پیوند جغرافیایی سرزمین اردن با فلسطین میتواند نگرانیهای اردن دربارۀ این هویت تازه را به کابوس تبدیل کند. مرزهای غرب آسیا که پس از جنگ بزرگ بر اساس مذاکرات سایس پیکو و معاملاتی با خاندان هاشمی، خاندان سعود و جنبش صهیونیسم کشیده شده است چندان استوار نبوده. این نااستواری در مورد اردن به اوج خود رسیده است. تا آنجا که نهتنها تکلیف کرانۀ باختری رود اردن دهها سال است که نامعلوم است، بلکه در مراحلی اردن برخی سرزمینهایش را با مناطقی از عربستان سعودی عوض کرده است! مسالۀ الحاق کرانۀ باختری به اردن و تبدیلشدن اردن به سرزمین فلسطینیان از دیگر نگرانیهای خاندان هاشمی است. در مجموع باید گفت اردن سنگ تعادل منطقه است. سقوط حاکمیت اردن یا حتی اختلال در کنترل مرزهای آن با کرانه باختری و عراق میتواند سرنوشت جغرافیای منطقه و در نتیجه سرنوشت جغرافیای جهان را دگرگون کند.
۱. چندی پیش ماهر الجازی در یک عملیات استشهادی سه نظامی اسراییلی را به هلاکت رساند. او جوانی پرشور نبود که احساساتش راهنمای عملش بشود. مردی ۳۹ ساله بود. آستانهٔ چهل سالگی سنی است که مردان زندگی خود را برآورد میکنند و تصمیمات مهم میگیرند. وقتی یک مرد میانسال اردنی عملیات استشهادی میکند، باید جامعه ٔاردن را از نو نظاره کرد. آیا نیروی اجتماعی اردن به آستانهٔ تصمیمات بزرگ رسیده است؟
چند روز پس از این حمله نخست وزیر اردن استعفا کرد تا زمینهها برای گفت و گو با اخوان المسلمین اردن و اصلاحات سیاسی در اردن آغاز شود. آیا حضور اخوانالمسلمین اردن در فرایندهای سیاسی میتواند مسکن باشد و آتش جامعهٔ اردن را از ناحیهٔ خطرناک خودش خارج کند؟
۲. «مقاومت اسلامی عراق، ساز و برگ جنگی خویش را برای تجهیزِ برادرانِ مجاهدِ مقاومتِ اسلامیِ اردن آماده کرده است که برای مایحتاج جنگی ۱۲ هزار رزمنده کافی است؛ از سلاح سبک و متوسط گرفته تا پرتابگرهای ضد زره و موشکهای تاکتیکی و ...؛ مگر بتوانیم در دفاع از برادران فلسطینی خود ید واحده باشیم...». این بخشی از بیانیۀ ابوعلی العسکری مسئول دفتر امنیتی گردانهای حزب الله عراق در واکنش به حملۀ اسراییل به کنسولگری ایران در دمشق در اویلا سال شمسی جاری است. اعلام تجهیز مجاهدان اردنی پیش از این سابقه نداشته و اعلامی بسیار سیاسی است که میتواند تعادل جغرافیایی صد سالۀ غرب آسیا را بر هم بزند و پایههای آنرا فرو بریزد.
از نظر غرب اردن اهرم تعادل منطقۀ غرب آسیا است
اردن کشوری بسیار حساس در تعادل جغرافیایی غرب آسیا است. پادشاهی اردن کشوری است که تا اندازۀ زیادی مثل یک دیوار حایل برای اسراییل عمل میکند. کنترل شدید اردن به وسیلۀ آمریکا و انگلستان، اردن را به دیواری بدل ساخته که کرانۀ باختری رود اردن را از بقیۀ جهان جدا میکند. در حقیقت درست به همان شکل که باریکۀ غزه در احاطۀ مرزهای اسراییل و مصر به بزرگترین زندان جهان تبدیل شده است، کرانۀ باختری هم در فشار مرزهای اردن و اسراییل به انزوا و محاصره کشیده شده و هیچ مرزی به جز با این دو ندارد. در حقیقت نقش جغرافیایی اردن جدا کردنِ تنش درونِ سرزمینهای اشغالی از شرق آن سرزمینها است. اردن دیواری است که کرانۀ باختری و نیز اسرائیل را از عراق و سوریه و عربستان جدا نگه داشته است.
