دولتی در نظم جدید صاحب قدرت و عزت خواهد بود که دقیقاً در همین لحظه، بازی را بشناسد و خوب بازی کند. سستی در شناخت صحنه، جریانهای بازیگر در صحنه و تصمیم متناسب، میتواند دولت را از آینده جهان، بیرون بیندازد. اگرچه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با محوریت رهبر انقلاب متوجه چنین صحنهایست و مرتب به آن تذکر داده است اما دولت جمهوری اسلامی و جریانهای سیاسی حاضر در صحنه داخلی سیاست ایران، بازیگران ضعیف و محافظهکار این صحنه هستند و در عموم موارد مانع حرکت قدرتمند سیاست منطقهای ایران میشوند.
حملۀ اسرائیل به کنسولگری ایران در سوریه چه معنایی دارد؟ در صحنۀ سیاست منطقهای و بینالمللی دو موضع متناقض قابل شناسایی است. از طرفی کشورها در تلاش برای پرهیز از یک جنگ گسترده هستند اما همزمان تنشها و جنگها در حال گسترش است. مذاکرات طولانی برجام، تلاش اسرائیل و کشورهای منطقه برای عادیسازی روابط و همزمان عادیسازی روابط ایران و عربستان، در جهت تنشزدایی از روابط کشورها رخ داد. اما سؤال این است که چرا بهرغم یک تلاش گسترده در جهت تنشزدایی و برقراری صلح، صحنۀ بینالملل هر روز درگیر جنگهای بیشتری میشود؟
همانطور که پیشتر در یادداشت «آشوب؛ فرجام تلخ کنترل سیاست» بیان شده بود، ما در آستانۀ آرایش و نظم جدیدی هستیم که پیامدهای ناخواستۀ خود را دارد. تحولات بزرگ تاریخی و جنگهای بزرگ جهانی در لحظاتی رخ دادند که نظم مستقر شکسته شده و نظم جدیدی در حال شکلگیری است. جنگ اول جهانی متأثر از برآمدن ایدۀ زندگی غربی، منجر به فروریختن امپراطوری عثمانی و شکلگیری جغرافیای جدید خاورمیانه با محوریت و غلبۀ نظم و قدرت غربی شد. جنگ دوم نیز متأثر از غلبه ایدۀ زندگی آمریکایی در برابر ایدۀ اروپایی منجر به برآمدن و ظهور قدرت برتر آمریکا در جهان شد.
در جنگهای جهانی لزوماً کشورها از پیش قصد روشنی برای برپاکردن یک جنگ گسترده ندارند بلکه شکستهشدن نظم موجود، موجودیت و حیات کشورها را تهدید میکند و دولتها را بر آن میدارد که موجودیت خود را در نظم جدید بازیابی کنند. در موقعیت تغییر نظم، همهچیز از جای خود خارج شده و هیچ گزارۀ مفروض و قابل اتکا از نظم پیشین وجود ندارد. همهچیز باید دوباره و بر اساس نظم جدید فراخوان شود. اما فراخوان نظم جدید بر اساس ایدههای اساسی زندگی و آن ایدهای که اکنون معتبر و ضروری است انجام میشود و همین ضرورت موقعیتیابی جدید، تنشها و جنگهای گسترده و اجتنابناپذیر را موجب میشود.
ما اکنون در چنین وضعیتی به سر میبریم. نظم پیشین با محوریت قدرت آمریکایی شکسته و همۀ روابط و مناسبات به تعلیق درآمده است. آمریکا و مؤتلفانش تلاش کردند از طریق برجام یا مذاکرات عادیسازی روابط با اسرائیل، نظم خود را مبتنی بر ایده سیاستزدایی بازتعریف کنند. در عین حال چین نیز بهعنوان طرف مدعی ایده و نظم جدید، از طریق ایجاد صلح میان ایران و عربستان، طرح ژئواکونومی خود را پیش برد. اگرچه هر دو طرف در حال تلاش برای مذاکرات صلح هستند اما مذاکرۀ هر طرف مبتنی بر پیگیری نظم مورد نظر خود است و تنش متناسب با خود را خلق میکند. در این میان جمهوری اسلامی ایران نیز در حال تلاش برای تولید جغرافیای سیاسی مبتنی بر ایدۀ کانونی انقلاب است.
