چین قطعا باید در اولویت بالای همکاریهای اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمیتواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگهای نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرتنماییها و تنشهای تازهای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیتهای اقتصادیای نمیشود که به چنان نتیجهای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه میبخشد مراقبت میکند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهنآلوده نشود. آیا ما میتوانیم خودمان را بهعنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟
سکانس یکم: اضطراب چینی
آشتی میان ایران و عربستان خبری پررنگ، نهتنها برای منطقۀ غرب آسیا بلکه برای جهان محسوب شد اما بُعد بزرگتر این آشتی این بود که پیش از این هرگز چین اقدام دیپلماتیکی به این بزرگی در کارنامۀ خود ثبت نکرده بود. گویا با این آشتی، چین وارد مرحلۀ تازهای از حیات سیاسی خود شد. نهتنها از این جهت که خود را بهعنوان جایگزین آمریکا در خاورمیانه مطرح کرد بلکه به این جهت که نشان داد ظرفیت شکلدادن به معادلات بسیار مهم منطقهای در سطح جهان را دارد. این برای خود چین غریبتر است تا برای هر بازیگر دیگری. چین خود را بهعنوان قدرتی خونسرد معرفی کرده است. بازیگری که تنها بر رشد خود متمرکز است که اگرچه جهان از رشد او متأثر میشود اما او با هوشیاری از هیاهوی جهان در پرهیز است. گویا چین حکیم مکتب ذن است که بر فراز کوهستان تایشان بیآنکه غبار هیاهوی جهان بر او بنشیند، عظمت خود را از درون میآفریند. با این همه در آینه میانجیگری میان ایران و عربستان، میتوان اضطراب مخالفت کنفوسیوس و لائوتزه را حس کرد. آنجا که میان دو حکیم چینی دربارۀ دخالت کنفسیوس جوان در سیاست اختلاف پیدا شد. لائوتزه از میان جمع آدمیان کناره گرفت و ناپدید شد و کنفسیوس تلاش ناکامی برای اصلاح سیاست اتخاذ نمود. رسانههای چینی نمیخواهند این اضطراب فوران کند. آنها نمیخواهند چهرۀ خونسرد سیاست خارجی چین با ورود به جهان پرهیجان و آلودۀ خاورمیانه مشوش شود. چینیها مطمئن نیستند که آمادۀ به عهده گرفتن نقشی باشند که آمریکا در غرب آسیا داشت. غرب آسیا برای چین جای دشواری است و البته چین به سوی این زمین گام برداشته است زیرا موظف است از راهی که از شرق به غرب میرود مراقبت کند.
سکانس دوم: سیاست همسایگی و جغرافیای سرزمینهای ناچیز
دولت ابراهیم رئیسی با عربستان سعودی آشتی کرد. این پررنگترین تصویری بود که این دولت از خودش ساخت. البته هرچه پیش میرویم سکوت صحنۀ میان دو کشور روی گوش جامعه سنگین میشود. آمریکاییها که با واکنش عربستان (و نیز خروج امارات از ائتلاف دریایی آمریکا) متهم به رهاکردن متحدان خود شده بودند، اینروزها دخالت خود در منطقه را حداکثری کردهاند. نیوزویک از پس ارسال تجهیزات رعبانگیز آمریکاییها به خاورمیانه ادعا کرده است که ایران قصد دارد از طریق سوریه به نیروهای آمریکایی و اسرائیل حمله کند.
نتایج ملموس دستکم در سطح اقتصادی از ناحیۀ آشتی با عربستان هنوز حس نمیشود. دولت این اقدام خود را در چارچوب سیاست همسایگی نامگذاری نمود. سیاستی که میکوشد به جای جغرافیای سیاسی و محوربندیهای بینالمللی میان بازیگران عرصۀ جهانی، به جغرافیای طبیعی توجه کند: «ما خواهناخواه همسایهایم. این جبر طبیعت و میراث دادهشدۀ تاریخ است».
این جغرافیای دادهشده میتواند وزن جامعۀ ایران را تحمل کند؟ مثلا میتواند منجر به جلوگیری از ناامیدیهای معیشتی و اقتصادی در ایران شود یا فرصت پایداری برای تولیدکنندگان ایرانی فراهم نماید؟ چرا ما نتوانستهایم از آشتی با همسایگانمان بهرۀ اقتصادی ملموسی ببریم؟ آیا چیزی به نام جغرافیای صرفا طبیعی برای ما وجود دارد؟ آیا آمریکاییها اجازه میدهند تا ثروت هنگفت عربستان به ایران سرازیر شود؟ بهگمان من آنها به یک شرط اجازه خواهند داد: همجهتی با جغرافیای سیاسی تولیدشده یا در حال تولید بهوسیلۀ آمریکا.