این کشور در لحظۀ تاسیس به عنوان همزاد اسرائیل توسط بریتانیا پایهگذاری شد و ماورای اردن (یعنی ماورای رود اردن) نامیده شد در حالیکه آنچه امروز اسرائیل میخوانند، یعنی سرزمین غرب رود اردن تا مدیترانه را فلسطینِ غربی مینامیدند که دلالت بر وحدت قبلی این دو سرزمین تحت نام فلسطین داشت. در خاطرات چرچیل آمده است که در لحظۀ تاسیس دو کارکرد برای اردن در نظر گرفته شده بود. کارکرد نخست آن ممانعت از شورش اعراب علیه رژیم صهیونیستی بود که در مذاکرات چرچیل با عبدالله هاشمی فرزند حسین، شریف مکه، شرط تشکیل کشور ماورای اردن و پادشاهی او بر آن اعلام شد و او هم موافقت کرد و کارکرد دوم آن تحدید مرزهای شرقی رژیم صهیونیستی بود. از طرفی تلقی میشد که به مرور و با مهاجرت گستردۀ یهودیان به فلسطین اشغالی، جمعیت عرب فلسطین به ماورای اردن مهاجرت خواهند کرد. این واقعیت مخصوصا پس از اشغال قدس شرقی و کرانۀ باختری توسط اسرائیل رخ داد و اکنون میلیونها مهاجر فلسطینی در این سرزمین زندگی میکنند.
زمین لرزه در سرزمین آوارگان
عملا در دهههای بعدی اردن پایگاه مبارزان فلسطینی بود تا اندکی پس از شکست اعراب در جنگ 6 روزه -در حادثۀ موسوم به سپتامبر سیاه (۱۹۷۰) - که خاندان هاشمی که هنوز بر اردن حکومت میکنند، عملاً سازمان آزادیبخش فلسطین و رهبر آن یاسر عرفات را از اردن اخراج کرد. از آن زمان لبنان جایگزین اردن به عنوان پایگاه مبارزان فلسطینی شد و عملا تا امروز هر تحرک فلسطینی در اردن تحت عنوان اختلال در امنیت داخلی اردن نامشروع تلقی میشود.
اما مردم اردن و مخصوصا میلیونها فلسطینی که در اردن زندگی میکنند، این روزها که تاریخ مبارزات به مرحلهای تازه رسیده و رژیم سفاک صهیونیستی در برابر رشادت رزمندگان فلسطین، دست خود را به هر جنایتی آلوده، هر شب سفارت اسراییل را در محاصرۀ خود گرفته و در حمایت از حماس و آرمان فلسطین، گشوده شدن مرزها به سوی سرزمینهای اشغالی را طلب میکنند. شعار دادن علیه اسراییل و حمایت از هویت عربی و نیز آرمان فلسطین بخشی از فرهنگ سیاسی جامعۀ اردن است و دولت اردن نیز به رغم روابط فزایندهای که با اسراییل دارد، همواره همآوا با مردمان عرب و مسلمانش چنین شعارهایی را در اطوار دیپلماتیک خودش ارائه میکرده است اما اردن از آشوبهای این شبهای امّان و دیگر شهرها احساس ناامنی و بیقراری شدیدی میکند.
چگونه حماس برای اردن نگرانکننده شد؟
تا سال ۱۹۹۹، روابط بین حماس و تشکیلات هاشمی در اردن تا این حد خصمانه نبود. تسامح ملک حسین نسبت به این گروه عمدتاً ناشی از خصومت متقابل با جنبش فتح و رهبر آن یاسر عرفات بود. حضور جنبش اسلامگرای رادیکال در اردن به عنوان ابزاری برای حفظ نفوذ اردن در کرانۀ باختری، اگر هم مورد حمایت قرار نمیگرفت، نادیده گرفته میشد.