چنین وضعیتی که در کشاکش ایدههای مرکزی، جبههها و ائتلافهای سیاسی و بنابراین جغرافیای سیاسی جدیدی در حال شکلگیری است، یک وضعیت پرتنش است. این وضعیت تا اتخاذ تصمیم طرفها و تشکیل ائتلاف و نظم و جغرافیای جدید، راهی سخت در پیش دارد. در همین فقره شاهد بودیم که روسیه بهرغم روابط سیاسی بسیار خوبی که با اسرائیل داشت، در برابر اسرائیل موضع گرفت و اکنون به درخواست روسیه، نشست شورای امنیت در محکومیت حمله اسرائیل به ایران تشکیل میشود. در واقع آنچه در این وضعیت سرنوشت دولتها را تعیین میکند، آگاهی نسبت به این وضعیت و اقتضائات آن است.
دولت جمهوری اسلامی ایران باید بداند که در یک وضعیت خطیر و سرنوشتساز قراردارد. در این شرایط لحظه به لحظه تحلیل، تصمیم و عمل دولت ایران، سرنوشت و آینده کشور را رقم خواهد زد. ما بیتردید با یک آرایش و نظم جدید در جهان روبهرو هستیم و دولتی در نظم جدید صاحب قدرت و عزت خواهد بود که دقیقاً در همین لحظه، بازی را بشناسد و خوب بازی کند. سستی در شناخت صحنه، جریانهای بازیگر در صحنه و تصمیم متناسب، میتواند دولت را از بازی آینده جهان، بیرون بیندازد. اگرچه حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با محوریت رهبر انقلاب متوجه چنین صحنهایست و مرتب به آن تذکر داده است اما دولت جمهوری اسلامی و جریانهای حاضر در سیاست داخلی ایران، بازیگران ضعیف و محافظهکار این صحنه هستند و در عموم موارد مانع حرکت سیاست منطقهای ایران میشوند.
رهبری جمهوری اسلامی مبتنی بر ایده کانونی انقلاب، جغرافیای سیاسی ایران را تا آبهای مدیترانه گسترده میبیند و بنابر منافع دینی، سیاسی و اقتصادی، گزاره قطعی نابودی اسرائیل را بهعنوان برنامۀ محوری ایران در تشکیل نظم جدید در دستور کار قرار داده است. با این حال به نظر میرسد، طرح رهبر انقلاب برای نابودی اسرائیل چیزی شبیه به فتح مکه است. اسرائیل باید در برابر تشکیل قدرتهای مستقل در محور مقاومت ضعیف شود و از درون فرو بپاشد. چنین طرحی بیش از هر چیز نیازمند زمان است. تا همین لحظه زمان به نفع ایران بوده و دولت جمهوری اسلامی در مناسبات با آمریکا، بهعنوان یک طرف اصلی قدرت در نظم آینده حاضر شده است. امروز دولت جمهوری اسلامی با همپیمانان قدرتمند و مستقل خود با اسرائیل میجنگد و به آمریکا دربارۀ عملکرد غیرقانونی و مسئولیت نیروی نیابتیاش یعنی اسرائیل هشدار میدهد.
اما اسرائیل که در معادلۀ جدید نظم بینالملل و همچنین نظم منطقهای ایران، موقعیت خود را از دست داده است، بیش از هر زمان دیگری نیازمند تعیین تکلیف زودهنگام است. اسرائیل ضعیفترین دوران خود را در برابر محور مقاومت تجربه میکند و در عین حال، پشتوانۀ مستحکم آمریکا در نظم جدید را از دست داده است. در واقع آمریکا خود در نظم جدید نیازمند موقعیتیابی مجدد است و نمیتواند بدون محاسبه، هزینههای اسرائیل را بر عهده بگیرد؛ بنابراین اکنون که با نیروی اسرائیل، بخت خود در تضعیف محور مقاومت را آزموده و آینده این جنگ را موفق ارزیابی نکرده، به دنبال تغییر دولت نتانیاهو و فاکتور کردن هزینههای سنگین جنایتها و کشتارها برای شخص اوست؛ حتی با وجود اینکه میداند تغییر کابینه و شکست نتانیاهو تنها شکست یک دولت نیست بلکه بهمنزلۀ شکست سنگین موجودیت اسرائیل است با اینحال این هم برای آمریکا بخشی از معادلۀ تغییر آرایش و نظم جدید است.
