز و در عین حال مهمترین پنجره اوراسیایی است که ایران به آن دسترسی دارد. انتخاب این زمان برای سفر مقام ارشد آمریکایی به ارمنستان نشانگر همان سیاست همیشگی آنگلوساکسونهاست. صبر و انتظار برای شکار فرصت طلایی. فرصتی که بذر آن در ۲۱ اوت ۲۰۱۸ کاشته شد، در دوران ماه عسل روسیه و غرب؛ در دوران اختلال در پنجره قفقازی ایران؛ روز آغاز معاشقه عشقآباد و باکو در برابر چشمان افسونزده امضاکنندگان روسی و ایرانی؛ تکرار موتیف خربرفت مولانا در کاروانسرای آنگلوساکسونی کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین.
سفر به ظاهر دیرهنگام خانم نانسی پلوسی اگرچه برای دولت غربگرای پاشینیان، نوشداروی پس از مرگ سهراب است، اما در طرح ژئواکونومیک آنگلوساکسونها، در بهترین زمان ممکن انجام شده است. در زمانی که ارمنستان در غایت ضعف و از پاافتادگی است. آمریکاییها در همه این سالها نظارهگر خونریزی از پیکر رنجور ارمنستان بودند تا از پا بیفتد. از آن طرف هم روسیه را درگیر میدان مین اوکراین کردند که قفقاز را رها کند. حالا بهترین زمان است که با کمترین هزینه، با یک تیر نرم، چند هدف سخت را شکار کنند: پنجرۀ قفقازی ایران را ببندند، دستان بلند روسیه در قفقاز را کوتاه کنند و جریان گاز اوراسیا به غرب را تحت کنترل خود بیاورند. حالا معلوم می شود که رژیم حقوقی دریای کاسپین اسب تروای آنگلوساکسونها بوده که با نفوذ عوامل غربگرا وارد قفقاز و آسیای مرکزی شده است؛ پوست خربزهای زیرپای روسیه و ایران. احتمالا امضاکنندگان روسی و ایرانی تصور میکردند که رژیم حقوقی دریای کاسپین یک طرح ژئوپلیتیکی برای جلوگیری از ورود ناتو به دریای کاسپین است. اما مجموعه رویدادهای این چند سال نشان داد که دیپلماتهای این منطقه هنوز قابلیت خواندن کلمات میان سطور را پیدا نکردهاند. آنها با عینک پیشگیری از ورود ناتوی سخت به دریای کاسپین نگاه میکردند و به همین دلیل نتوانستند ارتش هیبریدی ناتو را که در اسب تروای کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین پنهان شده بود ببینند. آنها متوجه نشدند که آنگلوساکسونها درصدد فتح قفقاز با رویکرد ژئواکونومیک هستند. این جنگ، جنگ کریدورها است. اسم رمز این جنگ هیبریدی، خط لولۀ گاز ترانس کاسپین بود که همزمان، ایران و روسیه را از بزرگترین کریدور گازی منطقه بیرون میانداخت و البته متعاقب آن کاهش وزن ژئوپلیتیک هر دو کشور به عنوان پیامد قهری. جنگ هیبریدی قفقاز از آنچه که امضاکنندگان روسی و ایرانی کنوانسیون رژیم حقوقی دریای کاسپین تصور میکردند بسیار بسیار نزدیکتر و مهلکتر است. شاید طرف روسی به خط نورداستریم2 دلخوش کرده بود و با توجه به حضور مقتدرانه خود در قفقاز چنین میانگاشت که بازندۀ خط ترانس کاسپین فقط ایران است. اما برباد رفتن رویای قارهای ِ روسیه در خط نورداستریم2 و سفر خانم نانسی پلوسی به ارمنستان در بحبوحۀ جنگ اوکراین، به روسیه نشان میدهد که تا اینجای کار، آنگلوساکسونها برندۀ میدان بودهاند.
اینک که گردوغبار میدان تا حدودی فرونشسته و خدعۀ خربرفت آنگلوساکسونها برملا شده است، جمهوری اسلامی ایران به صورتبندی تازهای از مساله قفقاز و آسیای مرکزی نیاز دارد. طرح ایلاف، افقهای این صورتبندی را به ما نشان میدهد.
چرا بوکمال جزء جداییناپذیر طرح ایلاف است؟
در اتاقهای فکر آنگلوساکسونی صراحتاً گفته میشود که نگرانی اصلی ما از ایران، ناامن کردن تنگه بابالمندب و دریای سرخ نیست. چون واضح است که این کار برای ایران خودزنی محسوب میشود. آنچه که ما (یعنی آنگلوساکسونها) را نگران میکند، امن کردن مسیر زمینی از عراق به سوریه است!
جملات بالا جزء مفروضات پایهای آنگلوساکسونهاست که تسجیل آن را با قرارداد سایکس پیکو در ۱۹۱۶ انجام دادند و در ویراست دوم سایکس پیکو با اسم رمز خلافت اسلامی و با حمایت عوامل نیابتی خود در سال ۲۰۱۳ درصدد بهروزرسانی آن بودند. این موضوع توسط کامران متین استادیار دانشگاه ساسکس در سایت بیبیسی در همان زمان به خوبی شرح داده شده است. پردهبرداری این استاد دانشگاه انگلیسی ساسکس که پای ثابت برنامههای ضد ایرانی شبکههای فارسیزبان بیبیسی و اینترنشنال است از لایههای پنهان جنگ سوریه درسآموختههای ارزشمندی برای تحلیلگران مسائل منطقه دارد. دربارۀ اهمیت دستاورد ژئوپلیتیک سردار جاودانۀ مردم ایران شهید قاسم سلیمانی و سربازان رشیدش در آزادی بوکمال و پنجرۀ فرصت ژئواکونومی ایلاف به سمت مدیترانه، در گفتارهای پیشین بسیار سخن گفتهايم و پس از این هم خواهیم گفت. جای شرمساری دارد که زمانهای طلایی برای فعالسازی مسیر تجاری بوکمال از طریق تجارت مویرگی از دست رفت و آنگلوساکسونها توانستند بخش زیادی از دستاوردهای آنان را در خیابانهای بغداد و بصره بازپس بگیرند و اجازه ندهند که این پیروزی درخشان در جلوگیری از فروپاشی ژئوپلیتیک منطقه و حفظ نظم امنیتی شکننده غرب آسیا با احیای مزیتهای تاریخی ژئواکونومی راه ابریشم تکمیل شود و البته بیم آن میرود که زمان طلایی فرصت اوراسیایی احیای راه ابریشم که با برند طرح ایلاف متمایز و بازسازی Rebranding شده است سپری شود و ما در افسون شعبدۀ آنگلوساکسونی معلق باشیم؛ روزشماری که از ۲۳ فوریه ۲۰۲۲ آغاز شده و لحظههای تکرارنشدنیاش به سرعت برق و باد در حال عبورند. شرح این گزاره که وصل کردن اوراسیا و قفقاز و آسیای مرکزی به مدیترانه و شاخ آفریقا، چه فرصتهای ژئواکونومیک شگرفی برای ساکنان این سرزمینهای کهنسال در بردارد نیازمند فرصت بیشتر است.
درباره طرح ایلاف بیشتر سخن خواهیم گفت.
منبع: نوبنیاد