اما این روزها دولتِ اردن حماس را متهم میکند که در حال تحریک آوارگان فلسطینی ساکن اردن، ناپایدار کردن جامعه و در صدد براندازی حکومت خاندان هاشمی در امّان است و در عین حال تهران را به عنوان سلسلهجنبان این ناآرامیها متهم میکند. رابطۀ حماس با خاندان هاشمی در حقیقت بلافاصله پس از پیمان اسلو در ۱۹۹۳ که به منازعات میان فتح و اسراییل پایان میداد و در پی آن معاهدۀ صلح میان اردن و اسراییل، تیره شد. دولت اردن دیگر احتیاجی به حمایت از حماس نداشت و با فتح در یک جبهه قرار گرفته بود. بیانیههای شدید اللحن حماس علیه روند صلح که در آنها خواستار نابودی اسرائیل و نمایش عزمی راسخ برای مبارزۀ مسلحانه با رژیم صهیونیستی بود، آن را در تضاد با اردن قرار می داد. گاهی حماس مستقیماً مخالفت خود را با رابطۀ اردن و اسرائیل ابراز می کرد. به عنوان مثال، اندکی پس از امضای معاهده صلح اسرائیل و اردن، حماس اعلام کرد که «تفاوتی بین توافق اسلو و توافق اردن و اسرائیل قائل نیست؛ ما با هر دو مخالفیم و هر دو را رد میکنیم». در پی این تغییرات، اردن رهبران حماس را تبعید کرد و هر گونه فعالیت مبارزان فلسطینی در اردن را غیرقانونی اعلام کرد. خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس و دیگر همراهانش هنگام بازگشت از سفر به ایران در ۲۲ سپتامبر ۱۹۹۹ در فرودگاه امّان دستگیر شدند. ابومرزوق که تابعیت یمنی داشت اخراج شد و دیگران مخیّر شدند که به زندان بروند یا کشور را ترک کنند. این امر موجب شد رهبران حماس از جبهۀ کرانۀ باختری دور شوند و قطر آنها را پذیرفت. پس از پیروزی حماس در انتخابات فلسطین و سپس تشکیل حکومت در غزه دولت اردن به شدت احساس خطر کرد. از آنجا که حماس از دل اخوان المسلمین برخاسته بود، دولت اردن نسبت به کل اخوان المسلمین که متحد قدیمی خاندان هاشمی بودند رویههای سختگیرانهتری اتخاذ کرد. این موضوع با به قدرت رسیدن مرسی در مصر و جنگ داخلی سوریه تشدید هم شد. اکنون در زمانهای هستیم که جامعۀ اردن به واسطۀ انفعال حکومت اردن گسلهایی پیدا کرده که هر آن مستعد زلزلههای سیاسی هستند. هیجان و نیروی سیاسی خیزش هفتم اکتبر این قوّۀ سیاسی را تا آستانۀ فعلیت یافتن کشانده. اردن به شدت نگران روابط فزایندۀ حماس با ایران است که ریشههایش از طریق شبکۀ اخوان المسلمین تا اعماق جامعه و تاریخ صد سالۀ اردن ادامه دارد و میتواند آن را بیثبات کند.
حساس و نگران
از سوی ایران هیچ تحرک واضحی در این زمینه دیده نشده اما بسیاری در غرب نگران این وضعیت هستند. مرکز مطالعات ممری (MEMRI) که به وسیلۀ ژنرالهای بازنشستۀ اسرائیلی در آمریکا پایهگذاری شده، نسبت به وضع اردن حساسیت ویژهای پیدا کرده است و گزارشهای متعددی در اینباره منتشر نموده است. مرکز مطالعات ممری مینویسد:
«از زمان حملۀ حماس در ۷ اکتبر ۲۰۲۳ و در سایۀ جنگ در غزه که شش ماه است به درازا کشیده، اردن شاهد افزایش حمایت مردمی از حماس و خصومت با اسرائیل بوده است. اخیراً حجم و شدت این تظاهرات که عمدتاً توسط اخوانالمسلمین در اردن سازماندهی میشود، افزایش یافته است. این تظاهرات در سرتاسر کشور برگزار میشود، اما یکی از مکانهای اصلی آن در اطراف سفارت اسرائیل در منطقۀ الربیعه عَمّان است، جایی که هزاران مرد جوان [در ماه رمضان] هر روز غروب، پس از افطار جمع میشوند تا ساختمان سفارت را محاصره کنند. تودههای شرکت کننده در این تظاهرات خواستار لغو توافقنامه صلح با اسرائیل، قطع روابط با آن و باز کردن گذرگاههای مرزی بین دو کشور هستند تا «جوانان اردنی به برادران خود در فلسطین کمک کنند». معترضان هم طالب لغو توافقنامه صلح با اسرائیل هستند و هم حمایت خود را از حماس اعلام میکنند و هم به ستایش فرماندهان نظامی آن چونان محمد ضیف، یحیی سنوار و ابوعبیده و نیز به تمجید از حمله 7 اکتبر و مبارزۀ مسلحانه علیه اسرائیل پرداخته و هم برای اخراج آمریکاییها اعلام فراخوان میکنند. ندای شورش علیه پادشاه نیز شنیده شده است. در تظاهراتی در شهر الزرقا، معترضان آهنگی میهنی در ستایشِ پادشاه خواندند و نام او را با نام ابوعبیده سخنگوی حماس جایگزین کردند. در ۳۰ مارس، تظاهرات خشونتآمیزی در مجاورت اردوگاه البقاع، بزرگترین اردوگاه آوارگان فلسطینی در اردن برگزار شد. معترضان آتش زدند و سنگ پرتاب کردند که باعث دستگیری تعدادی از آنها شد. این تحریک افکار عمومی اردنی توسط مقامات حماس و اخوانالمسلمین باعث خشم تشکیلات اردن شد. این نهاد در ابتدا تصور می کرد که با اتخاذ شعارهای حماس از خشم عمومی محافظت میکند، اما به نظر میرسد که این تاکتیک ناموفق بوده و تبلیغات و تحریکات حماس باعث تضعیف اردن شده و امروز حتی رژیم را به بی ثباتی تهدید میکند. مقامات رژیم اردن از جمله مهند المبیضین سخنگوی دولت، فیصل الفایز رئیس مجلس سنا و سمیح المعایطه وزیر سابق اطلاعات به تندی به رهبری حماس حمله کردند و آن را به تحریک اردنیها علیه رژیم خود، پوپولیسم و عدم بلوغ سیاسی متهم کردند و به آن هشدار دادند که این کار را ادامه ندهد. المعایطه مدعی شد که حماس در تلاش است تا کشور را تحت فشار قرار دهد تا به آن اجازه دهد دوباره در خاک اردن فعالیت کند و خواستار لغو تابعیت اردنی مقامات حماس و خانواده های آنها شد. به نظر میرسد اردن دریافته است که تحریکات حماس و اخوانالمسلمین در خدمت ایران است که به دنبال سرنگونی رژیم اردن و گشودن جبهۀ دیگری علیه اسرائیل از اردن است. در ماههای اخیر نگرانیهای فزایندهای در اردن در مورد اقدامات خرابکارانه ایران در داخل پادشاهی وجود داشته است.»
