فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابلاعتماد در این شرایط، میتواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخوردهتر میکند و فرومینشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکلگیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر میرسد.
یکم. با وجود اینکه کمتر از ده روز تا انتخابات مجلس شورای اسلامی باقی مانده، حتی اگر نظرسنجیهایی را که توسط نهادهای رسمی و غیررسمی صورت گرفته، نادیده بگیریم، هنوز شور و نشاطی برای انتخاب نمایندگان مجلسِ چهارسال آیندۀ جمهوری اسلامی ایران دیده نمیشود. طبقۀ متوسط که همواره انتظار مشارکت و حساسیت بیشتری به چنین انتخابی از آنان میرفت، عزمی برای مشارکت در این انتخاب ندارند. حتی آن بخشی از طبقۀ متوسط هم که رأیدادنشان همیشه فرض گرفته میشود، فاقد چشماندازی حقیقی برای مشارکت فعالانه در انتخابات به نظر میرسند. گویی آنها میدانند ناگزیرند بار دیگر به بلوکهایی رأی دهند که نمیتوانند آنچه را پای صندوق رأی میکشاندشان، نمایندگی کنند. اینان اگرچه از سر عهدی که با جمهوری اسلامی دارند، نمیتوانند از زیر بار انتخابات شانه خالی کنند، اما دیگر شاید امید چندانی هم به مشارکت در این میدان نداشته باشند. نه آنقدر هست که پا پس بکشند و نه آنقدر که به این مشارکت دلگرم باشند. به همین جهت است که تنها از سرِ نگرانی برای ازدسترفتن هرآنچه سالها برای آن مجاهده شده است، به مشارکتی منفعلانه و حداقلی تن میدهند.
این نحو مشارکت، در فقدان آن چشمانداز و با آن نمایندگی شکننده، دیگر حتی از جانب وفادارترین نیروهای مستقل جمهوری اسلامی، بهراحتی تحمل نمیشود؛ تا جایی که اینبار ابراز نارضایتی از جانب برخی از این چهرهها و گروهها، دشواری حمل بار مشارکت منفعلانه را بهوضوح نشان میدهد. امروز شاید همۀ این نیروها در یک درک واحد به اشتراک رسیده باشند و آن اینکه دیگر نمیتوان بدون کنشی فعالانه، منتظر آیندهای روشن برای کشور بود.
با وجود اینکه اینکه این نارضایتیها ممکن است ابتدائاً بحرانی برای مشروعیت جمهوری اسلامی به نظر آید، این خودآگاهی سیاسی میتواند نقطۀ عطفی در نحوۀ مشارکت نیروهای وفادار و جذب مشارکت نیروهایی تازه برای جمهوری اسلامی باشد. اینکه این نیروها دیگر نمی پذیرند بدون مشارکت فعالانۀ خود، صرفاً تبدیل به سیاهلشکری برای بلوکهای سیاسی موجود باشند، نوید تولد شکل تازهای از ائتلافهای سیاسی را در درون حاکمیت جمهوری اسلامی میدهد که میتواند در برابر تعادل ساکنی که همهچیز را در وضع موجود پذیرفته، مقاومت کند. اما این همافزایی نیروهای مستقل خودبهخود رخ نمیدهد و حتی ممکن است جهات دیگری هم پیدا کند. بنابراین مسئلۀ اصلی این است که این نیروی تازه، چگونه میتواند در عین استقلال، تبدیل به نیرویی مولّد در مسیر جمهوری اسلامی و افزایش قدرت ملی شود؟
دوم. فقدان گفتارهای سیاسی مؤثر و قدرتمند و کادر رهبری قابلاعتماد در این شرایط، میتواند سرنوشت متفاوتی برای این نیروها رقم بزند؛ سرنوشتی که یا نیروی ایجادشده را سرخوردهتر میکند و فرومینشاند یا آن را در جهاتی مغایر با منافع و قدرت ملی ایران به مصرف رساند. در این میان، شکلگیری تشکلی از نیروهای سیاسیِ مولّد که بتواند واجد گفتاری قدرتمند و امیدآفرین و کادر رهبری منسجم باشد، ضروری به نظر میرسد. شاید از سر همین ضرورت باشد که رهبر جمهوری اسلامی چند هفته مانده به انتخابات، در دیدار فرماندهان نیروی هوایی و پدافند هوایی ارتش به ضرورت نقشآفرینی خواص برای بهجریانانداختن نیروی مردمی جمهوری اسلامی ایران اشاره میکنند:
«حرکتهای اجتماعی دچار این آفتها میشوند: آفت کندشدن، آفت توقفپیداکردن، آفت بهعقببرگشتن. این حرکت اگر بخواهد ادامه پیدا کند، شتابدهنده لازم دارد... شتابدهندۀ آن چیزی است که ما به آن میگوییم خواص؛ خواص جامعه... خواص یعنی آن مجموعه انسانهایی که در کار خود، با فکر و با شناخت و با تشخیص عمل میکنند و تابع جَوّ نیستند؛ خواص یعنی اینها. این خواص میتواند در بین فعّالان گوناگون انقلابی، در بین اصناف، کارگران، نظامیها، روحانیّون و گروههای مختلف باشد. میتواند در بین فعّالان مطبوعاتی باشد، میتواند در بین فعّالان دانشجویی باشد، میتواند در بین فعّالان سیاسی باشد... وظیفۀ اینها وظیفۀ سنگینی است... اینها بایستی جهت عمومی حرکت جامعه را حفظ کنند و نگذارند این حرکت دچار انحراف بشود.»
آن نیرویی که ارادهاش مشروط به بیرون از خود نیست، تابع نیست و قوۀ تشخیص و تصمیمگیری دارد، میتواند مولّد سیاست و شکلدهنده به اجتماع باشد. بهرسمیتشناختن این نیروها در استقلالشان، اگرچه خطری را متوجه سکون و بیتحرکی فعلی جمهوری اسلامی میکند، تنها امکانی است که جمهوری اسلامی را قادر میسازد تا بتواند واجد مردمی و مدعی ملتی باشد. بهرسمیتشناختن و گفتوگو با چنین نیروهایی، نهتنها آزمونی دشوار برای جمهوری اسلامی به حساب میآید بلکه پیشنهادی است برای مردمی که در هیاهوی ائتلافهای مصنوعی و اجتماعات موقت، در انتخاب سیاسی خود سرگرداناند. بهعهدهگرفتن آن رسمیت از سوی دستگاه سیاست و پذیرفتن این پیشنهاد از سوی مردم میتواند امیدی برای تولید نیرویی تازه در تاروپود جمهوری اسلامی ایران باشد.