آمریکاییها برای تثبیت چنین جغرافیایی به نزدیکترین متحد خود اسراییل هم فشارهای کشندهای میآورند. تحلیلگران جامعۀ جعلی اسراییل صحنۀ اعتراضات و بحرانهای سیاسی اسراییل را ناشی از دو مؤلفۀ اصلی میبینند: الف) فشارهای فزایندۀ ایران و ب) فشارهای دموکراتهای آمریکا برای تغییر نقش رژیم اسراییل.
در چنین وضعی، طبیعی است که آمریکاییها اجازه ندهند ایران روابط اقتصادی خود را بهصورت متقارنی در بافتار جغرافیای طبیعی یا تاریخی همسایگان توسعه دهد. هرجا جغرافیا دلالتمندتر و مهمتر باشد، ورود به صحنۀ اقتصاد نیز ماجراجویانهتر خواهد بود. سیاست همسایگی که نوعی خوشخیالی سیاسی یا نوعی پوشش گفتاری برای عمل سیاسی ایران در منطقه باید تلقی میشد، حالا به پاشنۀ آشیل ما تبدیل شده است.
سکانس سوم: مزیت اقتصادی کافی نیست، اقتصاد محتاج تضمین است
این تصور ساده که ما میتوانیم بدون لحاظ جغرافیای سیاسی به عرصۀ تعاملات بزرگ اقتصادی با همسایگانمان وارد شویم، عمدتا ناشی از این غفلت است که بازیگران اقتصادی اعم از تجار، تولیدکنندگان، بانکها و... فعالیت خود را روی معاملاتی متمرکز میکنند که تضمین داشته باشد. مهمترین تضمینی که در این میدان مورد نیاز است تضمین قولوقرارهاست. مردم عادی هر اندازه ثروتمند باشند نمیتوانند معاملات بزرگ را تضمین کنند زیرا قدرت آن را ندارند. وقتی دولت عراق نمیتواند پول گاز ایران را پس بدهد چگونه میتوان از تاجر ایرانی انتظار داشت فعالیتهای بزرگمقیاس در عراق انجام دهد یا از تولیدکنندۀ ایرانی چگونه میتوان توقع داشت برای تولیدات عظیم به منظور صادرات به عراق، سرمایههای بزرگی را خرج راهاندازی کارخانجات تازه کند. آیا ایران و ارمنستان به تراز معناداری در تجارت خواهند رسید؟ آیا ایران و پاکستان (که حتی نتوانست مطابق منافع حیاتی ملتش، خط لولۀ صلح را عملیاتی کند) به تراز بزرگی از تجارت خواهند رسید؟
اگر این سیاست نتیجهبخش باشد، در سرزمینهایی ثمر خواهد داد که اهمیت چندانی برای بازیگران بزرگ ندارند. برای ما اما تنها راه واقعی، همجهتکردن ارادۀ اقتصادی و ارادۀ جغرافیایی ایران است.
سکانس پایانی: تنها راه انطباق سیاستهای چین و ایران، تولید جغرافیاست
شرایط سیاسی ورود چین به منطقۀ ما، تعیینکنندۀ حدود و ثغور بازیها و همکاریهای اقتصادی ما است. چین قطعا باید در اولویت بالای همکاریهای اقتصادی ایران قرار بگیرد اما نمیتواند سیاست همسایگی دولت آقای رئیسی را تضمین کند. چین کشوری آرام است و اقتصادی جهانی دارد. اقتضای سیاست خارجی چین این است که از جنگهای نیابتی ایران و عربستان جلوگیری کند اما اگر بنا باشد ثبات اقتصادی جامعۀ ایران منجر به قدرتنماییها و تنشهای تازهای در منطقه شود، قطعا چین ضامن فعالیتهای اقتصادیای نمیشود که به چنان نتیجهای منجر شود. در ذیل همین محاسبه است که چین ذیل مزایایی که به این منطقه میبخشد مراقبت میکند که روی زمین لغزنده و پرفتنۀ آن پیراهنآلوده نشود. آیا ما میتوانیم خودمان را بهعنوان برندۀ مطلق منطقه معرفی کنیم و همۀ امنیت آن را تضمین نماییم؟ این تنها راه انطباق سیاستهای اقتصادی ایران و چین در منطقه است.
سیاست همسایگی تنها یک راه تحقق دارد و آن این است که بدانیم به اندازهای که نیروهای سیاسی درونزای ما، سرزمینهای همسایه را متقاعد میکند تجارتشان را با ما تضمین کنند، ما خواهیم توانست از این سیاست بهرهبرداری کنیم. تنها از سرزمینی نان میتوانیم خورد که در تولید جغرافیای سیاسیاش، دخیل باشیم و بهطور کلی بیش از آنچه تولید کردهایم، نمیتوانیم بخوریم.