تشریفات خاص در ایران
در میانۀ چنین وضعیت بغرنجی چندماه پس از خیزش طوفان الاقصی شهید اسماعیل هنیه و زیادالنخاله رهبر سیاسی جنبش حماس به ایران آمدند و مورد استقبال رسمی متفاوتی قرار گرفتند. از آنها در سطح استقبال از روسای کشورها و نه رهبران جنبشها استقبال به عمل آمد و چنین خوانده شد که ایران در جبین گروههای فلسطینی هویتی تازه دیده است. این هویت تازه یادآور انتقال هویتی مبارزان حوثی -به عنوان مبارزان مقاوم یمنی- به انصارالله در مقام دولت ملی یمن بود و نیز یادآور حرکت هویت حزبالله -در مقام مبارزان مومن و راسخ لبنانی- به حزبی ملی که به دنبال مشارکت سیاسی در ساز و کار سیاسی لبنان است. این تحرکات هویتی نقاط عطفی در تولید یک جغرافیای رسمی تازه در منطقه باید به حساب بیاید. آیا محور مقاومت شاهد تولدی تازه است؟ آیا بنا است هویت جغرافیایی تازهای در ارتباط با فلسطین پا به عرصه بگذارد؟
هر چه باشد این پیوند میان ایران و مبارزان فلسطینی که بیشتر از هر زمانی مستحکم شده است و از سطح منافع یا حتی آرمان مشترک به مرحلۀ تولید هویت مشترک رسیده است، قطعا به نگرانیها و هراسهای کشورهای جناح سازش و نیز به ترسهای اسرائیل و غرب دامن خواهد زد.
یک پرچم غریبه
پیوند جغرافیایی سرزمین اردن با فلسطین میتواند نگرانیهای اردن دربارۀ این هویت تازه را به کابوس تبدیل کند. مرزهای غرب آسیا که پس از جنگ بزرگ بر اساس مذاکرات سایس پیکو و معاملاتی با خاندان هاشمی، خاندان سعود و جنبش صهیونیسم کشیده شده است چندان استوار نبوده. این نااستواری در مورد اردن به اوج خود رسیده است. تا آنجا که نهتنها تکلیف کرانۀ باختری رود اردن دهها سال است که نامعلوم است، بلکه در مراحلی اردن برخی سرزمینهایش را با مناطقی از عربستان سعودی عوض کرده است! مسالۀ الحاق کرانۀ باختری به اردن و تبدیلشدن اردن به سرزمین فلسطینیان از دیگر نگرانیهای خاندان هاشمی است. در این وضعیت حساس در نشست وزارت خارجه با زیادالنخاله و پس از تشریفاتی که وصف کردیم پرچمی روی میز سمت طرف فلسطینی گذاشته شد که پرچم فلسطین و دیگر کشورهای درگیر در آن مرزها نبود! این اشتباه فاحش با وسعت زیادی در رسانههای داخلی منعکس شد ولی بیراه نیست فکر کنیم که به کابوسهای شبانۀ اسرائیل (و شاید خاندان هاشمی) دامن زده باشد.
در مجموع باید گفت اردن سنگ تعادل منطقه است. سقوط حاکمیت اردن یا حتی اختلال در کنترل مرزهای آن با کرانه باختری و عراق میتواند سرنوشت جغرافیای منطقه و در نتیجه سرنوشت جغرافیای جهان را دگرگون کند.