در این شرایط اسرائیل خود را گرفتار در باتلاقی میبیند که تنها راه نجات از آن دامنزدن به یک جنگ گسترده است. در یک جنگ گسترده تنها بخت اسرائیل بهمیدانآمدن همۀ طرفهای درگیری است. وقتی چنین معرکهای برپا شود، با سرعت جبههها و ائتلافها شکل گرفته و در برابر هم قرار میگیرند. معرکهای که میتواند آمریکا و اروپا را مجبور به حمایت از اسرائیل و تلاش برای تعیین تکلیف معادلۀ اسرائیل در منطقه کند. از آنجا که زمان به ضرر اسرائیل است، این رژیم بهرغم ضربههای متعدد به نیروهای نظامی ایران تا پیش از این، امروز رسماً با حمله به یک مقر دیپلماتیک، ایران را ناچار میکند تا بهطور رسمی در میدان نبرد حاضر شود. ورود ایران به صحنه نبرد نیز به معنای فراخوان طرفهای قدرت یعنی روسیه، چین، آمریکا و اروپا در جنگ است و در تحلیل رژیم صهیونیستی، این معادله تنها راه نجات او از معضل ایران خواهد بود.
با این حال آیا این به معنای این است که ایران نباید درگیر چنین جنگ تمامعیاری شود؟ اگر ایران میتوانست صبر راهبردی خود را ادامه دهد و در معرض نابودی قرار نگیرد، همچنان ورود به چنین جنگی اشتباه بود. اما نباید فراموش کرد موازنۀ جدید قدرت در منطقه، علیرغم اینکه به مدد گامهای هوشمندانه و شجاعانۀ ایران در خلق آرایش جغرافیایی نیروهای مقاومت رقم خورده است ، مثل هر موازنۀ دیگری، میتواند تحت شرایطی به ضرر ایران به خطر افتاده و ایران را با شکست یا هزینههای تاریخی گزافی روبهرو کند. به عبارت دیگر، تمام دستاوردهای ایران و متحدانش در معرکۀ ژئوپلتیک طوفانالاقصی، در وضعی بیثبات به سر میبرند و نمیتوانند سنگرهایی به حساب آیند که دیگر فتح شده و میتوان پشت آن آسود. در چنین شرایطی، اقدامات مکرر رژیم صهیونیستی برای تجاوز به حریم جغرافیایی ایران و از بینبردن ارزشمندترین نیروهای انسانی آن، همانقدر در تضعیف قدرت و جایگاه ایران در نظم جدید موثر است که اقدامات هوشمندانه ایران در خلق قدرت برای جایابی در نظم جدید. این ضربات در غیاب اقداماتی که بتواند آنها را کنترل کند، میتواند ایران را در فرایندی تدریجی به نتایجی ناگوار و خلاف ارادۀ شکلگرفتهاش در این جنگ بکشاند.
با توجه به این وضعیت معلق در سیاست بینالملل و آستانه نظم جدید، به نظر میرسد جنگ گسترده میان طرفهای معادله گریزناپذیر است بنابراین تنها چیزی که باقی میماند، انتخاب زمان و نحوۀ ورود به این جنگ است. آیا دولت جمهوری اسلامی مبتنی برای ایدۀ محوری خود یعنی مقاومت و بسیج مردمی، مردم و نیروهای اقتصادی-سیاسی خود را برای چنین صحنهای آماده کرده است؟ آنچه تهدید اساسی برای توفیق ایران در صحنه پیشرو به حساب میآید، خلأ طرح دولت جمهوری اسلامی برای بسیج مردم در صحنههای سرنوشت کشور است. اگرچه دولت جمهوری اسلامی بیش از هر زمان دیگری باید طرحهایی فوری برای سازماندهی مردم در اقتصاد و سیاست داشته باشد، متاسفانه بیش از هر زمان دیگری دچار رخوت، سستی و رکود است.